روزبه علمداری

به باور من ناکامی های متعدد کنش گران مدنی در سال های اخیر، سرخوردگی و حس انفعال عجیبی را به بدنه این جریان تزریق کرده است و از همین رو – و با عنایت به عامل مهمی که در بالا اشاره کردم- ایستادگی احمد مسعود، گویی زنده کردن یک رویای دیرین برای آنان است.

 

روزبه علمداری نوشت: تنهایی تلخ جبهه مقاومت در دره پنجشیر بیش از هر واقعیت دیگر، ماشین خشن نظم کنونی حاکم بر جهان را به رخ ما می کشد. در این میدان، پنجشیر بر این ظلم و همدستی شهادت داده و می دهد.

از جمله جوانب جالب این مقاومت به یاد ماندنی، واکنش بخشی از جامعه ایران به این صحنه است. طیف هایی که به نظر می رسید با مفهوم «مقاومت» نسبتی ندارند، این روزها بیشترین همدلی را با احمد مسعود و یارانش دارند.

به نظر من این پدیده همه را و در درجه اول خود همین بخش یاد شده را که شمار قابل توجهی از روشنفکران، زنان، روزنامه نگاران و فعالان مدنی را شامل می شود، به چند نکته مهم رهنمون می کند.

اول اینکه، طیف یاد شده حکومت جمهوری اسلامی را نماینده «بعد دینی» هویت ایرانی می داند و آن را مخالف «بعد ملی» یا بی اعتنا به آن می داند.

آنان حمایت از مقاومت مردم فلسطین و لبنان و یمن و… را نیز در راستای همین امر قلمداد کرده و از همین رو، به ویژه در سال های اخیر «همدلی» چندانی با آن ها نداشته و در بیشترین حالت، صرفا از جنبه های انسانی و حقوقی ماجرا را دنبال می کردند.

اما پنجشیر مربوط به قلمرو تمدن ایرانی است؛ همان قلمرویی که طیف یاد شده باور دارد جمهوری «اسلامی» با آن مخالف است و آن را بر نمی تابد. و باز به همین جهت فکر می کنند این حکومت به پنجشیر پشت کرده و با طالبان نرد عشق می بازد.

جالب اینکه هر دو گروه یاد شده در یک نقطه به هم پیوند می یایند: ایستادگی عاشورایی و تن ندادن به ظلم تا شهادت.

در این راستا تکرار کلیدواژه های جریان مقاومت توسط کسانی که تا همین دیروز کسی تصور نمی کرد با کلمات یاد شده نسبتی داشته اند، بسیار درخور تأمل است.

این واکنش درس بزرگی برای سیاست گزاران جمهوری اسلامی است که بدانند ایرانیت و اسلامیت و تشیع چه ظرفیت معنوی بزرگی است و اشتباهات و بدسلیقگی های متعدد در طول سال های متمادی چگونه می تواند این ابعاد را بی دلیل در مقابل هم بنشاند، در حالی که به عنوان مثال در همین مورد خاص، رهبر کنونی مقاومت پنجشیر دو دهه با خانواده اش در ایران بزرگ شده است و بعدها برای تحصیل به اروپا رفته است.

نکته دیگر در مورد این واکنش ها این است که به باور من ناکامی های متعدد کنش گران مدنی در سال های اخیر، سرخوردگی و حس انفعال عجیبی را به بدنه این جریان تزریق کرده است و از همین رو – و با عنایت به عامل مهمی که در بالا اشاره کردم- ایستادگی احمد مسعود، گویی زنده کردن یک رویای دیرین برای آنان است؛ رویایی که تعبیر شیرین یا تلخ آن طبعا تأثیر مستقیمی بر وضع بسیار پیچیده جامعه ایران ندارد.