در گفت وگو با صبح ما؛

صبح ما- گروه سیاسی: یکی از رزمندگان دفاع مقدس و از اعضای سپاه پاسداران در آن مقطع در گفت و گو با کانال خبری صبح ما درباره مردمی بودن دفاع مقدس گفت: حدود 70 الی 80 درصد اداره جنگ از خط مقدم تا خطوط بعدی، بر دوش مردم بوده است. علاوه بر آن، پشتیبانی کننده […]

صبح ما- گروه سیاسی: یکی از رزمندگان دفاع مقدس و از اعضای سپاه پاسداران در آن مقطع در گفت و گو با کانال خبری صبح ما درباره مردمی بودن دفاع مقدس گفت: حدود 70 الی 80 درصد اداره جنگ از خط مقدم تا خطوط بعدی، بر دوش مردم بوده است. علاوه بر آن، پشتیبانی کننده اصلی «جنگ» نیز مردم بودند. به نحوی که جمعیت قابل توجهی از مردم که در خط مقدم و جبهه ها حضور نداشتند، آذوقه رزمندگان و تمام نیازهای پشتیبانی جنگ را تامین می کردند.

حمید جباری در گفت و گو با صبح ما اظهار داشت:

از نگاه نظام ها و دولت ها، می توان به 8 سال رویارویی ایران و عراق، عنوان «جنگ» داد. شروع کننده این جنگ، رژیم عراق بود و در آن سوی جبهه ما بودیم. گرچه ارتش و سپاه در مراحل اولیه دفاعی نقش داشتند اما اصل دفاع ما در روزهای نخستین، سال های میانی و در نهایت دوره پایانی جنگ که منجر به پذیرش قطعنامه 598 شد، به لحاظ کمی و کیفی، مدیون حضور نیروهای مردمی بود.

یعنی اگر تعداد نیروهای مسلح خود را که محرمانه بودند، در کنار حجم کمی و کیفی نیروهای مردمی قرار دهیم، می بینیم حدود 70 الی 80 درصد اداره جنگ از خط مقدم تا خطوط بعدی، بر دوش مردم بوده است. علاوه بر آن، پشتیبانی کننده اصلی «جنگ» نیز مردم بودند. به نحوی که جمعیت قابل توجهی از مردم که در خط مقدم و جبهه ها حضور نداشتند، آذوقه رزمندگان و تمام نیازهای پشتیبانی جنگ را تامین می کردند.

به راحتی می توان گفت که دفاع مقدس، جنگ رژیم عراق و دفاع مردم ایران بود. البته به نظرم  در یک مقطع نظام ما باید برای ادامه جنگ به «رفراندوم» مراجعه می کرد. آنهم زمانی که ما اراضی خود را از حکومت عراق گرفته بودیم و جنگ تقریبا به نقطه صفر مرزی رسیده بود. بنابر اسناد منتشر شده، فرمانده سپاه وقت آقای “محسن رضایی” در تصمیم برای ادامه جنگ نقش داشت.

در صورتی که باید می دیدیم آیا مردم ایران تمایل دارند که جنگ ادامه پیدا کند، یا نه؟ دیدیم پیشنهادی که سازمان کنفرانس اسلامی برای پایان جنگ ارائه داده بود که پذیرش و پرداخت غرامت را از سوی عربستان و چند کشور دیگر تضمین می کرد، کنار گذاشتند و این تصمیم را با اینکه به امام نسبت دادند ولی اسناد متعددی وجود دارد که نظر ایشان چنین نبوده است.

زمانی که حاج احمد خمینی در قید حیات بودند و من جزو کادر سپاه بودم، به مناسبت رحلت امام به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان از پل رومی تا جماران رفتیم. حاج احمدآقا در حالی که کنار آقای محسن رضایی ایستاده بودند، در حضور نیروهای زیادی که به آنجا آمده بودند گفتند «جنگ را امام به پیشنهاد آقای رضایی ادامه دادند چون به ایشان و سپاه اعتقاد داشتند و احساس می کردند که فرماندهان سپاه کسانی هستند که به فکر منافع ملی و مصالح کشور هستند. وگرنه نظر خود امام به پایان جنگ بود.» این جمله مستقیم آقای احمد خمینی است که در آن روز بیان شد.

به نظرم باید در آن دوره، نظام کشور ما به عنوان نظامی جمهوری که آراء و نظر مردم در آن ارزش دارد و به دلیل اینکه نگاه قانون اساسی ما  نگاهی دموکراتیک بوده و در آن نوشته شده که می توان در مسائل مهم به آراء عمومی مراجعه کرد، باید برای ادامه جنگ نیز به آرای عمومی مراجعه می شد. شاید در آراء عمومی مردم به ادامه جنگ رای می دادند ولی ممکن هم بود رای ندهند.

شاید بیش از 90 درصد آمار شهدای ما در جنگ و خسارات وارده به کشور به بعد از تصمیم ادامه جنگ بازمی گردد. یعنی تنها 100میلیارد دلار از 1000 میلیارد دلاری که ما در جنگ خسارت دیدیم، مربوط به سال های نخست جنگ بوده و به پیش از بازپس گیری خرمشهر برمی گردد.

امروز شعار «اقتصاد مقاومتی» را سرمی دهیم ولی در دوره نخست وزیری مهندس موسوی که در اصل رئیس قوه مجریه بود و کل امور اجرایی کشور در دست ایشان بود، این شعار محقق شد.

در دوران مدیریتی آقای موسوی با جامعه ای نزدیک به هم از لحاظ طبقاتی مواجه بودیم. یعنی فاصله اقشار فقیر، متوسط و مرفه جامعه باهم کم بود و شرایط طوری رقم خورده بود که ارزاق عمومی، مسائل بهداشتی و درمانی تقریبا به شکل مساوی در جامعه وجود داشت و کمبودی در این زمینه نبود. بر خلاف امروز که می بینیم شکاف طبقاتی بسیار بالا رفته و ما در همه زمینه ها با کمبود مواجه ایم.

سیاست های نخست وزیر دفاع مقدس واقعا سیاست های درستی بود و اساسا علاقه شدیدی هم که رزمندگان به ایشان داشتند، ناشی از همین بود. آنها وقتی در جبهه می جنگیدند می دانستند که مردم، خانواده خودشان و در مجموع پشت جبهه شرایط بسیار خوبی دارند و حالتی معنوی همچنان حاکم است.

اگر مردم هم کمک می کردند بدین خاطر بود که حکومت و دولتی را در مقابل خود می دیدند که عدالت محوری می کند و در آن فساد وجود ندارد. ما حتی یک نقطه تاریک از فساد را در دوران نخست وزیری آقای موسوی نمی بینیم. نه از سوی خودش و نه اطرافیانش. این نشان می دهد که شاید دولت ایشان تنها دولت پاکدست به معنای واقعی پس از انقلاب است. حتی دولت آقای خاتمی نیز از انتقاد مبرا نبوده و در مقایسه با دولت آقای موسوی، نمی توانیم بگوییم هم سطح بوده اند. گرچه دولت آقای خاتمی نیز دولت بسیار خوبی بود.