جیتارت جدجا، ۳۳ ساله اهل سیدنی استرالیا، ۱۸ ماه مجذوب تئوری‌های کیو‌اِنان بود. فقط به همین موضوع فکر می‌کرد و در مورد آن می‌خواند و نمی‌توانست حتی با نزدیک‌ترین افراد خانواده‌اش از چیز دیگری حرف بزند.

 

تقریبا چهار سال پیش انتشار اظهارنظرهایی تند و افراطی در اینترنت شروع شد درباره آنهایی که در راس هرم قدرت و جامعه آمریکا قرار دارند. این نوشته‌ها که “کیو” امضا می‌شدند منسوب به فردی می‌شد که در دولت آمریکا به اطلاعات سری دسترسی دارد و آنها را به بیرون درز می‌دهد. این تئوری‌های توطئه چنان فراگیر و گسترده شدند که خانواده‌ها و دوستان بسیاری را از هم جدا کردند.

ژانویهٔ ۲۰۲۱ پسر ۱۴ سالهٔ نیکول او را به اورژانس بیمارستان رساند. چند ساعت قبل نیکول از شهر کوچک زادگاهش در کانزاس با اتومبیل به راه افتاده بود که ناگهان دچار تپش قلبش شده و بازو و صورتش بی‌حس شده بودند: “فکر کردم سکته قلبی کرده‌ام”.

نیکول از ده ماه پیش دچار حمله هراس (پَنیک) می‌شد، از وقتی که می‌دید مادرش در تلفنش و در دنیای تئوری‌های توطئه غرق می‌شود، از همه بیشتر در “کیوانان”، حرکتی رو به گسترش که باعث تجمع‌های اعتراضی شده و در خانواده‌ها اختلاف و جدایی انداخته بود و پیروانش در اینترنت بیشتر می‌شدند.

پزشکان بیمارستان به نیکول گفتند خوب حالش را می‌فهمند. آنها هم دربارهٔ کیو‌اِنان چیزهایی شنیده بودند، تئوری‌های توطئه آنها در تمام شهر‌های کوچک آن ایالت فراگیر شده بود.

“کیو‌اِنان” تئوری‌های توطئه بی‌اساس در باره موضوع‌های مختلف است، از جمله اینکه دونالد ترامپ رئیس‌جمهور پیشین آمریکا نبردی مخفی را با سرکردگان فرقه‌های شیطان‌پرست و کودک‌آزاری که در دولت، بازار و رسانه‌ها رخنه کرده‌اند، راه‌انداخته بود.

ماجرا از انتشار مطالبی شروع شد در سایت ۴چن. مطالب به فردی در دولت آمریکا نسبت داده می‌شدند که مجوز امنیتی سطح کیو (Q)، فوق محرمانه، دارد و این اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را به بیرون لو می‌دهد. این مطالب با امضای کیو منتشر می‌شدند.

بسیاری از پیروان کیو‌انان معتقدند مراسم تحلیف جو بایدن رئیس‌جمهور فعلی جعلی بوده است و دونالد ترامپ دوباره رهبری آمریکا را به دست می‌گیرد. بعضی از پیروان این گروه معتقدند واکسن کرونا را ثروتمندان برای کنترل ذهن توده‌ها ساخته‌اند.

باورمندان به کیوانان فکر می‌کنند این اسرار روزی بر همه آشکار می‌شود و روز حساب فرا‌ می‌رسد و افراد مثل هیلاری کلینتون، نامزد پیشین انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، دستگیر و مجازات می‌شوند.

از نظر نیکول، باورهای کیو‌اِنان کاملاً مسخره بود اما از دید مادرش واقعیت داشتند. از نظر او دخترش با نپذیرفتن این باور‌ها همدستی با شیطان را انتخاب کرده و در تقابل با او قرار گرفته بود. آنها در گذشته رابطه چندان نزدیکی نداشتند اما در سال‌های اخیر پس از بچه‌دار شدن نیکول، روابطشان گرم شده بود.

نیکول می‌گوید: “او مادر‌بزرگ فوق‌العاده‌ای بود، هوایم را داشت، گریه‌های شبانهٔ بچه حسابی من را به‌هم‌ریخته بود، او پیش من آمد و چند هفته‌ای ماند تا اوضاع رو‌به‌راه شد، همیشه آماده بود که سر‌بزنگاه به دادم برسد”.

وقتی نیکول بزرگ‌ شد و به دانشگاه رفت مادرش همیشه به دوستانش می‌گفت که به او افتخار می‌کند. این رابطه‌ای بود که نیکول در کودکی آرزویش را داشت. این‌چنین بود تا اینکه مادر نیکول پارسال فیلمی دید به نام “بیرون از سایه‌ها” که رسانه‌ها را متهم به فریبکاری گسترده می‌کرد. به گفته نیکول، “فقط با دیدن این فیلم، او ناگهان وارد دنیای کیو‌اِنان شد”.

نیکول ابتدا با اعتقادات تازهٔ مادرش را شوخی می‌گرفت. وقتی مادرش برای او مطلبی می‌فرستاد و نظرش را جویا می‌شد آن را می‌خواند و تلاش می‌کرد محترمانه با آن مخالفت کند. با اینکه نیکول فکر می‌کرد مطالبی که مادرش می‌فرستاد ادعا‌هایی “عجیب‌و‌غریب” بودند در مورد اخبار جعلی و فریبکاری‌ رسانه‌ها، اما دقیقا متوجه نبود مادرش وارد چه وادی‌ای شده است.

یک بار در سال پیش مادرش مطلبی فرستاد حاوی نام ۱۰۰ فرد سرشناس که مخالف دونالد ترامپ بودند و ادعا شده بود آنها بزودی دستگیر و در برنامهٔ زندهٔ تلویزیونی اعدام خواهند شد.

نیکول از مادرش پرسید: “چرا چنین چیزی را می‌خواهد، چرا بعضی می‌خواهند شاهد چنین چیزی باشند؟”

مادرش پاسخ داد افراد نام‌برده در این فهرست، مانند بیانسه و الن دی‌جنرس، از خون کودکان انرژی و جوانی می‌‌گیرند. “آن وقت بود که فهمیدم او عضو فرقه‌ای شده، فرقهٔ مرگ”.

چرا بعضی در تئوری‌های توطئه گم می‌شوند؟

برآورد شمار هواداران کیواِنان آسان نیست چون بنابر نظر‌سنجی اخیر مؤسسهٔ ملی تحقیقات دینی (پی‌آر‌اس‌آی) از هر پنج آمریکایی یک نفر به برخی از دیدگاه‌های آنها باور دارد.

کسانی که جذب تئوری‌های توطئه می‌شوند از اقشار و طبقات مختلف جامعه هستند اما کارشناسان می‌گویند بیشترشان در یک نقطهٔ اشتراک دارند، جستجو برای پر کردن خلا زندگی خود.

پروفسور کارن داگلاس، استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگاه کنت که در روانشناسی تئوری‌ توطئه تخصص دارد، می‌گوید: “تئوری‌های توطئه بالاخص در دوران بحران‌ برجسته می‌شوند”.

افراد جامعه نیاز به آگاهی دارند و می‌خواهند از اوضاع با‌خبر شوند و شاید تئوری‌های توطئه به آنها احساس اطمینان و امنیت می‌دهد.

پروفسور داگلاس می‌گوید: “مردم دنبال توضیحی هستند تا با موقعیت‌های دشواری که در آن قرار گرفته‌اند کنار بیایند،بخصوص وقتی با اطلاعات ضد‌و‌نقیض هم مواجه‌اند. شاید هم در پی پاسخ‌های ساده‌اند تا خود را تسکین دهند و احساس بهتری کنند و به نظر می‌رسد تئوری‌های توطئه می‌توانند چنین پاسخ‌های آسانی به آنها بدهند”.

“مردم زمانی به این تئوری‌ها روی می‌آورند که نیاز‌های روانی مهم آنها برآورده نشده یا با ناکامی رو‌برو هستنند”.

پژوهشگران علوم سیاسی شباهتی بین نحوه کارکرد گروه‌های سیاسی و تئوری توطئه یافته‌اند؛ مثلا در آمریکا وقتی رئیس‌جمهور از حزب دموکرات باشد، جمهوری‌خواهان بیشتر تئوری‌های توطئه دربارهٔ دولت را باور می‌کنند و برعکس. البته ماجرای کیو‌اِنان کمی فرق می‌کند، این یک تئوری توطئهٔ دست‌راستی است که در دوران یک رئیس‌جمهور از حزب جمهوری‌خواه شکوفا شده است.

اما وقتی یکی از عزیزان چنین ذهنیتی پیدا کند، برای اطرافیان که ناظرند می‌تواند فاجعه‌بار باشد.

پروفسور داگلاس می‌گوید: “گاهی کسانی با من تماس می‌گیرند تا در مورد یکی از اعضای خانواده که درگیر تئوری‌ توطئه شده حرف بزنند. آنها می‌پرسند چطور می‌توانند عزیز‌شان را ‌پس بگیرند”.

دولت با واکسن ‘ردیاب کار می‌گذارد’

گاهی مسائل اجتماعی زمینه‌ساز باور به چنین تئوری‌هایی هستند، مثل واکنشی به نوعی حس گم‌گشتگی اجتماعی.

در همه‌گیری کرونا که میلیارد‌ها نفر را در سراسر دنیا به انزوا کشاند، تئوری‌های توطئه جهت تازه‌ای پیدا کردند، ویروسی در کار نیست و واکسن‌ را قدرتمندان جهان برای کنترل ذهن توده‌ها ساخته‌اند.

برای لورن (نام مستعار)، باور وسواسی والدینش به کیو‌اِنان به معنای این است که در مراسم عروسی او شرکت نخواهند کرد: “من در خانواده‌ای بسیار مذهبی بزرگ شدم، والدین من از مسیحیان انجیلی و پایبند به باور‌های خود بودند. بعد‌ها آنها از جنبه‌های مذهبی فاصله گرفتند اما آن حس تعلق به جمع را دوست داشتند و آن را در جای دیگری یافتند”.

در سال ۲۰۱۶ “پیتزاگیت” تمام فکر و ذکر پدر لورن را پر کرده بود، تئوری توطئهٔ مسری‌ای که هیلاری کلینتون سردسته یک باند کودک‌آزاری است و این باند را از زیرزمین یک پیتزا‌فروشی مشخص در واشنگتن‌ اداره می‌کند. این شد که در دسامبر ۲۰۱۶، مردی با اسلحه وارد این رستوران شد و به مردم شلیک کرد.

حالا پدر لورن معتقد است واکسن‌های کرونا “ردیاب‌های دولت هستند و همهٔ انسان‌ها را خواهد کشت”.

نامزد لورن دچار بیماری نقص ایمنی است از این رو او از همه کسانی که در مراسم عروسی شرکت می‌کنند خواسته واکسن کرونا بزنند. لورن می‌داند که این باعث گفتگویی دشوار با والدینش خواهد شد:

“با مادرم در این باره صحبت کردم… مادرم ناآگاه است اما فکر می‌کنم بیشتر اهل توافق است.”

لورن امیدوار بود والدینش راهی پیدا کنند و چنین رویدادی را که فقط یک بار در زندگی دخترشان رخ می‌دهد از دست ندهند اما امیدش واهی بود.

مادرش به او گفت: “شرایط تو را درک می‌کنم اما ما واکسن نمی‌زنیم”.

حمله به کنگرهٔ آمریکا

صبح ششم ژانویه ۲۰۲۰، نیکول متوجه پست عجیبی در فیس‌بوک مادرش شد. نمی‌توانست معنی آن را بفهمد اما نگران شد. برخلاف پست‌های طولانی و بی‌ربط مادرش، این یکی فقط یک جمله بود، “باش تا ببینی” و بعد چند ایموجی‌ بمب.

کمی بعد، نیکول در اخبار دید جمعی از طرفداران دونالد ترامپ به ساختمان کنگرهٔ آمریکا در واشنگتن حمله کرده‌اند؛ هولناک‌ترین چیزی که در زندگی دیده بود.

نیکول از خودش می‌پرسید: “آیا مادرش خبر داشته؟ آیا ممکن است در همان گروه‌هایی که عضو بود خبردار شده باشد؟”

در آن شورش حدود ۵۰۰ نفر دستگیر شدند، بیشترشان به اتهام ورود و حضور در ساختمان یا محوطه ممنوعه. اکنون کمیته‌ای در کاخ سفید پیگیر بررسی رخداد‌های آن روز است.

بنابر آخرین گزارش‌ها، تحقیقات وسیعتر شده و این موضوع را هم بررسی می‌کند که آیا دونالد ترامپ در برنامه‌ریزی این یورش نقش داشته یا از آن اطلاع داشته است.

‘فهمیدم بهترین دوستم را از دست داده‌ام’

ویل و زَک در دوران نوجوانی در پنساکولا در فلوریدا دوستانی جدا‌نشدنی بودند. ویل که اکنون حدود سی‌سال دارد می‌گوید: “زک بهترین دوست من بود”. ویل وقتی مادر‌و‌پدرش با هم دعوا می‌کردند پیش زک می‌ماند: “رابطهٔ من با این آدم در قالب کلمات نمی‌گنجد”.

آنها تا بزرگسالی نزدیک و صمیمی ماندند اما در حدود سال ۲۰۱۶ و در نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری، زک شروع کرد به فرستادن مطالب عجیب‌و‌غریب در چت‌های گروهی، مثلا “باید قرص قرمز را بخوری، می‌خواهی قرص قرمز را بخوری؟” (برگرفته از فیلم ماتریکس ساخته سال ۱۹۹۹، با انتخاب “قرص قرمز”، حقیقت ناخوشایندی که از آن آگاه نیستید، بر شما آشکار می‌شود و با انتخاب “قرص آبی” برای همیشه در نادانی لذت‌بخش فعلی می‌مانید).

ویل فکر می‌کرد هر دو از نظر دیدگاه سیاسی لیبرالند اما پس از آنکه در سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ در انتخابات پیروز شد، متوجه شد زک و دوست دیگرشان، جیمی، خیلی “خوشحال” شدند:

“در جمع دوستان به دیدگاه‌های افراطی آنها می‌خندیدیم و اصلاً آنها را جدی نمی‌گرفتیم”. اما چیزی نگذشت نادیده‌ گرفتن این نظریه‌های عجیب‌و‌غریب که شیطانی و خبیثانه شده بودند، ناممکن شد.

ویل می‌گوید: “الان تا ‌حد مرگ از آنها می‌ترسم”.

اوضاع در سال ۲۰۲۰ دگرگون شد، کشوری که دچار دودستگی بود با ویروسی مواجه شد که دنیا را به زانو درآورد و بدترین رکود از سال ۱۹۲۹ گریبانگیر اقتصاد دنیا شد. در بیشتر سال ۲۰۲۰، آمریکا کانون اصلی شیوع کرونا در دنیا بود.

در همین زمان انتخابات ریاست‌جمهوری دودستگی جامعه را تشدید کرد و وقتی در ماه نوامبر، دونالد ترامپ انتخابات ریاست‌جمهوری را‌ باخت، بدون مدرک، رقیب برنده یعنی جو بایدن را متهم به “سرقت” انتخابات کرد.

ستاد انتحابات ترامپ به چندین دادگاه‌ شکایت کرد اما دادگاه‌های چندین ایالت آنها را وارد ندانستند.

کمی پس از انتخابات، ویل و زک درباره نتیجه آن بحث کردند.

زک می‌گفت آرای ترامپ به سرقت رفته است و تصور می‌کرد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور قانونی برمی‌گردد. او می‌گفت “شواهدی” وجود دارند که نشان می‌دهند شیطان‌پرست‌ها مانع انتخاب دوباره او شده‌اند. “پیتزا‌گیت” را هم مطرح کرد.

ویل می‌گوید: “باورتان می‌شود زک هنوز خیال می‌کند در زیر‌زمین آن رستوران بچه‌هایی اسیرند؟”

ویل هم استدلال‌هایی می‌کرد اما هر چه بیشتر دلیل می‌آورد، زک تند‌تر می‌شد: “او مرا می‌رنجاند و می‌گفت‌ دروغ می‌گویم، می‌گفت دو‌دستی کشورم را به یک رژیم‌ کمونیستی تحویل می‌دهم. اصلاً نمی‌فهمیدم منظورش چیست.”

وقتی ویل به زک گفت که به جو بایدن رأی داده و اینکه آنها می‌خواهند دونالد ترامپ در ریاست‌جمهوری بماند، نادیده گرفتن رأی اوست، زک او را خائن نامید.

ویل می‌گوید: “این حرف مثل سیلی‌ای به صورتم بود، انگار مادر یا پدرم چنین چیزی گفته باشند. ما با هم بزرگ شده بودیم، شاهد طلاق مادر‌و‌پدرهامان بودیم، با هم فقر را تجربه کرده بودیم… و حالا او به من می‌گفت خائن”.

ویل و زک دیگر با هم حرف نمی‌زنند. ویل سال آخر دوستی‌شان را به خاطر می‌آورد: “شاید به همین دلیل حرف‌های او را جدی نمی‌گرفتم ، شاید چون امیدوار بودم به طریقی این رابطه را نجات دهم”.

ویل گفت دوست سابقش جیمی در یک ویدئوی حمله به کنگرهٔ آمریکا دیده شده است:

“آن فیلم را دیدم، مجرمانه‌ترین و شرم‌آور‌ترین صحنه‌هایی بود که تا به‌حال دیده بودم”. او ویدئو را به اف‌بی‌آی داده است.

قربانیان کیواِنان را ‘گرد هم آورده‌ام’

جیتارت جدجا، ۳۳ ساله اهل سیدنی استرالیا، ۱۸ ماه مجذوب تئوری‌های کیو‌اِنان بود. فقط به همین موضوع فکر می‌کرد و در مورد آن می‌خواند و نمی‌توانست حتی با نزدیک‌ترین افراد خانواده‌اش از چیز دیگری حرف بزند.

تا اینکه سر‌انجام یک روز در ژوئن ۲۰۱۹ “دوباره در مسیر صحیح قرار گرفت”.

همان موقع درمان یک ناسلامتی روانی را که تازه تشخیص داده شده بود، آغاز کرده و نگاه روشن‌تری به جهان پیدا کرده بود:

“جلوی کامپیوتر نشسته بودم… فکر می‌کردم حالا چه کنم… من در مسیر اشتباهی هستم. مهم‌ترین مسئله این است که در مسیر اشتباه هستم”.

هر چه حالش بهتر می‌شد بیشتر به زندگی پس از کیو‌اِنان عادت می‌کرد، بیشتر به اثر ویرانگر ۱۸ ماه گذشته بر خانواده‌اش پی می‌برد. او تجربه‌های خود را در وبسایت ردیت منتشر کرد، برایش “نوعی برون‌ریزی” احساسات و عواطفش بود. او انتظار داشت کاربران او را “پاره‌پاره” کنند اما “کاملاً برعکس بود”.

“این آدم‌ها انگار به نمایندگی از جامعه به من این اجازه را دادند که اشکالی ندارد که گند زدی، تو هم آدمی. آنها دوباره مرا ساختند و امکان دادند کرامت و شرافت انسانی خود را بازیابی کنم . اگر به دادم نمی‌رسیدند نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتاد، شاید الان اینجا نبودم”.

تقریبا یک ماه بعد او گروهی را در سایت ردیت پیدا کرد برای کسانی که یکی از عزیزان‌شان جذب کیواِنان شده‌اند. به این گروه پیوست و دربارهٔ تجربهٔ خودش نوشت. جیتارت می‌گوید دو سال پیش زمانی که وارد این گروه شدم حدود ۴۰۰ کاربر در آن عضو بودند اما حالا حدود ۱۸۰هزار عضو دارد.

پس از مدتی به سبب کمک‌ها و حمایت‌های جیتارت، او مدیر گروه شد که هنوز هم این سمت را بر‌عهده دارد. بیش از هر چیز او می‌خواهد به افرادی که در این صفحه هستند این امید را بدهد که عزیزان‌شان مثل خود او می‌توانند دوباره عادی شوند.

اما برای نیکول امید چندانی وجود ندارد: “من پدرم را هیچ‌وقت نشناختم، تنها کسی که واقعا در زندگی من حضور داشت، دیگر حضور ندارد. من عزادار مادرم هستم که تازه درگذشته است. او دیگر در زندگی‌ام نیست تا بتوانم احساس امنیت کنم”.

“می‌خواهم به شما بگویم که نمی‌توان از این موضوع بسادگی گذشت. حتی عزیزانی که در کنار شما هستند و دوست‌شان دارید ممکن است، نمی‌دانم چطور، ناگهان از دست بروند”.

منبع: بی بی سی