چرا حوزه در برابر این بدعت ها و انحرافات، سکوت کرده است و مقابل این سخنان باطل موضع صریح و آشکار نمی گیرد و کلام رسول خدا که فرمود: “کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته” را نادیده می انگارد؟

 

آیت الله ناظم زاده قمی (از فقهای حوزه علمیه قم) در نامه‌ای خطاب به روحانیون کشور در مورد سکوت آنان در برابر رنجهای مردم ایران هشدار داد و نوشت: عملکرد ما (روحانیت) اگر دین را تضعیف نکرده باشد، تقویت هم نکرده، تملق و مدیحه سرایی بعضی عمامه به سرها باعث تمسخر مردم شده است. متن این نامه را بخوانید:
سوگ نامه ای در سکوت روحانیت
بسم الله الرحمن الرحیم
فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَهٍ مِنهُم طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدّینِ وَ لِیُنذِروا قومهم إذا رَجَعوا إلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون(توبه، آیه ۱۲۲)
بزرگان حوزه های علمیه ایران
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
مدت هاست به سکوت غمبار روحانیت در برابر عملکردها و حوادثی که در کشور رخ داده و می دهد می اندیشم و در این فکر بودم که در سوگ این سکوت سنگین، نامه ای خدمت شما عزیزان بنویسم، بهترین فرصت را در این ماه مبارک رمضان دانستم که ماه خودسازی و ماه استغفار و وارسی رفتارهای گذشته و مرور ضعف ها و قوت های خویش است. ماه مبارکی است که می توانیم در آن، نسبت به چند و چون نگهبانی از نهاد اصیل روحانیت و امانت داری از میراث بزرگ هزار ساله علما و فقهای شیعه از شیخ مفید و شیخ صدوق تا حائری و بروجردی و خمینی اندیشه کنیم و عملکرد خود را در ترازوی نقد بگذاریم و منصفانه قضاوت کنیم. در ادامه ده نکته را یادآور می شوم:
۱ . مخاطب بنده در این سوگ نامه، ابتدا خودم و بعد، اساتید برجسته حوزه های علمیه سراسر ایران و روحانیان شاغل در نظام و نیز اساتیدی که از شاگردان امام خمینی بودند و آنان که با ایشان از نجف به ایران آمدند و نیز آن هایی که در فکر و معرض طلایه داری حوزه هستند یا خطبای نماز جمعه و سخنرانان مشهور کشورند، و سخنم این است که :
۲ . آیا از میزان موقعیت و محبوبیت روحانیت در زمان حاضر مطلعید؟ ما امروز در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ خوب می دانید روزگاری روحانیت مهم ترین مرجع اجتماعی محسوب می شد؛ چنان چه با فتوای مرحوم میرزای شیرازی حکومت استعماری انگلیس شکست خورد و زمانی با فعالیت های مرحوم آیت الله بروجردی، مذهب تشیع یکی از مذاهب رسمی دنیای اسلام گردید. یا در عصر ما با قیام امام خمینی کاخ سلطنتی ۲۵۰۰ ساله فرو ریخت و یا حتی با نامه ای از جامعه مدرسین سراسر کشور تعطیل می شد.
آیا امروز هم این چنین است؟ آیا واقعا اگر امروز همه مراجع و اساتیدی از حوزه که عنوان رسمی دارند دست به دست هم بدهند و موضوعی را از ملت ایران بخواهند، مورد قبول قاطبه ملت واقع می شود و مردم به صحنه می آیند؟ اگر چنین است خوشا به حال حوزه و اگر این چنین نیست ـ که نیست ـ وااسفا.
۳ . اگر دقت کنیم و در بطن جامعه فرو رویم و به صدای مردم ایران گوش فرا دهیم پی خواهیم برد که پایگاه روحانیت در میان مردم به شدت، تضعیف شده است، اگر مردم از عمامه پران ها و کتک زن های طلبه های بدون پشت و پناه نباشند، متاسفانه بسیاری از ایشان تماشاچی این ظلم ها هستند و حمایتی نمی کنند.
بگذارید فاش بگویم بسیاری از مذهبی ها که اهل وجوهاتند از روحانیت انتقاد شدید دارند و اگر تعارف نداشته باشند می گویند خودمان در رسیدگی به نیازمندان به وظیفه خود عمل می کنیم. باز مستندتر بگویم، به طور مثال در برنامه ای که عکس چند مرجع را به مناسبتی در رسانه ای منعکس کرده بودند چهار هزار پیام گذاشته بودند که از میان آن ها، تعداد اندکی به روحانیت اظهار علاقه کرده و مابقی مخالف بودند.
ممکن است در آنچه گفتم مناقشه شود و بنده را به سیاه نمایی متهم کنند، ولی هیچ گاه با اینگونه فکر و گمان ها نمی توان واقعیت ها را نادیده گرفت.
۴. حال چرا روحانیت با آن نفوذ کلام و محبوبیتی که در اقصی نقاط کشور داشت، امروز تضعیف شده است؟
مهم ترین جواب، این است که ما روحانیون در این سال های اخیر، از مردم شریف ایران فاصله گرفتیم، سر در لاک خود بردیم و چشم خود را بر گرفتاری های واقعی اشان بستیم و حرفی نزدیم. در سال ۱۳۹۸ که مردم به گرانی بنزین اعتراض کردند و عده ای کشته و زخمی شدند و کشور برای چند روز، نا امن شد ما تماشا کردیم. یا در مسئله کرونا که مردم از نبود واکسن و درمان در عذاب بودند، به مسئولان امر حداقل پیشنهاد ندادیم که در ورود واکسن تعجیل کنند تا جان و مال مردم از خطر مصون بماند، فقط دلمان را به این خوش کردیم که تعدادی طلبه را به بیمارستان ها برای دلجویی بیماران بفرستیم یا کار غسل و کفن و نماز بر مُرده های کرونایی را انجام دهند، اما هرگز به آن چه مشکل گشا بود؛ یعنی تذکر برای سرعت دادن به ورود واکسن، توجه نکرده و تذکر ندادیم.
یا در اعتراضات سال گذشته، که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شد. حوزه علمیه، اساتید، جامعه مدرسین، فضلا و بیوت بزرگان هیچ جلسه ای و یا هیچ همفکری برای آرامش مردم و یا برنامه ای اعلان نکردند تا اعتراضات گسترده تر و عمیق تر نشود و نظام و ولایت فقیه زیر سوال نرود. ما در این سال ها تماشاگر کشته شدن مردم و نیز نیروهای امنیتی و بسیجی و پر شدن زندان ها بودیم، هیچ گاه در صدد برنیامدیم که علت اصلی این اعتراضات و درگیری و زندانی شدن ها را بررسی کنیم و مشخص نماییم آیا برخی از این قضاوت ها بر اساس معیارهای اسلامی صورت می گیرد یا خیر؟ مع الاسف بعضی از عمامه به سرها که ده ها سال نان امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه ـ را خورده اند و تریبون در دست دارند بنزین به خرمن خشم مردم ریختند و خواستار اعدام همه دستگیرشدگان با عنوان محاربه و بغی و باغی شدند!
آیا در حوزه غیر از تعداد بسیار انگشت شمار، کسی حرفی زد؟ چرا سکوت کردیم و کار را به دست تندروها یا برخی نیروهای امنیتی خودسر واگذاشتیم و تماشا کردیم. خلاصه این که، آیا به دستور “النصیحه لائمه المسلمین” عمل کردیم؟
۵. خوب است از شما بزرگان حوزه، اساتید و طلایه داران هدایت مردم بپرسم که: راستی مردم در این شش ماهه آخر سال ۱۴۰۱ چه می خواستند و حرفشان چه بود؟ آیا قصد قاطبه مردم مقابله با نظام بود؟ هرگز! درست است که جرقه این حوادث در اعتراض به مرگ یک دختر کرد ضعیف الحجاب در تهران در گشت ارشاد پلیس بود، اما شعله ور شدن اعتراضات و گسترش آن به سراسر کشور، ریشه در فقر و فلاکت مردم و اعتراض آن ها به ضعف های آشکار مدیریتی مسئولان در اداره کشور، به ویژه در بخش اقتصادی و انسداد فضای سیاسی بود. ما روحانیون تماشاگر همه این مسائل دردآور بودیم و اسفبارتر این که هرچند روز هم مسئولان کشور وعده های توخالی به مردم داده و می دهند و ما همچنان به سکوت خود ادامه می دهیم.
آقایان بزرگوار، مشکل مردم علاوه بر گرانی و تورم، نا امیدی پسران و دختران از آینده است، آنان وقتی می بینند که حتی با کمک پدر و مادرانشان امکان زندگی آبرومند یا ازدواج برای ایشان فراهم نیست، زیرا توان خرید وسایل اولیه ازدواج و یافتن شغل مناسب و تهیه سرپناهی برای ادامه زندگی را ندارند، ناامید می گردند و این ناامیدی از آینده، خیلی فراگیر شده است و قطعا بسیاری از خانواده های خودِ ما روحانیون هم درگیر این مشکلات خانمان سوز هستیم. جوانی که خودش کار یا زندگی ندارد و پدرش را هم در فقر و فلاکت می بیند و هیچ کسی هم گوش شنوا ندارد، غیر از فریاد زدن و به خیابان آمدن یا مهاجرت به کشورهای دیگر برای جستجوی سرنوشت بهتر راه دیگری برایش باقی مانده است؟ جلوی این فریاد و مهاجرت را چه کسی غیر از روحانیت می توانست بگیرد تا با تذکرات دلسوزانه، هم مسئولین را ارشاد کند و هم مردم را آرام نماید ولی متاسفانه روحانیت سکوت کرد تا کار به اینجا رسید.
۶ . راستی اگر شما فضلا و علما و بیوت بزرگان، راه مذاکره و گفت و گو و نصیحت دلسوزانه را با مسئولین امر باز می کردید و با مردم همدردی می نمودید و نیز برنامه سازنده ای را در جهت خواست مردم ارائه می دادید، هم اسلام را یاری می کردید و هم مردم را دلداری می دادید تا به این باور نرسند که بی پناه و بی یاورند. با این کار، هم خودمان به وظیفه شرعی عمل کرده بودیم و هم آرمان های متعالی نظام را مددکار بودیم و هم مردم را به آرامش فرا می خواندیم. آیا واقعا این کار بهتر نبود تا مردم روحانیت را مشوق سرکوبگران تلقی نکنند بلکه یار خود بدانند.
ولی هیهات، قریب به اتفاق روحانیت سکوت کرده و تماشاگر تندروی نیروهای امنیتی و لباس شخصی و رفتن ده ها هزار نفر به زندان ها بودیم. خوب است بیشتر به خود آییم و سر از لاک سکوت و بی توجهی درآوریم. البته تعداد انگشت شماری فریاد زدند ولی کافی نبود.
آری، ما روحانیان به وظیفه خود، که طبق آیه شریفه “وَ لینذِروا قومهم إذا رَجعوا إلَیهِم لَعلَّهُم یَحذَرون”، “انذار” است، مسئولین و مردم را انذار نکردیم و لب فرو بستیم و از انجام وظیفه شرعی و الهی خود کوتاهی کردیم و آنچه نباید می شد، شد.
۷ . متاسفانه ما با این رفتار و بی توجهی به حقوق مردم، عملاً هم مردم را از دست داده ایم و هم حکومت را با انتقاد سازنده، یاری نکردیم و از امر به معروف و نهی از منکر که باعث قوام دین و ملت است، دست کشیدیم. چنان که قرآن به ما نهیب می زند: “لولا ینهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانو یصنعون”؛(مائده، آیه ۶۳) چرا عالمان دین، آنان را از گفتار گناه آلود و حرام خواری باز نمی دارند؟ بسیار زشت است سکوتی که همواره پیش می گرفتند. همچنین امیر مومنان علی ـ علیه السلام ـ راز هلاکت جامعه را سکوت علما در برابر زشت کاری ها می داند و می فرماید: “فانه انما هلک من کان قبلکم حیث ما عملوا من المعاصی و لم ینههم الربانیون و الاحبار عن ذلک”؛ کسانی که قبل از شما بودند هلاک شدند، آن جا که به گناهان عمل کردند و علما و دانشمندان آن ها را نهی از منکر نکردند. (کافی، ج ۵، ص ۵۷)
۸ . اجازه دهید به ابتدای نهضت برگردم و بپرسم: انقلاب مردم ایران که سرنگونی رژیم گذشته و تثبیت نظام جمهوری اسلامی با حمایت بالای مردم شکل گرفت، با چه اهدافی بود؟ بی تردید مردم آمدند تا از استبداد و ظلم و بی عدالتی و زندان و شکنجه زمان پهلوی آزاد شوند و به عدالت برسند، رفاه و آسایش داشته باشند و به دنیا افتخار کنند که ما انسان هستیم، حق انتقاد از حاکمان را داریم، کشور را با اراده خودمدیریت می کنیم نه غرب در اداره آن نقش دارد و نه شرق، سرمایه ملی با اجازه نمایندگان ملت هزینه می شود، آیاواقعا امروز چنین شده و مردم به خود می بالند که شاه رفته و روحانیت آمده است؟
۹ . با صراحت باید گفت که مجموع عملکرد این چند ساله ما نشان می دهد که ما دین و نهاد روحانیت را اگر تضعیف نکرده باشیم تقویت هم نکردیم، به طوری که مردم اگر دین را هم قبول داشته باشند، به رفتار ما انتقاد دارند. البته نباید جمع زیادی از مردم متدین کوچه و بازار خصوصاً در شهرهای مذهبی را نادیده گرفت، که اگر این روند ادامه یابد آن ها را هم از دست خواهیم داد.
این روزها نگرانی رهبر فقید انقلاب را به وضوح احساس می کنم که گفته است: “من حقیقتا نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا پهلوی درآوردیم و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد؛ به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم… خدا می داند که من در آن رژیم، هیچ وقت خسته نمی شدم، حالا دارم از خودمان خسته می شوم… در هر صورت به داد اسلام برسید تا به دست ما خراب نشود.” (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۱۲)
۱۰ . با توجه به آنچه گفته شد لازم دانستم به خطای آشکاری که در مدحِ مبالغه آمیز بعضی افراد و عبور از خطِ قرمزهای دینی صورت می گیرد بپردازم. متاسفانه سکوت و بی توجهی ما روحانیون در برخورد با متملقین و مدیحه سرایان به جایی رسیده است که بعضی از عمامه به سرهای تریبون دار مطالبی نقل می کنند که گاهی مورد سخریه مردم واقع می شود و در رسانه ها دست به دست می گردد.
یا گاهی معیارها و خط قرمزهای مذهب زیر پا گذاشته می شود و هر از چند گاهی گفته می شود بعضی افراد با حضرت حجت ـ عجل الله تعالی فرجه ـ ملاقات دارند و یا به دستور مستقیم از آن حضرت در اداره کشور عمل می شود! این ادعاها هر روز پر رنگ تر از قبل مطرح می شود!، چرا نباید بزرگان حوزه و اساتید جلوی این مطالب باطل را بگیرند و آشکارا با این افراد مقابله کنند؟ مگر در روایات نیامده “فکَذّبوه”، کسی که خود مدعی ملاقات با حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ است یا برای دیگری ادعایی دارد، را باید تکذیب کرد؟
یا گاهی بعضی سخنرانان تریبون دار برای توجیه کار افراد فاسد در دولت و حکومت، آن ها را با مسئولین زمان حکومت امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ تشبیه می کنند و می گویند آن زمان هم چنین و چنان بوده است. آقای محترم! اگر “لا اله” را می گویی، “الا الله” را نیز بگو. اگر می گویید در عصر حکومت علی ـ علیه السلام ـ کارگزار فاسد نیز بود، این را هم بگویید با این که وسعت حکومت آن امام ـ علیه السلام ـ بخش زیادی از دنیای آن روز بود و تعداد اندکی تخلف یا فساد مالی از افراد وجود داشت و مهم تر این که وقتی حضرت ـ علیه السلام ـ از فساد کارگزاران مطلع می شد چگونه و با چه سرعتی با وی برخورد می کرد. آیا در حکومت و دولت ما نیز چنین است؟!
اخیراً هم که شخصی گفته است: صحبت های امروز بعضی از بزرگان با صحبت های زمان پیامبر یکی است. گوینده محترم! آیا کلام گهربار پیامبر ـ صلوات الله علیه و آله ـ به فرموده خداوند: “ما ینطق عن الهوی ان هو الا یوحی” است، با سخنان امروزی ها یکی است؟! چرا مقام و منزلت رسول الله ـ صلوات الله علیه و آله ـ را پایین می آورید؟ توبه کنید و از این سخنان بدعت آمیز بپرهیزید.
چرا حوزه در برابر این بدعت ها و انحرافات، سکوت کرده است و مقابل این سخنان باطل موضع صریح و آشکار نمی گیرد و کلام رسول خدا که فرمود: “کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته” را نادیده می انگارد؟
در پایان باید بگویم اگر تحولی نشود و بزرگان حوزه برای نجات دین و کشور، فکری نکنند؛ اولاً: دین گریزی، شتاب بیشتری می گیرد و نسل جوان و نوجوان بیشتر از پیش از دست خواهند رفت، ثانیاً: روحانیت که در طول تاریخ مرجع اجتماعی و طلایه دار هدایت گری هزار ساله جامعه و مردم بوده، خوف آن می رود حتی در این حکومت، مرجعیت دینی و اجتماعی خود را از دست داده و به یک صنف حقوق بگیر تبدیل شود که کارهای جزئی، مسئله گویی، امامت جماعت و حداکثر تربیت افرادی برای مدارس، ادارات و قوه قضاییه تربیت کند و برای همین کارها حقوقی بگیرند! که مقصر همه این خسارت ها ما روحانیون وقت ناشناس هستیم که فرصت را از دست داده ایم، مگرما چند سال دیگر می خواهیم زندگی کنیم؟!
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
حوزه علمیه قم ـ سید اصغر ناظم زاده قمی