مصطفی محب کیا

راهکار موسوی برای عبور از این بحران، عاملیت بخشیدن به نیروی مردمی و تقویت جنبش اجتماعی است. پیشینه‌ی او در دو دهه‌ی گذشته نیز همین را نشان می‌دهد.

 

مصطفی محب کیا نوشت:

۱۲ سال حصر خانگی که قرار بود محصوران را از نظرها و یاد و سپهر سیاسی ایران دور کرده و بی‌اثر سازد، نتوانست مثمرثمر باشد. حالا میرحسین موسوی بیانیه‌ای داده و فضای سیاسی را متاثراز خویش کرده است. شاید از آن شبی که در برابر دوربین‌ها و رو به مجری صدا و سیما مشت‌اش را بر میز کوبید و گفت «بنده یک فرد انقلابی هستم» باید ۱۳ سال می‌گذشت تا اثبات شود سخنش لاف سیاسی نیست. یک انقلابی است که در ۸۱ سالگی حق انقلاب را برای نسل جوان امروزی نیز به رسمیت می‌شناسد.

▪️ بیانیه‌ی اخیر موسوی واجد اهمیت فراوانی است. درست زمانی که اصلاح‌طبان میان دو تیغ سرکوب حاکمیت و تبلیغات سنگین رسانه‌های فارسی زبان خارجی، ابتکار عمل را از دست داده و منفعلانه تماشاگر صحنه‌ی سپهر سیاسی در ایران بودند، این بیانیه فضای جدیدی را در مسیر مبارزات دموکراسی‌خواهی در داخل کشور گشود. بیانیه‌ای که بلافاصله مورد حمایت چهره‌های شاخصی از روشنفکران و زندانیان سیاسی قرار گرفت.

? دال مرکزی این بیانیه آن‌جایی است که بحران بحران ها را «ساختار تناقض آلود و غیرقابل دوام نظام اساسی کشور» می‌داند. همان تناقضی که مهندس سحابی در مجلس خبرگان قانون اساسی در مخالفت با اصل ولایت فقیه به آن اشاره کرد. مهندس سحابی هم در مجلس خبرگان و هم در سخنرانی عمومی و هم در جلسه خصوصی به آقای خمینی گفته بود تناقض‌ذاتی این قانون اساسی که بخشی دموکراتیک و بخشی غیردمکراتیک است باعث فروپاشی سیستم خواهد شد.(۱) میرحسین و بسیاری از مردم به چشم دیده‌اند که تلاش‌های اصلاحی که در بخش انتخاباتی ساختار پی‌گرفته شد توسط هسته سخت قدرت و نهادهای حقوقی ذیل آن طرد و سرکوب شده است. اگر دولت اصلاحات از بخش انتخابی و تا حدودی دموکراتیک ساختار مجال ظهور یافت، اما بخش دیگر همین ساختار با تمام ابزارهای حقوقی و قانونی‌اش آن را زمین زد و تلاش‌های سال ۸۸ را نیز از اساس عقیم گذاشت. از دل بخش غیرپاسخگوی همین ساختار چنان باندهای فسادی شکل گرفته که مجال ذره ای تغییر وضع موجود را نداده و نمی‌دهند. پس بحران بحران ها همین ساختار دوگانه و تناقض آلود است و راه حل اساسی آن نیز اصلاح بنیادین و رویداد تغییرات در ساختار است. اما پرسش اساسی  اینجاست که این تغییر چگونه بدست می‌آید؟ درک و فهم سرمنشا بحران بخشی ازمسئله و بخش مهمتر مسئله راه حل برون رفت از بحران می باشد.

▪️ شاید حتی خاتمی هم در ساختاری بودن بحران شک و تردید نداشته باشد. اما استراتژی حل مسئله است که تفاوت ایجاد می‌کند. اینکه حکومت تن به تغییر نمی‌دهد و توان سرکوب بالایی دارد یک واقعیت است. اما چگونه می‌توان از این واقعیت عبور کرد؟

? تا زمانی که بین قدرت حاکمیت مستقر و توان جامعه مدنی، توازنی برقرار نشود، راهی برای تغییر باز نخواهد شد. کسانی چون سید محمد خاتمی و طیفی از اصلاح طلبان و بسیاری از مبارزین آزادیخواه و صدیق برای این عدم توازن یک اعتبار ذاتی قایل هستند و هر گونه تغییر را منوط به خواست و اراده ی حاکمیت می‌دانند. در واقع عاملیت جامعه مدنی را ذیل و تحت تاثیر عاملیت و اراده‌ی حکومت تعریف می‌کنند. به همین خاطر راهکاری که پیش رو می‌گذارند ،درخواست اصلاحات از خود قدرت مستقر است. حتی اگر به ساختاری بودن بحران ها هم وقوف نظری داشته باشند، ایده ی اصلاح و تغییر اساس ساختار را ممکن و مطلوب نمی‌دانند چرا که باعث تقویت انگیزه ی سرکوب حکومت و ایجاد بی‌ثباتی می شود.

▪️ از سوی دیگر کسانی دیگر در بیرون از مرزها پرچم مخالفت را با جمهوری اسلامی را بلند کرده و به پشتوانه‌ی رسانه‌های فارسی زبان دنبال القای خوانش شاذ خود از اعتراضات و همچنین رهبری آن هستند. ایشان هم به این توان سرکوب حکومت واقفند و می‌دانند برهم زدن این عدم توازن قوا میان جامعه و حکومت امر سهل‌الوصولی نیست. اما راهکار ایشان رجوع به خود حاکمیت نیست. بلکه خواهان دخالت نیروهای خارجی و قدرت های بین‌المللی در بازی سیاست داخلی ایران هستند. از تحریم ها حمایت می‌کنند. با ترامپ نامه‌نگاری می‌کنند. با دست راستی‌ترین جنگ طلبان امریکایی عکس یادگاری می‌گیرند. در محل نشست ناتو حاضر می‌شوند. خواهان حذف جمهوری اسلامی ایران از معادلات و مسابقات و معاهدات بین‌المللی می‌باشند. صراحتا هم اعلام می‌کنند دنبال وکالت گرفتن از مردم برای گفتگو با قدرت‌های خارجی در مسیر براندازی جمهوری‌اسلامی هستند.

? اما در این میانه نیروی دیگری هم هست که علاوه بر وقوف به ساختاری بودن بحران های جاری، به راه‌حل‌های «رجوع به حاکمیت» یا «باز کردن راه برای دخالت خارجی» نمی‌افتد. با تمام سختی مسیر، به استقلال و نیروی ملی برای تغییر ایمان دارند. سوژگی و عاملیت را نه برای قدرت مستقر یا قدرت های خارجی که برای مردم و جامعه مدنی می‌داند. در واقع انچه موسوی در بیانیه اخیرش انجام داد به عنوان مصداقی از این نیرو و تلاشی در جهت تقویت جنبش اجتماعی در داخل به‌عنوان عامل ایجادکننده‌ی توازن قواست.

▪️ بنابرنظر بسیاری از کارشناسان علوم اجتماعی اعتراضات اخیر به مثابه بک خیزش هنوز به مراحل تثبیت جنبش اجتماعی نرسیده است.(۲)  برای رسیدن به یک جنبش اجتماعی تمام عیار نیاز به طی مراحل مشخصی است. شروع و تداوم اعتراضات مراحل اولیه‌ی شکل‌گیری جنبش اجتماعی است. برای عبور به مراحل سرکوب ناپذیری و برگشت ناپذیری آن نیازمند طی مراحل «هویت» یابی و سپس «سازماندهی» است. هویت یابی نیازمند ترسیم چشم انداز، اهداف، شعارها و مطالبات مشترک میان معترضان است. اهمیت بیانیه موسوی در همین جا نهفته است که بعنوان یک نیروی معترض داخلی که زمانی کارگزار همین ساختار نیز بوده، چشم انداز تغییر ساختار را عنوان می‌کند که خود به‌عنوان کاتالیزوری در بخش‌های مهمی از جامعه و بخش‌های معترض اما منفعل جامعه که میان عاملیت حکومت و عاملیت بیگانه، سرگردان رها شده ست و هیچ انتخابی ندارد، عمل می‌کند. او تمهید جنبش کرده و تلاش می کند این اعتراضات در مسیر شکل گیری هویت خود پیش برود.

راهکار موسوی برای عبور از این بحران، عاملیت بخشیدن به نیروی مردمی و تقویت جنبش اجتماعی است. پیشینه‌ی او در دو دهه‌ی گذشته نیز همین را نشان می‌دهد. چه وقتی در دانشگاه استاد مشاور پایان نامه‎هایی با موضوعات جنبش‌های اجتماعی جدید می شد، چه حتی وقتی یک روز قبل از انتخابات سال ۸۸ در مصاحبه با مجله‌ی تایم در پاسخ به خبرنگار که به بن بست احتمالی مسیر اصلاحات می‌پردازد، به خیابان اشاره می‌کند، چه آن زمان که با مقاومت در برابر کودتای انتخاباتی و تداوم گفتگو با جامعه در قالب بیانیه‌ها توانست اعتراضات آن سال را تا شکل‌گیری یک جنبش اجتماعی پیش ببرد. به نظر می‌رسد بیانیه اخیر نیز که از درون حصر خانگی و با تنگناهای فراوان منتشر شده در راستای همان تلاش‌ها برای تقویت یک جنبش اجتماعی است. جنبشی که متکی به عاملیت درون‌زای ملی است و استقلال را پایه‌ی عدالت و آزادی می‌شمارد.

منبع: ایران فردا

—————————

(۱)            نیم قرن خاطره و تجربه (خاطرات مهندس عزت الله سحابی)؛ جلد دوم

(۲)            صد سال و صد روز؛ سعید مدنی