محمدرضا شعبانی

قدرت بی قدرتان مشارکت در کنش های صوری و فرمایشی سیاسی نیست. بی قدرتان در عرصه ای پیشاسیاسی گام بر می دارند. آن ها اگر سر از زیر این دلق سالوس بیرون بیاورند و حقیقت و اصالت وجودی خود را پیدا کنند آنگاه به قدرت حقیقی دست یافته اند.

محمدرضا شعبانی نوشت: قدرت بی قدرتان؛ تنها همین نام کافیست تا دریابیم مخاطبان این اثر چه کسانی هستند. بی قدرتان اسامی و القاب متنوعی دارند: عوام، توده، دگراندیشان، اپوزیسیون و… . در واقع بی قدرتان همه کسانی هستند که بدون هیچ نقش تصمیم ساز و قدرت سیاسی زیر یوغ حاکمیتی خودکامه زندگی می کنند. بی قدرتان برای حفظ حیات اجتماعی و اقتصادی خود سعی می کنند “وفاداری” خود به شعائر و آرمان های ایدئولوژیک حاکمیت را به اثبات برسانند و چنان چه در این راه توفیق نیابند و زیر بار چارچوب های ایدئولوژیک نروند حیات اقتصادی و اجتماعی شان (حتی جانشان) به خطرخواهد افتاد. آن ها باید تمام تلاش خود را به کار برند تا وفاداری و سرسپردگی خود را به اثبات برسانند. سرسپردگی همه جانبه به نمادهای ایدئولوژیک حاکمیت و بعضا شخصیت های حاکم تنها راه بالا رفتن از پله های ترقی است.

آیا بی قدرتان از آن روی که اختیاری در ساختار قدرت ندارند و حیات اقتصادی شان نیز با حاکمیت گره خورده است هیچ مسئولیتی ندارند؟ آیا آن ها باید چشم به راه نجات دهنده، رهبر یا حتی نیرویی خارجی باشند که با تغییر ساختار قدرت آن ها را از چنگال حاکمیت رهایی بخشد؟

در واقع همه بی قدرتان به نوعی در حاکمیت شریک اند. اگر حاکمیت را در قالب یک سیستم ببینیم آن ها پیچ و مهره های این سیستم هستند. شرکت در شعائر و مناسک حاکمیت حتی اگر امری صوری و پیش پا افتاده باشد مهر تاییدی است بر دروغ های حکومت. شرکت در انتخابات فرمایشی، نصب پوسترهای نمادین، مشارکت در راهپیمایی ها و هر عملی با منشا ریا مشارکت در دروغ حاکمیت است.

وقتی ما به زیستن زیر دلق دروغ تن دهیم حاکمیت به آسانی به خود اجازه می دهد همه چیز را تحریف کند.

انتخابات فرمایشی را به حماسه حضور تبدیل کند، نهادهای تفتیش عقاید را بنیادهای حفظ کرامت انسانی برشمارد، توقیف روزنامه ها، سرکوب روشنفکران و دگراندیشان را برخی از برنامه دفاع از ارزش های آزادی نام گذارد و مخالفین و معترضین را به اسم حاکمیت قانون سرکوب و سلاخی کند.

قدرت بی قدرتان مشارکت در کنش های صوری و فرمایشی سیاسی نیست. بی قدرتان در عرصه ای پیشاسیاسی گام بر می دارند. آن ها اگر سر از زیر این دلق سالوس بیرون بیاورند و حقیقت و اصالت وجودی خود را پیدا کنند آنگاه به قدرت حقیقی دست یافته اند. در نظامی خودکامه تنها زمانی قادرید اخلاقی زندگی کنید که بندهای دروغ را پاره کنید. روشنفکران، نویسندگان و کنش گران مدنی این قدرت را دارند که عقاید خود را آزادانه منتشر کنند.

کارمندان این قدرت را دارند که ریا را دستاویزی برای ارتقای شغلی قرار ندهند و اصالت وجودی خود را لگدمال نکنند. مغازه داران، بازاری ها، کارگران و همه توده مردم که نه تصمیم ساز اند و نه از قدرت سیاسی بهره مند می توانند سر از زیر دلق دروغین ایدئولوژی حاکم بیرون بکشند. ما باید دولت شهری موازی با ارزش ها و ایدئولوژی های حاکمیت تشکیل دهیم تا از مفاهیم انسانی و اخلاقی دفاع کنیم. اگر عرصه همگانی را از ما گرفته اند اصالت وجودمان را که هنوز داریم. این همبستگی اخلاقی و تلاش برای حقیقت وجودی سرمایه ای است که هیچ قدرتی نمی تواند آن را نابود کند.

هر آنچه در متن فوق به رشته تحریر در آوردم چکیده ای بود از برداشت های من پیرامون کتاب قدرت بی قدرتان نوشته واتسلاف هاول.

 

منبع: کانال فردای بهتر