اختصاصی؛

حسین احمدی گفت: بازداشت پزشکان و پرستارانی که، به دلیل احساس مسئولیت حرفه ای و اجتماعی در بین اعتراضات به زخمی ها امدادرسانی می کرده اند؛ نظیر بازداشت دکتر قره حسنلو و همسرش و یا خبر فوت مشکوک مرحومه خانم دکتر آیدا رستمی و موارد مشابه دیگر که بطور مرموزی جان عزیزشان از دست رفته است.

 

حسین احمدی در گفت و گو با صبح ما گفت: غم سنگین روزهای گذشته همچنان بر دوش ملت و کشور سنگینی می کند و ما نگران نسیان و بی تفاوتی مسئولان هستیم. چرا که حل نشدن مسایل به آتش زیر خاکستر جامعه می افزاید.

وی افزود: وقتی به آمار جانباختگان و آسیب‌دیدگان اخیر، به بازداشتی ها و احکام حبس های طولانی مدت، اعدام و داغ و درفش ها می نگریم غمباری مان بیشتر می شود. به تبع آن، باقی ماندن رنج و تعب برای خانواده ها، چهره معصومانه زنان و جوانانی که به قتل رسیده اند و یا در بازداشت به سر می برند، بر دوش مان سنگینی می کند.

احمدی گفت: اگرچه آمار کشته شدگان و بازداشت های توأم با دهشت و بی رحمی، دردآور است اما در میان آنها برخی آزاردهنده ترند! بازداشت پزشکان و پرستارانی که، به دلیل احساس مسئولیت حرفه ای و اجتماعی در بین اعتراضات به زخمی ها امدادرسانی می کرده اند؛ نظیر بازداشت دکتر قره حسنلو و همسرش و یا خبر فوت مشکوک مرحومه خانم دکتر آیدا رستمی و موارد مشابه دیگر که بطور مرموزی جان عزیزشان از دست رفته است. همچنین برخورد و بازداشت هنرمندان یا ورزشکارانی که از الگوی مورد پسند عمومی جامعه برخوردارند، بر چه مبنا و اساسی صورت می پذیرد؟! و ایا جز بنزینی روی آتش است؟! بی تردید این ها عصیان و نسیان با تبعاتی جبران ناپذیر هستند.

وی ادامه داد: فاجعه بارتر بازداشت وکلایی است که در پی دفاع قانونی از حقوق اساسی بازداشت شدگان در تلاش بوده اند، مانند بازداشت اخیر آقای کامفیروزی که بسیار شگفت آور و دردناک است. بازداشت ایشان از منظر سابقه ای وابستگی به خانواده معظم شهدا و منطقش در گفتگو با مقام رهبری، اگر به درستی نگریسته شود واگویه چه حقیقتی است؟! او در مقابل رهبر، گفته است: “من سه ساله بودم که پدرم در عملیات کربلای ۵ در شلمچه شهید شد. تاکید می کند اگر بار دیگر، روزی دشمن و قدرت خارجی تمامیت ارضی کشور را تهدید کند او اولین نفر است که برای دفاع از کیان میهن و این نظام به مرزها می رود. و در ادامه سخن از اختلاف دیدگاه و نظرش با رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری بر سر عملکرد ناصواب آنها مطرح می کند. او بعنوان احدی از آحاد دلبسته به انقلاب اسلامی، با طرح الگوی مورد انتظار تعامل با منتقدین در مقایسه با کشورهای تابع اسلام ارتجاعی حاکم در منطقه، به رهبری می گوید: من و کسان دیگری که مشابه وضعیت من هستند انتقاد و اظهار نظر در برابر حکومت را وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خود می دانند، و همین مستمسکی برای تنگ نظری ها و محدودیت ها و برخوردهای غیرقانونی در فضای سیاسی کشور با آنان شده است. او همچنین در ادامه خطاب به رهبری می گوید: آقای خامنه ای خون پدر من روی این خاک ریخته شده است. من نمی توانم این خاک را رها کنم. نمی توانم بی تفاوت باشم. شما بفرمائید شیوه تعامل با من و امثال من چگونه باید باشد؟!” … در ادامه همین جلسه مورد توجه است که مقام رهبری در واکنش به سخنان آقای کامفیروزی، می فرمایند: “این برادر عزیزمان می گوید آیا هرکه مخالف حرف رهبری حرفی زد، باید برود در پیچ و خم دالان های دادگستری. نه! مخالف حرف رهبری حرف زدن نه مآخذه دارد و نه جرم است. من خودم بارها گفتم.” مقام رهبری این مسئله را با دوران ستمشاهی مقایسه کرده و می فرمایند در آن روزها حتی مخالفت با یک پلیس زندان داشت! مخالفت با یک رئیس شهربانی سختی های فراوان داشت!”

احمدی در ادامه گفت: اکنون با چه منطق و شرافتی می توان این تناقضات را باهم جمع کرد؟ تداوم وضع موجود را به حساب چه فرد یا مرکزیت قدرتی در کشور بگذاریم؟ مغایرت وضعیت موجود، در مورد بازداشت ها و برخوردهای قضایی سنگین را در کنار آن مواضع رهبری، به چه حسابی باید گذاشت؟! در نهایت اذهان عمومی ملت شریف ایران چگونه داوری خواهند کرد؟ این، کذب و تزویر است یا تمرد و اغتشاش در مسئولیت و مدیریت کلان امنیتی و قضایی کشور؟ آیا نظام جمهوری اسلامی هم لباس مبدل ستم شاهی بر تن کرده است؟!

وی در پایان گفت: مسئولان قضایی کشور به ویژه قضات شریف و آگاهی که در این دستگاه حضور دارند، خوب بنگرند که آیا قضاوت آنها در پرونده ای عظیم به دعوی ملت ایران به طرفیت آنان، دری را در راستای عدالت قوه قضائیه گشوده است یا خیر؟