باور بفرما حمله آمریکا به عراق در اوج سیاست ابهام، نه بعد از رفع ابهام، انجام شد. من در آن دوره در UN جزء جزء هر آنچه که طی ۱۸ ماه از حرف تا عمل حمله به عراق میگذشت را زندگی کردم.
کوروش احمدی؛ تحلیلگر ارشد روابط بینالملل نوشت:
… باور بفرما حمله آمریکا به عراق در اوج سیاست ابهام، نه بعد از رفع ابهام، انجام شد. من در آن دوره در UN جزء جزء هر آنچه که طی ۱۸ ماه از حرف تا عمل حمله به عراق میگذشت را زندگی کردم. و چون این قضیه امروز برای ما کمی تا قسمتی جنبه کاربردی پیدا کرده، با پوزش اجازه میخواهم قدری مصدع شوم:
در ماههای منتهی به حمله آمریکا به عراق در مارس و آوریل ۲۰۰۳، سخنگویان عراق، از جمله طارق عزیز، گلو جر میدادند که عراق دیگر سلاح کشتار جمعی و موشک ندارد و البرادعی و هانس بلیکس رئیس UNMOVIC هم کم و بیش تایید میکردند. برعکس سخنگویان آمریکایی و در راس آنها کالین پاول وزیر خارجه با قاطعیت میگفتند عراق دروغ میگوید و آنچه را که آژانس و آنموویک دیده و خنثی کردهاند در سایتهای اعلام شده بوده و آمریکا میداند که سایتهای اعلام نشده بسیاری در عراق وجود دارد. مواجهههای بلیکس و برادعی با پاول در جلسات شورای امنیت کم از دیالوگهای یک فیلم هالیودی نبود. عکس وایال به دست پاول در خاطرهها ماندنی شد و تاکید او بر اینکه بر اساس solid evidence and intelligence حرف میزند و رکوردینگهایی را آنجا و بیرون پخش میکرد. هم او دو سال بعد و بعد از اینکه دولفر و تیمش اعلام کردند که سلاح کشتار جمعی در عراق نبوده، از شکست عظیم دستگاههای اطلاعاتی آمریکا گفت و از اینکه آنچه که در آن دوره کرد، هنوز برایش دردآور است. (و این شکست عظیم را مقایسه کنید با پیروزی دستگاه اطلاعاتی آمریکا در آستانه حمله پوتین به اوکراین)
اکنون در بین ناظران و نیز کنشگران رسمی آن دوره از جمله بلیکس و دولفر اجماع وجود دارد که سیاست صدام ایجاد ابهام برای بازدارندگی یا a policy of ‘deterrence by doubt’ بود. به این شکل که اگر چه علنا با تاکید میگفت که WMD ندارد، اما دستگاه اطلاعاتی او تعمدا شواهدی را به دست میداد که خلاف آنرا ثابت میکرد. او مثال گذاشتن علامت beware of the dog روی در و نداشتن سگ در خانه را میزد. بلیکس که خود میگوید guts feeling اش این بوده که wmd همچنان در عراق وجود داشته، اما چون در روی زمین چیز چندانی نیافته بود، حدود یک ماه قبل از حمله به تونی بلر میگوید که شک دارد که چیزی در عراق باقی مانده باشد، و تونی بلر با قاطعیت جواب میدهد که نه نه نه ما همه متقاعد شدهایم که چیزهای زیادی در عراق وجود دارد.
هدف صدام از سیاست ابهام یا بازدارندگی از طریق ایجاد شک تنها جلوگیری از حمله آمریکا نبود، بلکه نگرانی از تهدیدات منطقهای از جمله از جانب ایران نیز بود. “غرور” فاکتور دیگری است که برخی مکمل انگیزه صدام برای سیاست ابهام میدانند؛ چه اینکه دیکتاتورهای خاورمیانه نمایش موفقیت در سیاست خارجی را در تحلیل نهایی حربهای برای سرکوب و حفظ موقعیت خود در داخل میدانند. اگر صدام میتوانست بطور تلویحی به افکار عمومی عراق نشان دهد که همچنان wmd دارد، این در حکم یک پیروزی برایش بود و برای حفظ قدرت لازم. خلاصه آنکه ستونهای نظامی آمریکایی با تجهیزات کامل دفاع شیمیایی وارد عراق شدند و روی اغلب تانکها و زره پوشها و نفربرهای آنها هم یک مرغی، خروسی کبوتری چیزی بود برای early detection.
بنده شک دارم که مسئولین موثر و مشاوران آنها چیز زیادی در باره این قضایا بدانند. دست من هم به کسی نمیرسد که بگویم گوشه چشمی هم به این ملاحظات در محاسباتشان داشته باشند. اگر دست دوستی از دوستان این گروه به آقایان یا مشاوران آنها میرسد، لطفا دریغ نفرمایند که *شرایط خطیر و بلاخیز است.