حسین ملک خدایی

جامعه شناسان می گویند اگر تضادهایی که در متن جامعه وجود دارند و این ناهماهنگی ها و ناهنجاری ها که در متن جامعه وجود دارند به احساس و آگاهی جامعه وارد شوند جامعه حرکت می کند.

 

حسین ملک خدایی نوشت: دقت کنید اگر آب یا برق یک محله یا منطقه ای برای دو ساعت قطع شود، مردم توی خانه غرولند می کنند، بد و بیراه می گویند اما به خیابان نمی ریزند اما اگر برق و آب برای چند روز قطع شود یا فاضلاب منطقه برای چند روز گیر کند یا مدرسه محله برای چند روز تعطیل شود، مردم به خیابان می ریزند یا درب اداره زیربط جمع می شوند شعار می دهند و با عصبایت خواهان رفع مشکل می شوند اگر مشکل حل شود مردم آرام می گیرند ولی اگر مشکل حل نشود و اتفاقاً برق و آب و یا گاز چند منطقه دیگر و کل شهر قطع شود اعتراض به کل شهر و همینطور اگر سراسری شود تمام مردم کشور به خیابان می ریزند و در صورتی که مشکل برطرف نشود دیگر آن سازمان و یا نهاد قابل دوام نیست و فرو می ریزد، چگونه است که مردمی که آب و برق و گازشان قطع می شود سریعاً این مشکل تبدیل به حرکت و جنبش اجتماعی می شود، اما تورم هر روز فاصله طبقاتی را عمیق تر می کند و روزانه عده بیشماری را تورم به دره فقر و تنگدستی پرت می کند، و عده زیادی برای حداقل معیشت احیاناً به تن فروشی می افتند و فقر عین طاعون به جان یک جامعه می افتد و مهربانی و صمیمیت و اخلاق و اعتماد عمومی را می جود و صدای شکستن استخوان کمر مردم هر روز بلند تر شنیده می شود، اما مردم این فاجعه را به اندازه قطعی آب و برق و به اندازه گرفتگی فاضلاب درک نمی کنند و به خاطر آن حرکت نمی کنند؟؟

جامعه شناسان می گویند اگر تضادهایی که در متن جامعه وجود دارند و این ناهماهنگی ها و ناهنجاری ها که در متن جامعه وجود دارند به احساس و آگاهی جامعه وارد شوند جامعه حرکت می کند، یعنی نفس تضاد طبقاتی و صرف وجود فقر و فلاکت و تبعیض عامل حرکت جامعه نمی شود، بلکه برای اینکه جامعه ای حرکت کند و جنبشی صورت گیرد، نیاز است که جامعه عمیقاً بفهمد فقیر است و عمیقاً احساس فقر کند، یعنی ممکن است
جامعه ای سال ها رنجور از فقر و تبعیض و بی عدالتی باشد اما همچنان آن را توجیه کند و خود را لایق آن فقر بداند و سرجابش بنشیند، شاهد مدعا امثال جلیقه زردها در فرانسه است که دست به جنبش می زنند اما صد برابر بیشتر تبعیض و فساد ممکن است در یک کشور جهان سوم وجود داشته باشد
ولی هیچ حرکت و جنبشی صورت نگیرد، چون جامعه خود را لایق این تبعیض ها می داند و هنور خون غیرت در رگ های احساسش ندویده است و کار روشنفکر تنها غر زدن و نق زدن نیست بلکه رسالت روشنفکر دواندن خون غیرت در احساس و شعور جامعه است. تا جامعه خود را پیدا کند و حق از دست رفته خود را مطالبه کند.