اقتدار نظام در این است که با منطق با معترضان به گفتگو بنشیند و اعتراضشان را بشنود و سخن حقشان را بپذیرد و آنان را از پذیرفتن مطمئن سازد و سخن باطلشان را با منطق ابطال کرده و آنان را قانع سازد و از خطاکاران با عفو و اغماض درگذرد و باب برادرکشی ببندد و تفاهم عمومی ایجاد کند.
احمد حیدری نوشت: محسن شکاری جوان ۲۳ ساله تهرانی به جرم محاربه به جهت شرکت در اعتراضات خیابانی، بستن یک خیابان و مجروح کردن یک بسیجی که برای مقابله با معترضان اعزام شده بود، در دادگاه انقلاب به طور غیر علنی و بدون حضور وکیل منتخب، محاکمه و به جرم «اخافه الناس= ترساندن مردم» محکوم به اعدام شده و به دار مجازات آویخته شد بعد هم اعترافات ایشان که نه آزادانه و با اختیار، بلکه در زندان و در شرایط نامعلوم اخذ شده و شرعا اعتباری ندارد، از تلویزیون پخش شد.
فارغ از این که آیا شرکت در اعتراضات خیابانی و حتی بستن خیابان یا درگیر شدن با نیروی بسیجی که برای مقابله اعزام شده، مصداق «اخافه الناس» و کیفرش اعدام باشد یا نباشد، آیا این اقدام در شرایط بحرانی کنونی که حدود سه ماه از اعتراضات مردمی گسترده میگذرد و با همه خشونتی که برای مقابله انجام شده و کلیپهای منتشره گوشهای از آن را به نمایش میگذارد، هنوز ادامه دارد، آیا اصولا صحیح و نشانه «اقتدار» است که امام جمعه تهران و عضو فقیهای شورای نگهبان و عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان اعلام کند: «نباید اقتدار نظام ملعبه دست عدهای اغتشاشگر قرار بگیرد، ما تشکر میکنیم از قاطعیت قوه قضائیه که در همین روزها اولین اغتشاشگر را به حکم قانون پای چوبه دار فرستاد تا بدانند قانون در این کشور حکمفرماست. اغتشاشگران میخواستند به اقتدار پلیس تعرض کنند، همه هدف اینها از بین بردن اقتدار نظام بود.»
✅ در روایات از امیر بیان که خود در دوران حکومت عمل کرده؛ نقل شده است: «العفو زکاه القدره(عیون الحکم/۳۱)[بخشش زکات قدرت است]؛ زکاه القدره الإنصاف(عیون الحکم/۲۷۵)[انصاف و خود را معیار قرار دادن و پسندیدن برای دیگران آنچه را برای خود میپسندی، از طرف حاکمان زکات قدرت است]؛ «ما أحسن العفو مع الاقتدار»(عیون المواعظ/۴۷۶)[چه زیبا و سزاوار است بخشیدن در زمان اقتدار] و «آفه الاقتدار البغی و العتو»(عیون المواعظ/۳۴۵)[آفت اقتدار ستمگری و سرکشی در برابر حق و مردم است]. آیا این نشانههایی که حضرت اعلام کرده، نشانه اقتدار و قدرتمندی است یا اعدام یک جوان معترض که در اثر خشم از جاده اعتئال خارج شده و با بسیجیای که برای مقابله با او آمده درگیر شده و آن بسیجی را زخمی کرده است؟ آیا اگر حکومت زمان شاه با شما حاکمان امروز که انقلابیون و معترضان آن روز بودید، این گونه رفتار میکرد و کرد، اعتراض نمیکردید و نکردید؟ چرا انصاف را فراموش کرده و همان رفتار را از دیگران محکوم و برای خود میپسندید؟
به اقدام امام علی در کشتن اهل جمل و نهروان هم استناد نکنید زیرا در جمل و نهروان اولا کشتار بعد از آن بود که مفصل با آنان گفتگو و سخنشان شنیده و ادلهشان ابطال گردید به گونهای که دو سوم جمعیت نهروان از جنگ با امام منصرف شدند؛ ثانیا کشتار نه بعد از دستگیری و محاکمه به جرم محاربه و …، بلکه در میدان جنگ بود و کسانی را که به قصد کشتن میجنگیدند؛ ثالثا تا زمانی بود که آنها سلاح به دست داشتند و برای کندن بنیان جامعه اقدام داشتند ولی با شکست و بر زمین نهادن سلاح، دیگر کسی کشته نشد و محاکمه نگشت. بله در جنگ باید مهاجم را بکشی و گر نه کشته میشوی و هیچ عاقلی نیروی محافظ امنیت را به مسالمت در برابر مهاجم مسلح دعوت نمیکند، اما معترضی که دست به خشونت زده به شرط این که خشونتش مقابله و برای دفاع از خود نباشد، بعد از دستگیری یا تسلیم شدن، کشتن او جز به حکم قانون قصاص جایز نیست و نشانه قدرت نمیباشد. این قرآن است که به پیامبر دستور میدهد: «فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداء(محمد/۴) هنگامی که با هجوم دشمن مسلح مواجه میشوید آنان را گردن بزنید و بکشید[چه دهها نفر یا دهها هزار نفر] تا زمینگیر و تسلیم شوند و بعد آنان را به اسیری بگیرید و محکم ببندید و وقتی دیگر جنگ تمام شد، آنان را به منت یا در قبال فدیه آزاد کنید».
اقتدار نظام در این است که با منطق با معترضان به گفتگو بنشیند و اعتراضشان را بشنود و سخن حقشان را بپذیرد و آنان را از پذیرفتن مطمئن سازد و سخن باطلشان را با منطق ابطال کرده و آنان را قانع سازد و از خطاکاران با عفو و اغماض درگذرد و باب برادرکشی ببندد و تفاهم عمومی ایجاد کند و جمع کردن شورش با کمترین تلفات و با کمترین مجازات، هنر و نشانه اقتدار است. سرکوب و داغ و درفش نه عاقلانه است که «آخر الدواء الکیّ= داغ و درفش صحیح و منطقی، آخرین اقدام علاجی است»، و نه داغ و درفش افراطی جز به تشدید خشم و گسترده کردن اعتراضات میانجامد. بدان امید که گوش شنوایی باشد.