در حسینیه محبان الائمه(ع)؛

حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل گفت: حضرت فرمودند مردم بنده دنیای خودشان هستند و دین یک ته مانده شیرین در کامشان است و آن را در دهان خود می چرخانند تا وقتی که زندگی شان اداره شود. وقتی که پای ابتلا و گرفتاری و امتحان به میان آید، دینداران واقعی بسیار اندک می شوند.

 

حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل شب گذشته در حسینیه محبان الائمه(ع) گفت: حق در لغت معانی مختلفی دارد اما در اصطلاح هم معانی گوناگونی دارد. ولی در مجموع ۵ معنای اصطلاحی برای حق ذکر شده است. نخست، حق به معنای موافقت و مطابقت با واقع است که در نقطه مقابل باطل قرار دارد. یعنی آنچه با واقعیت مطابقت دارد، حق و اگر نداشته باشد باطل است. بدین معنا«دین» حق است و خلاف دین باطل تلقی می شود.

وی افزود: برای حق ماندگاری و ثبات وجود دارد اما باطل مدام در حال جولان است. برای نمونه، یزید و معاویه و شمر و عمربن سعد و… در دوره ای جولان دادند اما امروز چیزی از آنها باقی نمانده است. اما حق که اباعبدالله الحسین(ع) مصداق آن بود، همچنان ماندگار و استوار باقی مانده است. ۱۴۰۰ سال است که نام و پرچم حسین(ع) برافراشته است. دولت واقعی به این معناست، یعنی ماندگاری و ثبات، وگرنه حکومت های ظاهری دنیا چه خوب چه بد، موقتی هستند و می گذرند.

حجت الاسلام هادی قابل گفت: بنی امیه چهل سال بر جامعه اسلامی حکومت کردند ولی علویون چهار سال و پنج ماه. به امام مجتبی(ع) هم که فرصت ندادند تا حکومت کنند. همین طور مابقی حکومت ها آمدند و باید گفت که حکومت های باطل، جولان خوبی در تاریخ داشته اند. منتها اصل بر این بوده که ماندگار نیستند. موسی(ع) ماندگار شد اما از فرعون اثری باقی نماند. برای عبرت تاریخ عرض می کنم که از کر و فر فرعون اثری باقی نمانده است. از عیسی(ع) و خاتم النبیین(ص) شخصیت و راهشان باقی مانده اما از ابوسفیان ها و مشرکان مکه چیزی باقی نمانده است.

وی ادامه داد: معنای دوم اصطلاحی حق، حق الله و حقوق الهی است. مقصود از این معنا یعنی احکام و دستورات دینی(واجبات، مباهات، محرمات و مکروهات) است. نام دیگر این حق، حق فقهی است.

او بیان کرد: معنای سوم حق، موارد تکلیفی است که انسان نسبت به خداوند و سایر انسان ها دارد. تکلیف نه به معنای احکام و دستورات، بلکه تکلیف به معنای وجدانی. بالاخره خداوند خالق ماست و نعمت هایی را به ما داده است. وقتی ما خدا را به عنوان خالق خود می شناسیم، وجدانا در برابر او مکلفیم و باید شکر خدا را به جا آوریم. در رابطه با انسان های دیگر نیز چنین است و ما باید خود را در قبال آنها دارای تکلیف بدانیم.

هادی قابل در بخش دیگری از سخنان خود گفت: می خواهم به حق به معنای حقیقت بازگردم که اباعبدالله(ع) برای آن جان دادند. این سخن از حسین(ع) در راه کربلا است که این دنیا دگرگون شده و شرایط زندگی ما تغییر پیدا کرده است. حضرت فرمودند که از معروف در دنیا چیزی باقی نمانده مگر به اندازه «نمی» که ته ظرف غذا باقیمانده است. مردم نمی بینید که به حق عمل نمی شود؟ (اینجا مقصود از «حق» دین خداست نه فقط پیاده سازی احکام خدا.) و کسی از باطل روی گردان نیست؟ اگر انسان مومن در چنین جامعه و حکومتی بخواهد در راه خدا کشته شود، سزاوار است. (حضرت تاکید می کنند که سزاوار است انسان مومن این شرایط را تحمل نکند و برایش جان دهد)نمی تواند این همه فسق و فجور و فساد را ببیند و دلش خوش باشد که نماز و روضه و حج خود را به جا می آورد.

وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: حضرت فرمودند مردم بنده دنیای خودشان هستند و دین یک ته مانده شیرین در کامشان است و آن را در دهان خود می چرخانند تا وقتی که زندگی شان اداره شود. وقتی که پای ابتلا و گرفتاری و امتحان به میان آید، دینداران واقعی بسیار اندک می شوند. از مردم کوفه ۲۰ هزار نفر شیعه بودند و بیعت کرده بودند، اما وقتی بلایی مثل ابن زیاد بر آنجا حاکم شد، دینداران بسیار اندک شدند. باید دید ما تا کجا پای کار حسین(ع) هستیم؟ نکند که تنها در ظاهر پارچه ای سیاه از در و دیوار آویزان کنیم و بر سر و سینه بکوبیم.