در حسینیه محبان الائمه(ع)

حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل در سخنان خود گفت: اینکه ما چقدر حاضریم صادقانه همچون اباعبدالله (ع) در راه حق و حقیقت، صادقانه عمل کنیم، مهم است.

 

حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل شب گذشته در حسینیه محبان الائمه(ع) گفت: یکی از فرازهای ارزشمند اخلاقی که در عاشورا تجلی کرده است و اباعبدالله الحسین (ع) نیز تاکید داشته اند که آن را برای ما بیان کنند، این است که از خدا بخواهیم به ما در برداشتن گام های راستین یاری برساند. همانگونه که حسین(ع) نیز گامی راستین در مسیر حقیقت و خدا برداشتند.

وی افزود: ما در زیارت عاشورا نیز این درخواست را داریم که صداقت خود را در همراهی با حسین(ع) نشان دهیم و می خواهیم در مسیری قدم برداریم که ایشان و اصحابشان قدم برداشته اند. اگر بخواهیم راستگو و راست کردار باشیم و این دعایمان هم مستجاب شود، باید این چنین باشیم.

او گفت: حضرت قسم می خورند از هنگامی که فهمیدند خداوند کسی را که دروغ می گوید دشمن می داند، ایشان هرگز از روی عمد دروغی نگفته اند. دونکته در این فرمایش وجود دارد، یکی اینکه خداوند نسبت به کسی که دروغ می گوید، غضب می کند و دوم اینکه حضرت می گویند خدا به کسی که دروغ می گوید، آسیب می رساند. اولین آسیب به آدمی که دروغ می گوید این است که اعتماد عمومی نسبت به او از بین می رود. کسی که به دروغ گویی مشهور می شود، حرف راستش را هم کسی باور نمی کند. مانند خیلی از مسئولین ما که متاسفانه مردم دیگر نمی توانند تشخیص دهند حرف راست آنها و یا حرف دروغ شان کدام است. زیرا آنقدر مردم در این جامعه دروغ شنیده اند که دیگر هیچ اعتمادی به مسئولان خودشان ندارند.

حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل گفت: یکی از ویژگی های حرکتی که اباعبدالله الحسین علیه‌السلام از مدینه تا به مکه و از مکه به کربلا انجام داد این بود که هرگز با اصحاب خود مجادله نداشت و حرف های خود را بسیار شفاف مطرح می کرد. کسانی که رهبری جامعه را بر عهده دارند باید با مردم خود شفاف باشند نه اینکه در خفا به یک طور باشند و در آشکار نوعی دیگر.

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: وقتی که اباعبدالله الحسین علیه‌السلام مسلم را به کوفه فرستاده بودند جز یک پیغام از وی، خبری دیگر دریافت نکردند. تا اینکه دو نفر به نام های عبدالله بن سلیمان و مشمعل اسدی را خدمت ایشان آوردند. حضرت از آنها پرسیدند که آیا از کوفه خبر جدیدی برای ما دارید؟ آنها گفتند که بله ما اخباری از کوفه داریم ولی نمی دانیم که آن را آشکارا بگوییم یا اینکه خصوصی خدمتتان بگوییم. خیلی جالب است با اینکه شخصی چون اباعبدالله علیه السلام رهبر یک جمع است و این امکان وجود دارد که اخباری که قرار است دریافت کنند آسیبی به طرفداران ایشان بزند یا دست کم اضطرابی در دل آنها ایجاد کند، ولی باز می فرمایند که از این جمعیت هیچ سری را پوشیده نمی دارم. سپس از آنها خواستند هر آنچه می دانند آشکارا بگویند. آن دو گفتند ما از کوفه خارج نشدیم مگر اینکه از یکایک مردم کوفه شنیدیم که سر از بدن هانی بن عروه و مسلم بن عقیل جدا کردند و بدنشان را در کوچه های کوفه می کشیدند و بچه ها نیز به سمت آنها سنگ پرتاب می کردند. که اباعبدالله علیه‌السلام در آنجا اشک از چشمانش جاری شد و فرمود «انالله و اناالیه راجعون» این خیلی مهم است که رهبر یک جمعیت با مردمش شفاف و واضح سخن بگوید آنهم از قضایای مهمی که اتفاق افتاده است. مسلم بن عقیل سفیر اباعبدالله (ع) بود که به کوفه رفته بود و از مردم آنجا بیعت گرفته بود. مردم باید از مسائل مهمی که اتفاق افتاده و به سرنوشت آنها مربوط می شود، اطلاع داشته باشند. نمی شود مردم را بی اطلاع گذاشت و مخفیانه هر مسأله مهمی را جلو برد و در حالی که آسیبش به مردم می رسد اما آنها اطلاع نداشته باشند.

حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل در بخش دیگری از سخنان خود گفت: وقتی حر بن یزید ریاحی با هزار نفر لشکر خود سر راه اباعبدالله (ع) قرار گرفت، اباعبدالله(ع) دیدند وضع او و سپاهیانش خراب است و آنها به دلیل گرمای هوا تشنه هستند. لذا فرمودند مشک های آب را بیاورند و به همه آنها آب دادند. مازاد آب را هم به اسب های آنها دادند. حضرت از او پرسید چرا با این سپاهیان به آنجا آمده؟ حر گفت که ماموریت دارد که اباعبدالله (ع) را تحت مراقبت به کوفه ببرد. این صحبت ها نیز در مقابل چشم همه اصحاب و اهل بیت حضرت مطرح شدند. این هم یکی از مراحل صداقت و شفافیتی است که اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دارند. ایشان می خواستند کاری کنند که مردم با صداقت پیش روند و با همین کیفیت هم بود که همه اصحاب با ایشان همراه بودند.

او گفت: اینکه برخی می گویند شب عاشورا یک عده حسین(ع) را تنها گذاشته اند، دروغ است. هیچکس در شب عاشورا نرفته است. برعکس شب عاشورا بعضی ها در تاریکی شب از راه های غیرمعروف خود را به اباعبدالله الحسین علیه‌السلام رساندند. کسی در آن شب از اباعبدالله (ع) جدا نشد. در آن شب سی هزار نفر سپاه یزد در برابر ۱۲۰ نفر سپاه امام قرار داشتند و معلوم بود که نتیجه این جنگ چه خواهد بود. یک عده تا پیش از شب عاشورا جدا شدند اما شب عاشورا کسی از امام جدا نشد.

وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: اینکه ما چقدر حاضریم صادقانه همچون اباعبدالله (ع) در راه حق و حقیقت، صادقانه عمل کنیم، مهم است. اینکه حتی اگر خطری هم برایمان به وجود آید از خطر نهراسیم و پیش رویم. خدا کند روزی فرا نرسد که متوجه شویم یک عمر به اباعبدالله (ع) دروغ می گفتیم. خدایا قدم صدق و راستی را با حسین(ع) و اصحاب او برای ما ثابت نگه دار. اگر ما خود را آماده نکرده باشیم که در شب عاشورا همه هستی خود را برای حسین(ع) و راه ایشان در طبق اخلاص بگذاریم، بی فایده است. راه حسین(ع) انسان صادق می خواهد. راه حسین(ع) استحکام و استواری می خواهد. باید ببینیم ما چقدر توانستیم خود را در این راه محکم و استوار کنیم و استوار بمانیم. راه حسین(ع) خطر دارد، کشته شدن دارد. باید خود را در ترازوی اباعبدالله(ع) بسنجیم.