اگر همه سخن حجاریان را بپذیریم نمی توانیم نسبت به نتیجه نهایی وی اعتراض نداشته باشیم. آنجا که می نویسد:«بنابراین می‌توانیم بگوییم ایشان سه رهیافت اخلاقی را پشت سر گذاشته که به ترتیب دینی، نیمه‌دینی-نیمه‌سکولار و سکولار است.»

 

دکتر سعید حجاریان اخیرا در شماره ۸ مجله «حیات معنوی»، مصاحبه ای دارند که با عنوان «چرخش‌های سه‌گانه نظریه اخلاق امام خمینی» منتشر شده است. از نظر من که سالهاست اندیشه امام راحل موضوع پژوهش هایم بوده، این سخن،  نه تنها کامل نیست بلکه از صحت نیز برخوردار نمی باشد. در این نقد مختصر سعی می کنم ابتدا مدعای ایشان را در جملاتی مورد اشاره قرار دهم و سپس آن را نقد کنم. اما قبل از هر چیز لازم است اشاره کنم که هنوز هم از ظلمی که بر حجاریان رفته، متأثرم و با شناختی از آثار او دارم، معتقدم چه بسیار «علم و دانش کشورمان» می توانست ، از وجود او بهره بیشتر ببرد.

الف)مدعای حجاریان [ تمام آنچه خواهم آورد، برگرفته از عبارات ایشان است]

۱- ادعای من این است که ، نظریه اخلاق امام خمینی تدریجاً میل به عرفی شدن پیدا کرده است.

۲-نظریه اول امام:امام خمینی در نقطه‌ای از زیست خود، به مکتب ارسطو و بحث فضیلت‌گرایی گرایش داشته است. دال محوری این برش از زندگی ایشان اعتدال است.

۳-«اعتدال» ، مورد اشاره ارسطو ست. ارسطو اعتقاد داشت که خصائل بشر، وجوه افراطی و تفریطی دارند. مثلا شجاعت را حد وسط تهور و جبن تعریف می‌کند یا سخاوت را نقطه‌ای میان بذل و بخل قرار می‌دهد

۴-نظریه دوم امام: امام در مقطعی دیگر… می‌گوید: «ما مأمور به تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه». این سخن مطابق با وظیفه‌گرایی کانتی است که در آن از تبعات امور چشم پوشیده می‌شود.

۵-نظریه سوم امام :در مرحله آخر، امام خمینی به نقطه‌ای می‌رسد که حفظ نظام را اوجب واجبات می‌داند؛ یعنی به اخلاق نتیجه‌گرا یا پیامدگرا گرایش پیدا می‌کند. این رهیافت اخلاقی که جان استوارت میل چهره شاخص آن است، بر نتیجه فعل متمرکز است و نه فعل و فاعل.

۶-بنابراین می‌توانیم بگوییم ایشان سه رهیافت اخلاقی را پشت سر گذاشته که به ترتیب دینی، نیمه‌دینی-نیمه‌سکولار و سکولار است.

ب) نقد سخنان حجاریان

بر سخنان ایشان از سه جهت نقدهایی را می توان وارد کرد.

۱-نقد ساختاری:

اینکه حجاریان ،مکتب اعتدلال در اخلاق را فضیلت گرایی خوانده ، قابل مناقشه است. .

در توضیح مطلب فقط اشاره می کنم که در فلسفه اخلاق به سه مکتب اصلی در حوزه اخلاق اشاره می شود

یک )نتیجه گرایی که در آن کار درست آن کاری است که نتیجه بهتری دارد

دو)وظیفه گرایی که در آن کار درست آن است که خود کار درست است

سه) فضیلت گرایی که در آن کار درست آن است که فاعل آن خوب است.

و از سوی دیگر اخلاق گاه به صورت «سه وجهی» تقریر می شود و لذا کار اخلاقی ، کاری است که دور از افراط و تفریط باشد و اصطلاحا از اعتدال برخوردار باشد. و گاه به صورت «دو وجهی» تقریر می شود و در مقابل کار بد ،کاری خوب قرار می گیرد.

[ به صورت سر بسته اشاره می کنم که حضرت امام در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به صراحت از اخلاق دو وجهی دفاع می کنند. اگر چه در برخی دیگر از نوشته های خود به اخلاق سه وجهی هم نظر دارند. ]

با توجه به این دو نکته می توانیم بگوییم: اینکه حجاریان مدعی است «کسانی که اخلاق را بر اساس اخلاق اعتدال می دانند همه فضیلت گرا هستند» احتمالا سخنی ناتمام و غیر صحیح است. توجه شود که «اخلاق اعتدال» می تواند با هر یک از سه مکتب اخلاقی منطبق باشد.. هر چند انطباق آن بر مکتب نتیجه گرایی با تلاش بیشتری همراه است.

۲- نقد انطباقی:

اینکه آیا از آن دو جمله معروف امام[ که به آن اشاره خواهیم کرد] می توان نتیجه مورد نظر حجاریان را استفاده کرد ،نیز به شدت مورد تأمل است.

در توضیح مطلب هر یک از دو جمله را به طور مجزا مطرح می کنیم.

جمله اول: «ما مأمور به تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه»

مشکل استدلال حجاریان در برداشت اشتباه از لفظ «نتیجه» و لفظ «وظیفه» است. توجه شود که «هدف و نتیجه» در واقع یک چیز هستند ،با این فرق که آدمی قبل از انجام فعل ،هدفی را دنبال می کند( علت غایی) و بعد از انجام فعل به نتیجه می رسد(غایت). پس هدف ،«نتیجه قبل از عمل» است و نتیجه ،«هدف بعد از عمل» است.  اما لفظ «وظیفه» در این کلام امام ،هیچ ربطی با آنچه در «وظیفه گرایی» مطرح می شود،ندارد. چراکه در تمام مکاتب اخلاقی سخن از وظیفه در میان است. یعنی حتی مطابق مکتب نتیجه گرایی هم انسان دارای وظیفه اخلاقی است. و البته وظیفه اخلاقی او آن کاری است که بهترین نتیجه را در پی داشته باشد.

با توجه به این مطلب می توان گفت که مراد امام آن است که «انسان باید به وظیفه خود عمل کند ولی اگر نتیجه مورد نظر بر آن کار مترتب نشد ، ضرری به اخلاقی بودن عمل وارد نمی شود» اما اینکه چه چیزی وظیفه ماست ، بحثی دیگر است. پس ممکن است کسی نتیجه گرا باشد و بگوید « وظیفه ما کاری است که فکر  می کنیم بیشترین نتیجه خوب را در پی دارد. پس باید آن را انجام دهیم ولی اگر عمل ما به نتیجه مورد نظر نرسید ، ما به وظیفه خود عمل کرده ایم.»

پس این جمله امام با همه مکاتب اخلاقی قابل انطباق است.

دقت کنید که «نتیجه» در کلام امام در معنای مصطلح خود به کار رفته ولی این کلمه در «نتیجه گرایی» به معنای «هدف» است. به عبارت دیگر مطابق نتیجه گرایی «کار اخلاقی کاری است که قبل از اقدام به آن، «هدف از آن کار » نفع بیشتر باشد.»

اما جمله دوم:«حفظ نظام را اوجب واجبات است»

مشکل اصلی استدلال حجاریان آن است که ایشان « حفظ نظام» را به عنوان «نتیجه» لحاظ کرده اند. در حالیکه می تواند این کار به عنوان «وظیفه» ،اوجب واجبات باشد. به عبارت دیگر  در همه اعمال ، همانطور که می توان گفت« این کار واجب است چون نتیجه آن حفظ نظام است» می توان گفت که «این کار واجب است چون وظیفه ما حفظ نظام است.» و همینطور می توان گفت که« این کار واجب است چون فضیلت چنین اقتضا می کند.».

۳- نقد استنتاج:

اگر همه سخن حجاریان را بپذیریم نمی توانیم نسبت به نتیجه نهایی وی اعتراض نداشته باشیم. آنجا که می نویسد:«بنابراین می‌توانیم بگوییم ایشان سه رهیافت اخلاقی را پشت سر گذاشته که به ترتیب دینی، نیمه‌دینی-نیمه‌سکولار و سکولار است.»

دقت کنید که مطابق ادعای حجاریان امام ابتدا فضیلت گرا بوده و سپس وظیفه گرا شده و در نهایت نتیجه گرا گردیده است. و این در حالی است که اگر همین سیر هم واقعا موجود بوده باشد(که نیست)، اخلاق دینی که متعارفا ،اخلاقی وظیفه گراست ، در میانه سیر ایشان قرار دارد و نه اینکه در آغاز بوده باشد.

منبع: حجاریان