همسرم شنیده وسایل خانگی شرکتهای کره جنوبی وارداتش ممنوع شده، از من خواسته لوازم کرهای خانه را بشمارم! میگوید دیگر هر کدام از این وسایل که خراب شوند نه تنها جایگزینی ندارند، که یک ترانزیستور یا یک قطعهاش را هم برای تعویض پیدا نخواهیم کرد!
رحیم قمیشی نوشت: میشمارم؛ یک تلویزیون الجی، یک یخچال و فریزر الجی، یک مکرویو سامسونگ، یک صدا پخش کن تلویزیون الجی، چهار موبایل سامسونگ، یک جارو برقی سامسونگ…
حوصلهام سر میرود و دیگر نمیشمارم.
همسرم شنیده وسایل خانگی شرکتهای کره جنوبی وارداتش ممنوع شده، از من خواسته لوازم کرهای خانه را بشمارم!
میگوید دیگر هر کدام از این وسایل که خراب شوند نه تنها جایگزینی ندارند، که یک ترانزیستور یا یک قطعهاش را هم برای تعویض پیدا نخواهیم کرد!
راست میگوید. خیلی بیشتر باید مواظبشان باشیم. چند وقت پیش یک دستگاه آبمیوهگیر ایرانی خریدیم دو بار هم برایمان کار نکرد. میگوید حالا دیگر همه وسایلمان را مجبوریم ایرانی و یا چینی بخریم.
میگویم نگران نباش، خدا را شکر قاچاق در کشور ما رونق دارد. آدمها و نهادهای کله گندهای هم پشتش هستند، اسکلههایی داریم که بدون بازرسی هر چه بخواهند وارد میکنند.
میگوید بگو که دو برابر قیمت میفروشند!
میگویم مگر الان که همه چیز را دو سه برابر قیمت پارسال میخریم اتفاقی افتاد؟ اینهم سرش.
میگوید باور کن دیگر مردم تحمل ندارند.
میگویم دارند. خیلی هم دارند…
من جیب کسی را میزنم، او جیب دیگری را، ما یاد گرفتهایم چطور از هم دزدی کنیم! چطور در بدبختی زندگی کنیم.
تازه یادش آمده چند ماه است قول دادهام ماشین لباسشویی را عوض کنیم و نکردهام. میگوید دیدی این دست و آن دست کردی تا دیگر برویم ثبت نام کنیم ببینیم کی در قرعهکشی اسممان در بباید ماشین لباسشویی بخریم…
میگویم میشود نیمه پر لیوان را هم ببینی؟
میپرسد کدام نیمه پر را آخر!
میگویم همینکه ما چندین سال را بدون این ممنوعیتها زندگی کردیم.
ما زمانی را به یاد داریم که مردم دغدغه هیچ جنگی و هیچ قحطی را نداشتند.
ما وقتی را یاد داریم که تورم خیلی کم بود و زندگی واقعی داشتیم.
ما زمانی زندگی کردیم که لوازم خارجی با کیفیت را میتوانستیم با حقوق متوسطمان بخریم.
ما زمانی با هواپیما سفر کردیم، بدون ترس از سقوط.
نسل ما باز خاطرات خوبی از قدیم داریم، این نسل جدید و ببچاره که هیچ چیزی ندارد!
چیز جدیدی یادم آمده، میگویم؛
تازه فکر کن اگر حکم داده بودند داشتن لوازم کره جنوبی در خانهها جرم است، آن وقت چه کار میخواستیم بکنیم!؟
اگر بگویند از این به بعد باید لوازم خانگی کره شمالی را استفاده کنیم چه میشد.
و میخندم
اما همسرم نمیخندد…
میگویم ببین وضع ما بد است، قبول. اما تا وضع خیلی بد نشود که اتفاق مهمی نمیافتد.
کمی آرامش میگیرد.
میپرسد مگر دیگر کسی هم قبولشان دارد؟
میگویم بله!
تعجب میکند.
– همه آنهایی که با چنین مصوباتی به سودهای کلانی میرسند، همه آنهایی که با تحریم زندگیشان رونق گرفته، همه آنهایی که دلارهای دولتی میگیرند جنسهای وارداتیشان را به ما آزاد میفروشند.
همه آنهایی که اگر نظام عادلانهای بود الان پستترین شغلها را نداشتند، ولی فعلا شدهاند تاجر و صاحبمنصب و استاد!
همه آنهایی که با چوب میآیند در خیابان تا ما را بزنند. همه آنهایی که حقوق امر بمعروف و نهی از منکر میگیرند، همه اینها که حقوق نماز خواندنشان را میگیرند.
همه آنهایی که تصور میکنند الان صدر اسلام است، دین جدیدی آمده، فقط آنها میروند بهشت، پیشوایشان از آسمان آمده و هیچ اشتباهی ندارد…
اینها کم نیستند، کم پول ندارند، کم موقعیت ندارند…
دو نفری قبول میکنیم؛
یه چیزی میشه دیگه
یه روزی میرسه که
به این روزا بخندیم
حتما کسی هست که بغضهای امروز ما را ببیند!
حتما کسی هست که ببیند؛
ما این روزها به بدبختیهایمان هم میخندیم!