بهمن آرمان گفت: امروز قدرت خريد مردم کاهش پيدا کرده، سفره‌ها خالی ‌تر شده و به آمار بيکاران روز به روز اضافه می ‌شود. به نظر می ‌رسد گوش شنوايی براي شنيدن اين سخنان کمتر وجود دارد. در چهل سال اخير در ايران به همه مسائل به صورت امنيتی نگاه شده است.

 

«شکست ترامپ و آینده اقتصاد ایران» مهم‌ترین مسأله این روزهای فضای سیاسی و اقتصادی کشور است. این در حالی است که هنوز در قبال سیاست‌های بایدن در برابر ایران ابهامات جدی وجود دارد و مشخص نیست وی با چه رویکردی با ایران برخورد می‌کند. در چنین شرایطی گمانه‌زنی‌ها درباره نتیجه انتخابات آمریکا روی اقتصاد ایران افزایش پیدا کرده و در روزهای گذشته بازار ایران واکنش مثبتی نسبت به این مسأله داشته و قیمت برخی از کالاهای اساسی مردم سیر نزولی به خود گرفته است. اینکه این وضعیت تا چه اندازه در دراز‌مدت ادامه خواهد داشت هنوز در هاله‌ای ابهام قرار دارد. به همین دلیل و برای بررسی مهم‌ترین تحولات اقتصادی ناشی از شکست ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا «آرمان ملی» با دکتر بهمن‌ آرمان، اقتصاددان و معاون سابق بورس تهران گفت‌وگو کرده است. دکتر آرمان معتقد است: «‌در کوتاه‌مدت و با احتمال برداشته شدن تحریم‌ها ایران امکان فروش نفت پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که مشکلات روابط بانکی ایران با سیستم بانکی جهانی تا حدودی مرتفع شود و ایران بتواند روابط اقتصادی خارجی خود را بهبود ببخشد. اگر این اتفاقات رخ بدهد روی زندگی مردم تأثیر مستقیم خواهد داشت. البته بهبود نسبی این وضعیت برای ایران بی‌هزینه نخواهد بود.در چنین شرایطی ایران باید اف‌ای‌تی‌اف را بپذیرد و حتی این احتمال وجود دارد که لازم باشد از ساخت برخی جنگ‌افزارهای تهاجمی نیز خودداری کند.حتی ممکن است در سیاست‌های هسته ای ایران نیز تغییراتی ایجاد شود». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

 

با شکست ترامپ در انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا چــه آيــنده‌اي مي‌توان براي اقتصاد ايران که در دوران رياست‌جمهوري ترامپ با تحريم‌هاي گسترده‌اي مواجه بوده است، متصور شد؟

انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا و رويکرد اين کشور در عرصه‌هاي مختلف براي بسياري از کشورهاي جهان داراي اهميت است. به عنوان مثال نتيجه انتخابات آمريکا براي کشورهايي مانند چين و روسيه نيز داراي اهميت است. اين وضعيت درباره کشورهاي اروپايي نيز وجود دارد. به همين دليل نيز رهبران اين کشورها مواضع متفاوتي نسبت به نتيجه انتخابات آمريکا اتخاذ کرده‌اند.اين مسائل نيز به دليل تأثيرگذاري آمريکا در مناسبات بين‌المللي است. آمريکا کشوري است که يک چهارم اقتصاد جهان به همراه قدرتمندترين نيروي نظامي جهان را در اختيار دارد. اين کشور همچنين پيچيده‌ترين سيستم بانکي و اطلاعاتي جهان را در اختيار دارد.به همين دليل چنين کشوري نمي‌تواند از نظر سياست‌هاي اقتصادي و ژئوپلتيکي در مناسبات جهاني بي‌تأثير باشد. منطقه خاورميانه در مناسبات جهاني نقش تعيين‌کننده‌اي دارد و ايران نيز به عنوان مهم‌ترين کشور خاورميانه در اين زمينه نقش محوري دارد. به‌رغم اظهارنظرهايي که در‌باره کاهش نقش نفت در اقتصاد جهاني مطرح مي‌شود و صحبت از انرژي‌هاي تجديد‌پذير است اما مطالعات صورت گرفته چنين مسأله‌اي را تأييد نمي‌کند. براساس آخرين گزارشي که توسط يکي از شرکت‌هاي بزرگ نفتي جهان منتشر شده است سهم انرژي‌هاي تجديد‌پذير تا سال 2050 در همين سطح 10درصد فعلي باقي مي‌ماند. اين در حالي است که آمريکا اجازه نمي‌دهد انرژي ديگري جايگزين نفت شود.

چرا آمريکا چنين اجازه‌اي نمي‌دهد؟

آمريکايي‌ها همواره از ابزار نفت براي اجراي سياست‌هاي خود استفاده کرده‌اند.به همين دليل نيز سرمايه‌گذاري‌هاي سنگيني در اين زمينه در منطقه خاورميانه انجام داده‌اند.در نتيجه منطقه خاورميانه براي آمريکا از اهميت بالايي برخوردار است. ايران نيز به عنوان بزرگ‌ترين قدرت منطقه خاورميانه و کشوري که داراي ويژگي‌هاي ابرقدرتي است براي آمريکا، چين، روسيه و کشورهاي اروپايي داراي اهميت زيادي است. به همين دليل نيز حساسيت‌هايي که درباره ايران ايجاد شده تا حدود زيادي طبيعي به نظر مي‌رسد. با اين وجود برخي تصورات و برداشت‌ها نسبت به انتخابات آمريکا اشتباه است. به‌عنوان مثال اين تصور براي عده‌اي به وجود آمده که با پيروزي بايدن در انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا اين احتمالي وجود دارد که سياست‌هاي آمريکا درباره ايران تعديل شود و در نهايت گشايشي در وضعيت اقتصادي ايران به وجود بيايد. هرچند بنده معتقدم چنين اتفاقي ممکن است در کوتاه مدت و در مقياس محدود رخ بدهد. با اين وجود واقعيت اين است که سياست‌هاي کلي آمريکا به عنوان يک ابرقدرت با تغيير يک رئيس‌جمهور تغيير پيدا نمي‌کند؛ بلکه اين سياست‌ها همچنان ادامه پيدا خواهد کرد. برخي در ايران معتقدند جمهوري‌خواهان جنگ‌طلبند و در مقابل دموکرات‌ها ملايم‌تر هستند و از جنگ دوري مي‌کنند. اين در حالي است که در عمل تفاوتي بين اين دو حزب در آمريکا وجود ندارد. به‌عنوان مثال بيل کلينتون رئيس‌جمهوري بود که به حزب دموکرات تعلق داشت اما در دوران رياست‌جمهوري وي جنگ ويرانگر بالکان اتفاق افتاد.آمريکايي‌ها از زمان جورج بوش پسر به دنبال اين بوده‌اند که تغييراتي را در منطقه خاورميانه به وجود بياورند و به همين دليل تلاش کرده‌اند زمينه‌هاي اقتصادي آن را فراهم کنند.

آمريکا با اين سياست چه هدفي را دنبال مي‌کرد؟

هدف اصلي از اين سياست حل مشکل فلسطين به عنوان استخوان لاي زخم و مسأله‌اي بود که زمينه جنگ‌هاي زيادي را در منطقه خاورميانه به وجود آورده بود.اين رويکرد از زمان جورج بوش پسر آغاز شده اما با به قدرت رسيدن باراک اوباما در آمريکا اين مسأله تا حدود زيادي به حاشيه رانده شده است. پس از اوباما قدرت در آمريکا به ترامپ رسيد که در اين دوره تلاش‌هايي در زمينه تنش‌زدايي در زمينه فلسطين به وجود آمد. در طول چهار سال رياست‌جمهوري ترامپ بين برخي کشورهاي عربي از جمله ايالات متحده عربي، بحرين و سودان با اسرائيل روابط سياسي حالت عادي پيدا کرد. در اين زمينه آنچه براي ايران خطر‌آفرين خواهد بود کند شدن تنش‌زدايي بين کشورهاي عربي و اسرائيل است که مي‌تواند تنش‌هايي جديدي به وجود بياورد و شرايط را براي سرمايه‌گذاري و رشد اقتصادي به مخاطره بيندازد. اين وضعيت مورد دلخواه کشورهاي اروپايي نيست. براساس اخباري که به تازگي منتشر شده است کشورهاي اروپايي به دنبال اين هستند که سرمايه‌گذاري‌هاي خود را در ايران بيشتر از گذشته کنند. اين در حالي است که با پيروزي بايدن در انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا ممکن است تنش‌هايي در اين زمينه صورت بگيرد و فرآيند سرمايه‌گذاري کشورهاي اروپايي در ايران به عنوان بزرگ‌ترين کشور خاورميانه تضعيف شود.

آثــار کــوتـــاه‌مدت پـــيـروزي بــايدن در انتخابـات ريــاست‌جمهوري آمريکا در اقتصاد ايران چه خواهد بود؟

در کوتاه مدت و با احتمال برداشته شدن تحريم‌ها ايران امکان فروش نفت پيدا خواهد کرد.از سوي ديگر اين احتمال وجود دارد که مشکلات روابط بانکي ايران با سيستم بانکي جهاني تا حدودي مرتفع شود و ايران بتواند روابط اقتصادي خارجي خود را بهبود ببخشد. اگر اين اتفاقات رخ بدهد روي زندگي مردم تأثير مستقيم خواهد داشت.در شرايط کنوني به‌دليل فقدان رابطه مالي بين ايران و بانک‌هاي بين‌المللي هزينه تبادل يا هر تراکنش مالي به رقم بي‌سابقه 35درصد رسيده است. اين مسأله به معناي آن است که ما هرکالايي که خريداري مي‌کنيم علاوه برهزينه آن کالا 35 درصد هزينه اضافي نيز پرداخت مي‌کنيم. اين احتمال وجود دارد که اين وضعيت درکوتاه مدت کاهش پيدا کند. البته بهبود نسبي اين وضعيت براي ايران بي‌هزينه نيز نخواهد بود. در چنين شرايطي ايران بايد اف‌اي‌تي‌اف را بپذيرد. حتي اين احتمال وجود دارد که لازم باشد از ساخت برخي جنگ افزارهاي تهاجمي نيز خودداري کند. حتي ممکن است در سياست‌هاي هسته‌اي ايران نيز تغييراتي ايجاد شود. هر کسي رئيس‌جمهور آمريکا شود و قصد داشته باشد برجام را احيا کند در مرحله نخست از ايران امتيازاتي خواهد گرفت يا اين درخواست را مطرح خواهد کرد.

واکنش ايــران نسبت به دادن امتياز به بايدن چه خواهد بود؟

در شرايط کنوني ايران از يک طرف از نظر اقتصادي در وضعيت ضعيفي قرار گرفته و از سوي ديگر در منطقه خاورميانه با دشواري‌هايي مواجه شده است. در چنين شرايطي ترکيه تلاش مي‌کند خود را به عنوان ژاندارم منطقه معرفي کند و به همين دليل دست به اقدامات تحريک‌آميزي مي‌زند.اين کشور که با ايران مرز زيادي دارد به دنبال آن است که نيروهاي خود را در جمهوري آذربايجان مستقر کند. در چنين شرايطي ايران نمي‌تواند نسبت به سياست‌هاي تنش‌آفرين ترکيه بي‌تفاوت بماند. در شرايط کنوني منطقه خاورميانه دچار تنش‌هاي جديد و جدي شده است. اقتصاد و سياست نقاط مشترک و خاکستري فراواني با هم دارند. نکته مهمي که بايد به آن توجه کرد اين است که همه مشکلات اقتصادي کشور متأثر از تحريم‌هاي بين‌المللي نيست. شايد 40 درصد مشکلات اقتصادي ايران متأثر از تحريم‌ها باشد اما بقيه آن متأثر از سوءمديريت، ضعف مديريت در اقتصاد است. اعمال روش‌هايي در اقتصاد نيز از زمان دولت‌هاي نهم و دهم در ايران رايج شده است. اين وضعيت همچنان هم ادامه دارد و اجازه نمي‌دهد افراد توانمند و نخبه در تصميم‌گيري‌هاي اقتصادي حضور داشته باشند. به عنوان مثال اگر به بحران به وجود آمده در بورس توجه کنيم اين بحران بيش از آنکه به سياست خارجي ارتباط داشته باشد به ندانم‌کاري و نداشتن مديريت کافي مديران ارتباط پيدا مي‌کند. ساختن مسکن و آزادراه‌ها در کشور که متأثر از تحريم‌ها نيست. اگر مسئولان کشور به واقع نگران وضعيت مردم هستند بايد به خوبي به پيامدهاي ناگوار مشکلات اقتصادي فکر کنند. در شرايط کنوني بحران‌هاي اقتصادي به صورت مستقيم روي افزايش آمار طلاق و خودکشي در کشور تأثيرگذار بوده و ميزان طلاق و خودکشي را بيشتر از گذشته کرده است. افزايش طلاق و خودکشي نيز پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي خاص خود را به همراه آورده است. امروز وقت آن رسيده که عقل و منطق در بين مسئولان کشور جايگزين شعار و سخنان سطحي شود.امروز بخش‌هايي از اقتصاد ايران که نقش «لوکوموتيو» اقتصاد ايران را داشتند و همچنين بخش خدمات که حدود 50 درصد توليد ناخالص ملي را تشکيل مي‌دهد از مهم‌ترين بخش‌هايي هستند که تحت‌تأثير بحران کرونا قرار گرفته‌اند. اين مسأله که 50 درصد توليد ناخالص ملي را بخش خدمات تشکيل مي‌دهد نيز يک چالش ساختاري است و نشان‌دهنده عدم‌صنعتي شدن اقتصاد ايران است. مسکن بخش ديگر آسيب‌پذير اقتصاد ايران است که در چند سال گذشته در رکود کامل قرار داشته است.

آيا قيمت کالاهاي مورد نياز مردم که همچنان در حال افزايش است متوقف خواهد شد و روند کاهشي خواهد داشت يا اينکه قيمت‌ها همچنان به سير صعودي خود ادامه خواهند داد؟

قيمت کالاهاي مورد نياز مردم ارتباط مستقيمي به روند تحريم‌هاي بين‌المللي يا تغيير رئيس‌جمهور در آمريکا ندارد. افزايش قيمت کالاهاي مورد نياز مردم به دليل سياست‌هاي اشتباهي است که مسئولان تصميم‌گير اقتصادي انجام داده‌اند. اينکه خوراک دام مورد نياز کشور وارداتي است ارتباطي به تغيير رئيس‌جمهور آمريکا ندارد. سوء‌مديريت، سوء‌‌تدبير و عدم ‌استفاده از دانش روز جهان باعث شده اقتصاد ايران به‌ چنين وضعيتي دچار شود. واقعيت اين است که مسئولان جامعه بايد اين نکته را مشخص کنند که آيا همچنان قصد دارند با همين وضعيت کشور را مديريت کنند يا اينکه در آينده قصد دارند شرايط جديدي را در نظر بگيرند. مجلس يازدهم تدبير مناسبي براي حل مشکلات اقتصادي مردم در نظر مي‌گيرد يانه. برخي جريان‌هاي سياسي که ممکن است ريشه در خارج داشته باشند نيز از وجود يک ايران ضعيف استقبال مي‌کنند. در شرايط کنوني مسأله‌اي که داراي اهميت است اين است که دولت در رويکرد اقتصادي خود تجديد‌نظر جدي کرده و از اقبال مردم در جهت حفظ و ارتقاي منافع ملي استفاده کند. امروز قدرت خريد مردم کاهش پيدا کرده، سفره‌ها خالي‌تر شده و به آمار بيکاران روز به روز اضافه مي‌شود. به نظر مي‌رسد گوش شنوايي براي شنيدن اين سخنان کمتر وجود دارد. در چهل سال اخير در ايران به همه مسائل به صورت امنيتي نگاه شده است. در نتيجه فضا براي حضور نخبگان مهيا نبوده و نخبگان در بيرون از محدوده تصميم‌گيري قرار داشته‌اند. اين وضعيت امروز هم وجود دارد و اقتصادداناني که مي‌توانند در شرايط فعلي موثر باشند در دايره تصميم‌گيري قرار ندارند. بسياري از اقتصاددانان کشور که داراي راه‌حل و راهبرد براي کمک به دولت و برون‌رفت از اين وضعيت هستند کمتر طرف مشورت نيز قرار مي‌گيرند.