از همان آغاز شکل‌گیری کارگزاران، تحلیل حجاریان و برخی دیگر از صاحب‌نظران، این بود که کارگزاران به تبعیت از مرحوم هاشمی رفسنجانی به دنبال نوعی حکومت دیوان‌سالار-اقتدارگرا بوده و می‌کوشند تا با ائتلاف سه‌گانه میان سرمایه بین‌المللی، سرمایه محلی و بخش کارفرمایی سرمایه‌داری دولتی، توسعه را در ایران تحقق ببخشند.

 

بحث حضور یا عدم حضور نظامیان در عرصه سیاسی ایران، این ‌روزها حول محور انتخابات ۱۴۰۰ داغ‌تر از گذشته شده و چهره‌های مطرحی از این جریان، خود را از هم‌اکنون، مهیای شرکت در کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم کرده‌اند. امری که البته، مناقشاتی را نیز در میان چهره‌های سیاسی به دنبال داشته و مخالفان و موافقان سرشناسی نیز در بین طیف‌های کنشگر در جریان اصلاح‌طلب در خود داشته است. مناقشاتی که در وهله کنونی در صف‌آرایی حزب کارگزاران سازندگی در استقبال از حضور نظامیان و صدای انتقاد برخی شخصیت‌های اصلاح‌طلب، نظیر سعید حجاریان در باب این مسئله به گوش می‌رسد.

در همین رابطه، گفت‌وگویی با علیرضا علوی‌تبار، عضو شورای سیاسی مجمع ایثارگران ترتیب دادیم که مشروح آن را از نظر می‌گذرانید؛

باید میان «نظامی» و «نظامی‌گری» تمایز قائل شد

زمزمه‌هایی درباره حضور نامزدهای نظامی در انتخابات ۱۴۰۰ مطرح شده و ظاهراً، برخی از اعضای حزب کارگزاران نیز از این موضوع استقبال کرده‌اند. تحلیل شما در این باره چیست؟

برای درک بهتر موضوع، قبل از هر چیز باید میان «نظامی» و «نظامی‌گری» تمایز قائل شد. گاهی پرسش بر سر رئیس‌جمهور شدن فردی با سوابق نظامی یا شغل نظامی است. آنچه جامعه را در مورد رئیس‌جمهور نظامی حساس می‌کند، این است که بخشی از نظامیان ما به صورت یک سازمان سه‌وجهی (ایدئولوژیک-سیاسی-نظامی) عمل می‌کنند و نه نظامیان حرفه‌ای.

از این‌رو، وقتی که یک نظامی در رأس قوه مجریه قرار بگیرد به عنوان عضو یک حزب سه‌وجهی، قدرت را به دست می‌گیرد و مجری خط‌مشی‌ها و برنامه‌های حزب متبوع خود خواهد بود. مسئله، همان‌طور که می‌بینید، فردی نیست، بلکه با حاکمیت یک حزب (با نام نهاد نظامی) مواجه هستیم. اما نظامی‌گری، یک‌خطی مشی و شیوه اداره کشور و جهت‌گیری متناسب با آن است.

نظامی‌گری در این معنا، یعنی تقدم نظامیان بر دیپلمات‌ها در هدایت سیاست خارجی کشور، یعنی تعریف قدرت ملی با معیار و شاخص توانمندی‌های نظامی، یعنی اولویت صنایع و نیازهای نهادهای نظامی بر سایر صنایع و نهادها، یعنی اهمیت یافتن نهادها و آموزش‌های نظامی بر سایر نهادها و آموزش‌ها، یعنی سلسله‌مراتب و تمرکز در فعالیت‌های سیاسی و مواردی از این دست.

همان‌طور که روشن است، رئیس‌جمهور نظامی نیز به‌واسطه حزب نظامی که پشت‌سر اوست در نهایت، می‌تواند به نظامی‌گری بیانجامد. این فرآیند با توجه به عملکرد گذشته و حال نظامیان و واکنش‌هایی که حکمرانی آنها در جهان و منطقه ایجاد می‌کند، برای طرفداران مردم‌سالاری و توسعه، زنگ خطر و نگران‌کننده خواهد بود.

برخی نگران این اتفاق نیستند؛ چراکه در تحلیل آنها، مشکلات کشور، ناشی از یک‌دست نبودن حکومت است و از این‌روی، هر راهی که چندگانگی (حداقل دوگانگی) درون حکومت را از میان بردارد، مثبت ارزیابی می‌شود. دلیل موافقت و مخالفت به ریشه‌یابی ما از مشکلات برمی‌گردد.

تمایلی به استفاده از مفهوم بناپارتیسم در تحلیل جامعه ندارم

از منظر شما، دلایل مطرح شدن بناپارتیسم در ایران چه بوده و حکمرانی نظامیان چه پیامدهایی خواهد داشت؟

بناپارتیسم توسط افرادی به‌کار گرفته می‌شود که معتقدند، نوعی توازن قوا میان جناح‌ها و جریان‌های کشور وجود دارد. به‌طوری‌که هیچ‌کدام قادر به حذف دیگری از عرصه قدرت نیست و به‌علاوه، قادر به پیش بردن برنامه‌های خود هم نخواهد بود. از این‌رو، فردی به قدرت می‌رسد که می‌تواند به شکل موقت در این حالت توازن جامعه را با سازش دادن طرفین، اداره کند.

بناپارتیسم، یعنی دفاع از منافع و مصالح بلندمدت طبقه حاکم (مثلاً سرمایه‌داران) اما با شویه‌های غیرلیبرالیستی. گفته می‌شود که بناپارتیسم، شیوه‌ای استثنایی و نه دائمی است. به‌طور موقت، حاکمیت سیاسی، روش‌های متفاوت به کار می‌گیرد. البته من چندان، تمایلی به استفاده از این مفهوم در تحلیل جامعه خودمان ندارم.

رضاشاه اسلامی چیزی بیشتر از حضور یک نظامی در رأس قدرت اجرایی است

 چرا با وجود اینکه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، صراحتاً و مکرراً نظامیان را از ورود به عرصه سیاسی منع کرده، باز هم عده‌ای در ایران، معتقد به نیاز جامعه به رضاخان اسلامی هستند؟

نظامیان سازمان‌یافته دارای سلسله‌مراتب و سرعت عمل زیاد هستند. سازمان‌های نظامی و شبه‌نظامی در ایران برای بخشی از قدرت، جای خالی یک حزب سراسری را گرفته‌اند. ترویج ایده‌ها، گردآوری مردم برای استقبال و تظاهرات، وارد کردن فشار به منتقدان و معترضان، تلاش برای تأثیرگذاری بر انتخابات و پرورش نیروهای وفادار بر عهده سازمان‌های نظامی و شبه‌نظامی گذاشته شده است؛ چراکه عملکرد آنها از نظر هسته اصلی قدرت، رضایت‌بخش بوده است.

این بهره‌گیری ادامه یافته و تداوم خواهد یافت. آنها تاکنون به عنوان بازوان هسته اصلی قدرت عمل کرده‌اند و تا وقتی که بتوانند این نقش را با هزینه قابل‌تحمل انجام دهند در صحنه سیاست و فرهنگ و اقتصاد خواهند ماند. دیدگاه‌های رهبر فقید انقلاب و آرمان‌های نخست انقلاب، مانعی بر سر راه استفاده از این ابزار کارآمد ایجاد نخواهد کرد. البته، همان‌طور که گفتم، رضاشاه اسلامی، چیزی بیشتر از حضور یک نظامی در رأس قدرت اجرایی است و به معنای غلبه‌ نظامی‌گری خواهد بود.

باید در تعادل ذهنی کسانی شک کرد که هم شعار «رضاشاه روحت شاد» را سر می‌دهند و هم «مرگ بر دیکتاتور»

آیا می‌توان گفت که شعار «رضاشاه روحت شاد» مخالفان نظام و باور به روی کار آمدن یک نظامی برای حل‌وفصل مشکلات از سوی حامیان جمهوری اسلامی، دو سر باور به یک مسئله بوده و آن، حکومت نظامیان است؟

در شعار طرفداران سلطانیسم (نظام سلطنتی)، رضاشاه به دو دلیل مورد توجه و تشویق قرار می‌گیرد. نخست به دلیل ضدیت او با روحانیت و سرکوب و فشاری که بر حوزه‌های علمیه اعمال کرد. در واقع، آنها با این شعار، مخالفت خود را با روحانیت حاکم اعلام می‌کنند. دلیل دوم، توانایی رضاشاه در سرکوب مخالفان خط‌مشی‌های خود در زمینه نوسازی است. طرفداران سلطانیسم با ترویج رضاشاه از «نوسازی آمرانه» دفاع کرده و بخصوص، قاطعیت و تا حدودی، بی‌رحمی او را در از میان برداشتن موانع نوسازی ارج می‌گذارند.

اما در میان طرفداران نظام سیاسی کنونی ایران، رضاشاه نماد از میان بردن «حاکمیت دوگانه» و یک‌دست‌سازی قدرت از یک‌سو و بهره‌گیری از روش‌های آمرانه و غیردموکراتیک برای تحقق اهداف خویش از سوی دیگر است. در هر دو تصویر، یک ویژگی در رضاشاه دیده می‌شود؛ «نفی روش‌های دموکراتیک و حکومت بر اساس آمریت». اما هر کدام، آن را برای رسیدن به هدف خاصی دنبال می‌کنند.

البته باید در تعادل ذهنی کسانی شک کرد که هم شعار «رضاشاه روحت شاد» را سر می‌دهند و هم «مرگ بر دیکتاتور»! اما هم از نظر طرفداران سلطانیسم و هم راست تندرو، درون نظام رضاشاه، نماد «نفی مردم‌سالاری» است، اما در خدمت اهداف متفاوت!

انحصار سیاسی؛ ویژگی بارز دولت نظامیان

به نظرتان علت بیان این عبارت از سوی آقای حجاریان که «کارگزاران موافق دولت نظامی است، چون عقد نظامیان و آنها را در آسمان‌ها بسته‌اند» چه بود؟ چه رویکرد و منشی در این حزب وجود دارد که این موضوع را در قبال آنها ثابت می‌کند؟

از همان آغاز شکل‌گیری کارگزاران، تحلیل حجاریان و برخی دیگر از صاحب‌نظران، این بود که آنها به تبعیت از مرحوم هاشمی رفسنجانی به دنبال نوعی حکومت دیوان‌سالار-اقتدارگرا بوده و می‌کوشند تا با ائتلاف سه‌گانه میان سرمایه بین‌المللی، سرمایه محلی و بخش کارفرمایی سرمایه‌داری دولتی، توسعه را در ایران تحقق ببخشند.

ویژگی بارز چنین دولتی، یکی هم «انحصار سیاسی» است. به این ترتیب، چنین حکومتی می‌کوشد تا هم از طریق سرکوب و هم از طریق اعمال کنترل‌های عمودی (یا جمعی) خود بر سازمان‌هایی نظیر اتحادیه‌های کارگری، مجاری دسترسی عامه مردم را به سیاست‌ها ببندد. برای ایجاد چنین حکومتی، تأمین آرامش و کنترل عرصه سیاست از ضروریات است.

به همین دلیل در این دیدگاه، نظامیان اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کنند. نظامیان در این الگو می‌توانند در انحصار اقتصادی شریک شوند، اما باید بازوی دولت برای کنترل خواسته‎‌هایی باشند که با انباشت سرمایه در کوتاه‌مدت مغایر هستند.  شاید آنچه، حجاریان می‌گوید، ناظر بر همین تحلیل از جهت‌گیری کارگزاران اولیه باشد. اما برخی از مواضع اتخاذشده توسط برخی از دوستان مؤثر در کارگزاران نشان می‌دهد که چنین گرایشی هنوز در میان آنها، زنده و حاضر است.

 

منبع: هفته نامه صدا