هادی سروش؛

استاد مطهری رفتار در مقابل رضایت افکار عمومی را با ماهیتِ انقلاب که ماهیتی عدالت خواهانه بوده است، در تنافی می داند.

 

هادی سروش نوشت:

تاثیر افکار اندیشمندان در جامعه غیرقابل انکار است. در تمام جوامع غربی و شرقی به صورت روشن می تواند رفتار کارگزاران و مسئولانش را در اندیشه دانشمندان و یا دانشمندنمایانش ردیابی کرد و به نقطه اطمینان رسید.

امام خمینی نظامی را بعد از نهضت و انقلاب ایران پیشنهاد نمود که بر اندیشه دینی نهاده شده بود و در بُعد فقهی بر “ولایت فقیه جامع الشرائط” ، و بُعد اجتماعی بر “عدالت”، و در بُعد سیاسی بر “میزان بودنِ رأی” استوار نمود.

برای این مهم ؛ روحانیت را از دخالت در امور اجرایی بر حذر داشت، و اتاق فکر در جمهوری اسلامی را به استاد شهید آیت الله مطهری سپرد.

شهید آیت الله صدوقی که انسان وارسته و ناشناخته ایست تا جایی که استاد آیت الله مطهری تحقق شرائط “رهبری” بعد از امام را در ایشان می دانسته- گوید: در پاریس خدمت امام بودم دیدم که ایشان خوشحال است که بعد از پیروزی از وجود آیت الله مطهری در ایران استفاده خواهد شد.

امام خمینی که با شهادت استاد مطهری این امید خود به فناء دید، تاکید فراوان بر استفاده از آثار بجا مانده از او را در پیش گرفت تا جمهوری اسلامی بر اساس الگوی فکری-دینی آیت الله مطهری شکل گیرد.

این مطلب آنچنان روشن است که حتی آیت الله مصباح تصریح دارد؛ به‌تحقیق می‌توان گفت پس از امام خمینی هیچ‌کس به اندازه شهید مطهری در تقویت مبانی فکری و اعتقادی این انقلاب مؤثر نبوده.

اما در روزگار ما آیت الله مصباح به عنوان تئوری پردازِ بی بدیلِ انقلابی مطرح شد و ایشان هم با در اختیار داشتن امکانات و تریبون ماشین سیاست را در جنبه فکرِدینی در مسیری غیر از “مسیرمطهری” هدایت نمود.

بخشی از این “تشخیص شخصی” را خود انجام داد مانند اعلام “تعارف بودنِ رأی مردم” و یا بازگشت از “مسئولیتِ حفظ جان به تئوریزه ترور”! و… بخشی دیگر را شاگردان و یارانش متحمل زحمتش شدند! مانند؛ بازگشت تمام از مسیر “عدالت” به مسیر “ولایت”! و از مسیر “رای مردم” به “نظر حاکم”! و از مسیر اساس بودنِ “اخلاق” به تقابلِ “دین و اخلاق”! و ربا حرام است اما نگه داشتن حکومت دینی حجت است!و…

کافی است با یک سرچ و جستجوی محدود این موارد را با ذکر نام گوینده و مکان و زمان آن که به وسیله شاگردان ایشان در مجلس شورا و در مجلس خبرگان و برنامه های صداوسیما و سخنرانی های مصلی تهران و برخی تریبون های جمعه و .. تبیین و تصریح می شود ، پیدا کرد.

اجازه دهید به بازخوانی اندیشه های استاد آیت الله مطهری پرداخته و با رؤیت “نور”، ظلمت های انحراف و تحریف را شناسائی کنیم.

ماهیت انقلاب عدالت است

انقلاب اسلامی ایران از آن رهگذر که ماهیت دینی داشت تمام هویت آن را “عدالت” تشکیل داده بود. و مقصود از عدالت یعنی؛ عدالت اقتصادی که نتیجه اش نفی هرگونه تبعیض و زیاده خوری و اختلاس است. و عدالت اجتماعی و بهرمندی همه شهروندان از حقوق مُسلّم خویش در جامعه که طبعا خروجیش فقدان هرگونه ظلم اجتماعی و رانت های اداری و کاری است و سختگیری های بی ربط بر شهروندان و محروم کردنِ آنان از کار و کسب و تفریح و تحصیل و…

استاد مطهری چنین می گوید:“این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند… من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.”

نفی خشونت در اجرای دستورات دینی

انقلاب اسلامی با ماهیت دینی پدید آمد و اینکه انقلابیون و حتی شهروندان مذهبی خاستگاه پیاده شدنِ دستورات دینی را داشته باشند دور از ذهن نیست. اما آیا پیاده کردن “احکام دین” با خشونت و نفی حقوق شهروندی درست است؟ اصلا امکان پذیر است؟ به صورت روشن عرض کنم؛ آیا مثلا برای تحقق حجاب که قطعا یک دستور دینی است، زدن و بستن و تعطیل کردن محل کسب و کار و محرومیت از خدمات عمومی اجتماعی کارساز است؟

استاد مطهری رفتار در مقابل رضایت افکار عمومی را با ماهیتِ انقلاب که ماهیتی عدالت خواهانه بوده است، در تنافی می داند و چنین می گوید:“نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در این انقلاب اساس کار باید بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین می‌کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد.”