خبر مرگ عزیز در حبس و حصر از جنس دیگری است. ته دل آدم می سوزد ازاین که نبوده تا آخرین روزها و ساعات عمر عزیزش را در کنار او درک کند. ته دل آدم می سوزد که خاطرات نزدیکش دور دور دور شده است.

 

فخرالسادات محتشمی پور در پی درگذشت خواهر زهرا رهنورد، پیام تسلیتی نوشت که در ادامه می آید:

 

مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

من درست نمی دانم آدم درحبس وحصر باشد و به مصیبت فقدان عزیزش دچار شود چه حالی دارد؟ اما می توانم حدس بزنم چون گاهی در انفرادی دچار کابوس هایی می شدم که از شدت اضطراب و نگرانی حاصل از آن به خدا پناه می بردم.

می توانم حدس بزنم چون شنیدن هر خبر فوتی در زندان به شدت منقلبم می کرد.
در یکی از بازجویی ها بازجوجان! ناگهان خبر مرگ پدر میرمحصورمان را داد! چنان گریستم که تعجب کرد و دلداری داد تو گویی صاحب‌عزا هستم.

این روزها در کشورمان عزای ملی است. روزی چندین خبر مرگ حاصل از بی تدبیری و ناکارامدی مدیران بر کرسی قدرت چسبیده می شنویم از خصوصا برای جوانمرگی ها برای بی‌مسئولیتی و بی کفایتی ها.
اما خبر مرگ عزیز در حبس و حصر از جنس دیگری است. ته دل آدم می سوزد ازاین که نبوده تا آخرین روزها و ساعات عمر عزیزش را در کنار او درک کند. ته دل آدم می سوزد که خاطرات نزدیکش دور دور دور شده است.

بانوی سبز محصور، نقاش کوچه اختر بار دیگر در حصر به مصیبت گرفتار آمده است. این بار خواهر عزیزش اسیر چنگال کرونا شد و مظلومانه جهان فانی را وداع گفت.
صبر زینبی زهرا رهنورد او را در برابر همه ناملایمات و کینه توزی ها مقاوم و پایدار ساخته و این مصیبت بزرگ هم می گذرد اما آنچه می ماند یاد ناسپاسی ها و ناجوانمردی هایی است که در حق او و شوی مراد و خانواده ارجمندش شده و می شود.

خدا کند این آخرین عزای نقاشان کوی اختر باشد. خدا کند زندگی را بی اندوه سپری کنند در باقی روزهای باقی عمر. خدا کند تشنگان قدرت پس از قهر مردم با صندوق رای و برآمدنی آسان بر کرسی قدرت،سیراب شده باشند و این بزرگان و مردم خسته و خمیده زیر بار مصائب روزهای تلخ بی تدبیری را لختی به حال خود بگذارند.
خدا کند…