دبیرکل مجمع ایثارگران گفت: امروز اگر بنا است برای انرژی هستهای تصمیم گرفته شود باید آن را به اراده مردم گذاشت تا در آن مشارکت پیدا کنند.
جواد امام، از زمرهی فعالان سیاسی اصلاحطلب است که همواره بر مواضع و دیدگاههای خود ثابت قدم مانده و طوفان زمانه در ثبات فکری و اندیشه سیاسی او تغییری ایجاد نکرده است. او را باید از جمله رزمندگانی دانست که همه دوره نوجوانی و اوایل جوانی خود، از ۱۴ سالگی تا ۲۲ سالگی را در جبهههای جنگ تحمیلی و مناطق عملیاتی سپری کرده است. مقطع کوتاهی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وزارت کشور و سپس در موسسه پیشگامان سازندگی مشغول به فعالیت بوده، ضمن آنکه معاونت خدمات پرسنلی دانشگاه امام حسین (ع)، کتابخانه ملی و وزارت نیرو از دیگر فعالیت اجرایی او تا پیش از برآمدن دولت احمدینژاد است.
به گفتهی جواد امام، او اما از ۸۴ تاکنون هیچ پست دولتی نداشته و اگرچه کارمند دولت است، اما سر نخواستنش همواره دعوا بوده است. در زمان انتخابات ریاستجمهوری در سال ۸۸، مسئول ستاد انتخابات میرحسین موسوی بوده و اکنون علاوه بر مدیرعاملی بنیاد باران، دبیرکل مجمع ایثارگران نیز هست. این فعال سیاسی را که در حال حاضر، دانشجوی مقطع دکتری حقوق است باید از جمله یاران وفادار و همیشه همراه سید محمدخاتمی دانست.
در یک روز پاییزی که دل آسمان پُر بود از غصهی بیآبی ابرها و خشکسالی زمین، در گفتوگویی با این فعال سیاسی اصلاحطلب، سوالات مختلفی را پیرامون مسایل سیاسی امروز ایران مطرح کردیم. آنچه پیش روی شماست، مشروح گفتوگوی اختصاصی «تقاطع» با جواد امام است.
***
– چندی پیش شاهد حضور آقای خاتمی در حسینیه جماران و سخنرانی ایشان بودیم، آیا محدودیتهایی که پیش از این برای آقای خاتمی وضع شده بود، کاهش پیدا کرده؟
جلسهای که در جماران برگزار شد، برای علامه حکیمی بود و توسط یادگار امام، سید حسن خمینی برگزار شده بود، آقای خاتمی یکی از اعضای شرکت کننده در مراسم بود و برنامه قبلی برای سخنرانی وجود نداشت و فی البداهه به دلیل درخواستی که از او شد و به احترام علامه حکیمی صحبتهایی را عرضه داشت؛ اما محدودیتهای سابق کماکان وجود دارد. اگر محدویتها انعکاس ندارد به دلیل کرونا و برگزار نشدن مراسم مختلف است و پیش از کرونا برای هر مراسمی که دعوت میشد یا اراده میکردند که در اجتماعات حضور پیدا کند، مانع میشدند.
– برخی از اصلاح طلبان بر این باورند که به هر میزان حضور آقای خاتمی در عرصه سیاسی ایران افزایش پیدا کند و مواضع ایشان شفافتر بیان گردد، بر پویایی حرکت جبهه اصلاحات در کشور افزوده خواهد شد؛ نظر شما در این باره چیست؟
خاتمی شخصیتی تاثیرگذار در دنیای سیاست بوده و این امر انکار ناپذیر است؛ اما شخصیت او بیش از اینکه در سیاست تاثیرگذار باشد در حوزه فرهنگی و فعالیتهای اجتماعی تاثیرگذار است، امری که اگر بتوان از آن بهعنوان فعالیت یاد کرد به لوازمی نیازدارد. در کشوری که با نام جمهوری از آن یاد میکنیم، باید دموکراتیک بوده و باید مردم صاحب کشور و بالاترین تصمیمگیر باشند، متاسفانه مردم جایگاهی ندارند.
در کشوری که جمهوری است یکی از ارکان جمهوریت بعد از مردم و نقطه اتصال حکومت و مردم، احزاب هستند؛ اما در کشور ما حزب هم جایگاهی ندارد و عملا از یک حزب که واقعا جایگاه حزبی و فراگیر، کیفی و تاثیرگذار باشد، برخوردار نیستیم. اینکه ۲۰۰ حزب راه انداختهایم، اما هیچ کدام دارای لوازم واقعی یک حزب نیستند ، حزب به معنای واقعی نیست؛ مگر میشود در حکومتی مبتنی بر جمهوری، حزب داشته باشیم اما در نظام پارلمانی و انتخاباتی ما هیچ تعریفی وجود نداشته باشد و هیچ نماینده حزبی در ارکان قدرت نداشته باشیم.
اینکه اشخاص توسط احزاب معرفی میشوند یا به وسیله احزاب مورد حمایت قرار میگیرند عملا معنای حزب پیدا نمیکند؛ بلکه حزب زمانی جایگاه واقعی خود را پیدا میکند که برنامه تولید کرده و کادر تربیت کند. در حال حاضر انتخاباتی برگزار میشود و فردی رای میآورد، چه مستقیم و چه غیرمستقیم و چه با حمایت یا بدون حمایت حزب، وقتی در مجلس قرار میگیرد هیچ نظارتی وجود ندارد و برنامهای نیست تا از آن تبعیت کند. فعالیت سیاسی لوازم خود را دارد و عملا وقتی نمیگذارند یک جریان سیاسی درون نظام که به هر حال توسط یک شخصیت ارزندهای که در نظام داخلی و بین الملل از جایگاه ویژهای برخوردار است فعالیت آزادانه داشته باشد عملا تاثیرگذار نخواهد بود.
امروز شاهد این هستیم که به خاطر شرایط کشور در انتخابات ۹۲ از شخصی حمایت کردیم که تبعاتی داشت؛ اما از حمایت خود پشیمان نیستیم و اگر شرایط ۹۲ مجددا تکرار شود، علی رغم اینکه ناکامیهای دولت به نام ما گذاشته شد باز هم از «روحانی» حمایت خواهیم کرد، اگرچه روحانی هیچ یک از بزرگان اصلاحات را طرف مشورت قرار نداد و از سرمایههای اصلاحات استفاده نکرد. البته شاید افرادی که منتسب به اصلاح طلبان بودند را استفاده کرده، اما هیچ کدام رابطه تشکیلاتی با جریان اصلاحات نداشتند؛ ولی به خاطر شرایط و آینده کشور و خروج از آن ترجیح دادیم که از روحانی حمایت کنیم و رای روحانی خروجی حمایت جریان اصلاحات بود.
امروز جریان اصلاحات همان نگاه و سرمایه خود را دارد؛ نگاهی که در جامعه نسبت به اصلاحات وجود دارد و مردم دلخوریهایی دارند و اینکه سرمایه ما آسیب دیده یکی از نتایج حمایتی بود که از دولت اعتدال کردیم؛ در آن نقش نداشتیم اما در کلِ هزینههایش سهیم بودیم.
– اصلاح طلبان پس از انتخابات ریاست جمهوری که با حضور حداقلی مردم به پیروزی اصولگرایان انجامید، دچار نوعی واپس نشینی و سکوت شدند که برخی از آن به «انفعال» یاد کردند؛ شما علت این سکوت را در چه میدانید؟
البته اسمش را نمیتوان پیروزی گذاشت؛ در میدان بدون رقیب که پیروزی معنا ندارد؛ خودت با خودت مسابقه دادی و حتی مردم هم شرکت نکردند و نوعی تصرف صندلی و کرسی ریاست جمهوری و انتخابات است. انتخابات جایی معنا دارد که ما جمهوری و دموکراسی را مطرح میکنیم، منتخب باید منتخب اکثریت باشد، اما در انتخابات شاهد حضور اقلیت بودیم و در آن اقلیت هم، یک اقلیت رای را از درون خود کسب کردند و این به معنای رقابت و پیروزی نیست. در واقع میتوان گفت در یک انتخاب درون گروهی، سازوکاری فراهم شد تا یک گروه صندلیها را به خود اختصاص دهد و این انتخابات نیست.
سکوت اصلاح طلبان هم کاملا اختیاری بوده و انفعالی نیست، به خاطر اینکه باید به گذشته خود بیشتر بپردازند و بیشتر بتوانند با شرایط اجتماعی ارتباط نزدیکتر و قویتری برقرار کرده، آسیب شناسی کنند و نسبت به بازسازی خود و بازنگری در نگاه و فعالیت اقدام کنند و اجازه دهند دولت مستقر که با همه این شرایط سرکار آمده فعالیت خود را داشته باشد و ببینیم میتواند شعارهایش را محقق کند تا فردا نگویند اصلاح طلبان اجازه ندادند. اصلاح طلبان هم البته عملا هیچ امکانی ندارند که بخواهد اجازه دهند یا ندهند چون در حال حاضر تمام شرایط یکدست و دست یک جریان است.
یکی از ضعفهای بزرگی که شاهد آن بودیم و به عنوان یک نقص میتوان از آن یاد کرد، این است که وقتی برای یک انتخابات باید شاهد حضور حداکثری مردم باشیم ناظر انتخابات باید دلایل عدم حضور را بداند، اما خودش به صراحت میگوید که حضورحداکثری مهم نیست؛ ناظر به علت وضعیت حضور مردم توجه نمیکند و خود به نوعی از این نوع حضور استقبال کرده و باعث انفعال بیشتر میشود.
– شماری از اصلاح طلبان به دنبال رخدادهای چند سال اخیر به ویژه شکست در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی، بر ضرورت بازنگری و تحلیل جبهه اصلاحات پیش از هر کُنش سیاسی دوبارهای تاکید دارند؛ نظر شما در این باره چیست؟
اینکه اصلاح طلبان در قدرت حضور ندارند و اینکه ناکام مانده و شکست خوردند جای بحث جدی دارد؛ وقتی امکان حضور نمیدهند و بازیکنها و ستارههای اصلی تیم را حذف میکنند و شرایطی بوجود آوردهاند که مردم حس میکنند اگر رای هم بدهند برایشان مانع ایجاد میشود و نمایندگانشان نمیتوانند توفیقی پیدا کنند، دلسردیهایی که ایجاد کردند باعث عدم شکلگیری رقابت واقعی در انتخابات میشود و اسم این شکست نیست؛ بلکه حذف یک جریان است.
اگر انتخابات برگزار میشد، مردم حضور حداکثری داشتند و تصمیم میگرفتند جریان یا فردی را حذف کنند و کنار بگذارند اسم آن شکست بود، درواقع چه سال ۹۸ و چه سال ۱۴۰۰، انتخابات معنای واقعی پیدا نکرد، نرخ مشارکت زیر ۵۰ درصد است و در نتیجه رقابت و مشارکت واقعی در آن شکل نگرفته و اصل انتخابات زیر سوال میرود.
یکی از آسیبهای جدی که متوجه اصلاحات، جمهوریت و رکن اسلامیت نظام شده، محل تامل پیدا کرده است. امروز فقط بحث اصلاحات مطرح نیست، بحث اکثر دلسوزان کشور است و حتی در جریان اصولگرایی که بخشی از سرمایههای کشور و مردم هستند ، مردم پشتوانههای اصلی یک حکومت و نظام هستند و این یخی است که روز به روز در حال آب شدن است و باید جلوی این مسیری که حتما رو به سقوط است را بگیریم.
– بهعنوان یک کنشگر سیاسی پُر سابقه، نقاط ضعف و قوت جبهه اصلاحات را در چه مواردی میبینید؟
جریان اصلاحات از یک تنوع برخوردار است، ما هرچقدر بتوانیم به سمت یکپارچگی و انسجام بیشتر حرکت کرده و ارتباطات اجتماعی خود را مستحکمتر کنیم قطعا میتوانیم شاهد تاثیرگذاری بیشتری برای پیگیری مطالبات مردم باشیم.
یکی از ضعفهای جدی ما در جامعه، ضعف جامعه مدنی است. باید بتوانیم برای تقویت جامعه مدنی تلاش کنیم، این جامعه هرچقدر قویتر باشد، مطالبات ما هم به سرانجام مقصود نزدیکتر خواهد شد. هرچقدر بتوانیم در راستای آگاه سازی جامعه قدم برداریم حتما میتوانیم خیلی از حاشیهها را کم کنیم و تعامل جدیتری را با حکومت و پایگاه اجتماعی خود برداریم.
– اصلاح طلبان در مجلس دهم در قالب فراکسیون امید، موقعیت نسبتا موثری در فرآیند تصمیم گیریها داشتند، اما این فراکسیون آنگونه که باید و شاید، نقش موثری در مجلس گذشته ایفا نکرد؛ تصور میکنید چه عواملی سبب کم رنگ شدن نقش اصلاح طلبان در مجلس دهم شد؟
باید یک واقعیت را در مورد مجلس دهم بپذیریم؛ اگرچه اصلاح طلبان در مجلس دهم توفیق نسبی پیدا کردند، اما در اقلیت بودند و رسانههای رقیب سعی کردند فرافکنی کرده و مسئولیتها را متوجه جریان لیست امید کنند، همچنین هرچند در یک جاهایی توانستند موفق عمل کنند، ولی با موانعی در شورای نگهبان مواجه شدند. مجلس هرچقدر هم تاثیرگذار باشد تمام مصوباتش باید از مسیر شورای نگهان عبور کرده و مورد تایید آنها قرار گیرد.
در مجلس دهم مجموعه کارهایی درباره «اف ای تی اف» انجام شد؛ اما چه اتفاقی افتاد؟ مگر همین اصلاح طلبان تلاش نکردند موضوع برجام را با جریان اصولگرای عاقلی که در مجلس بود پشتیبانی کرده و دولت آن را به سرانجام برساند، ولی در نهایت آنچه شاهدش بودیم نه در دوره گذشته، بلکه ۱۷ سال است که با یک مذاکره فرسایشی مواجه هستیم و بالغ بر هزاران میلیارد خسارت به کشور و مردم وارد شد.
در انرژی هستهای که در آن تکنولوژی و دانش برای کشور میخواستیم و تولید برق یکی از کارکردهای آن است و چند صد میلیارد در این زمینه هزینه کردیم، در انرژی برق بالغ بر ۷۰ هزار مگاوات تولید برق داریم، اما سهم ما در نیروگاه هستهای هزار مگاوات است که هنوز دانش آن بهصورت ۱۰۰ درصد توسط روسها به ما منتقل نشده و اینطور نیست که بگوییم در مجلس دهم این اتفاقها رخ داد. یک سری اختیارات و قدرت است که در اختیار مجلس و دولت نیست، ولی برخی رسانهها سعی میکنند با فرافکنی مسئولیتها را بهگونهای علیه یک جریان به تصویر بکشند که بعدها بتوانند از آن بهرهبرداری کنند و آنهایی که باید پاسخگوی مسئولیت باشند عملا همیشه از پاسخگویی به دور بودهاند.
– آیا ناکارآمدی را میتوان علت العلل مشکلات کشور دانست، یا باید علت این مشکلات را در مسأله دیگری دید؟
یکی از دلایل مشکلات امروز ما ناکارآمدی است و در این ناکارآمدی خیلیها سهم دارند که ضعف و شدت دارد؛ آنجایی که مسئولیت دارند، اختیار ندارند و آنجایی که اختیار واقعی دارند، پاسخگوی مسئولیت خود نیستند و عدم تناسب اختیار و مسئولیت یکی از اشکالات نظام ما است و اینکه مجلس در واقع به حاشیه رفته و قانونگذار و تصمیمگیر اصلی نیست هم یکی از اشکالات موجود است.
قدرت و سرمایه و هرآنچه که فکر میکنیم باید بهعنوان یک ابزار در اختیار دولتمردان باشد، قرار ندارد و عملا سیستمهای موازی در مجلس، دولت و قدرت افزایش یافته و شاهد تعدد دستگاههای قانونگذاری، نظارتی، امنیتی و نظامی هستیم. در واقع اگر سرمایهها متمرکز شود و از اختیار لازم برخوردار باشد و قدرت واقعی را پیدا کنند میتوان از آنها مسئولیت هم خواست، اما یکی از دلایلی که از هیچ کس نمیتوان مسئولیت خواست این است که سیستمهای موازی داریم و همین امر یکی از دلایل ناکارآمدی است.
بعد از چهاردهه از انقلاب و با این همه سعی و خطا دوباره نیروهایی را وارد کارزار مدیریت و تصمیمگیری میکنیم که همه آنها باید دوره طرح کاد را بگذرانند و خسارت آن متوجه مردم است و از جیب مردم میرود. فارغ از جریان سیاسی میگویم اگر نیروی باتجربه بیاوردند و حتی اگر از یک جریانی سیاسی هم باشد ما هم استقبال میکنیم، اما اینکه نیروی بی تجربه به صرف اینکه با برخی هماهنگ است به کار گرفته شده و دانش و تجربه کنار گذاشته شود در دنیای امروز قطعا با شکست مواجه خواهد شد و علامت سوال جدی را ایجاد میکند؛ مگر میشود امروز دوباره وارد سعی و خطا شویم.
در چهار دهه پیش، شرایط انقلاب به گونهای بود که کادر نداشتیم؛ در شرایط بحران بودیم، اما درحال حاضر از شرایط خاص دوران انقلاب، جنگ و درگیری با منافقین گذشتهایم. ۳۰ سال است از آن شرایط عبور کردهایم، اما هنوز میگوییم شرایط بحرانی! آن شرایط سالهاست گذشته و ما باید به سمت ثبات و آرامش قدم برداریم.
– آیا یک دست شدن حاکمیت و تفوّق اصولگرایان برکلیه قوا و ارکان نظام، میتواند گرهی از انبوه مشکلات مردم بگشاید؟
به هر حال اگر این اتفاق میتوانست گرهی از مشکلات باز کند در دولت احمدی نژاد رخ میداد. یکی از خسارتهایی که در آن دوره در حوزه آب اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد. نمیخواهم بگویم دولتهای قبلی، در اتفاقهایی که در حوزه آب افتاده سهمی ندارند، ولی شاهد سهم بسیار بالا و ضرر جدیای هستیم که دولت احمدی نژاد به سفره آبهای زیرزمینی وارد کرد و چند صد هزار چاه غیرمجاز حفر و قانونی اعلام شد و باعث نابودی آبهای زیرزمینی شد و در نهایت به تصویب مجلس رسید. قانونی که برای چاههای غیرمجاز به تصویب رسید یکی از ضربهها و خطرات جدی به سفرههای زیرزمینی بود.
پیدایش حوادث اخیر ریشه در مدیریت غیر علمی ، حکمرانی ناکارآمد و تشدید دخالتها و فشار سیاسیون بویژه نمایندگان مجلس در امور فنی و اجرایی در دو دهه اخیر دارد . باید بپذیریم که غلبه سیاست بر همه امور فنی کشور به نفع سیاست و سیاستمداران هم نبوده و اداره عالمانه امور فنی کشور را با اختلال جدی مواجه کرده است . باید در یک عزم ملی و با همکاری همه مدیران ارشد کشور و در یک توافق بین جناح ها و احزاب سیاسی به سیطره سیاسیون بر مسائل فنی کشور خاتمه داده شود . تمرکز زدایی و پرهیز از بخشی نگری در ساختار ها و ساز و کارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری و حفظ محیط زیست ، مدیریت منابع آب کشور با اصول علمی و به دست مدیران توانا و کارآمد امکان پذیر خواهد شد . تصمیم گیری های سیاسی برای انتخاب محل اجرای پروژه های کشور ریشه بسیاری از مشکلات امروز ایران است .
حفاظت از محیط زیست و حیات طبیعی کشور به مراتب از برد و باخت جریانات سیاسی کشور مهم تر است .
آب از موضوعات مهم است و نباید آن را منطقهای و محلی ببنیم؛ امروز نتیجه اتفاقی که در اصفهان شاهد بودیم این است که مردم مقابل مردم قرار میگیرند، درصورتی که آب اصفهان از سرشاخههای چهار محال است، آب برای یزد رفته، اما کل تخصیصی که برای آب یزد انجام شده و تخصیص آن در اواخر دوره سازندگی و اجرا و بهره برداردر دوره اصلاحات انجام شد حدود ۹۰ میلیون متر مکعب بود و آبی که امروز به یزد میرود ۵۵ میلیون متر مکعب است، این درحالی است که کسری که اصفهانیها طلب دارند بالغ بر ۳۰۰ میلیون متر معکب است.
امروز یکی از مقصران جدی مساله آب که اسمی از آن در میان نیست، مدیریت و سیاست های غلط در حوزه کشاورزی است. در طول چهار دهه افزایش سطح زیر کشت داشتیم درصورتی که نزولات آسمانی و سفره آب زیرزمینی افزایش نیافت و با کاهش نزولات آسمانی، چاههای متعددی حفر شد، اما شاهد افزایش سطح زیر کشت هستیم و بیش از ۸۵ درصد آب در کشاورزی مصرف میشود و حدود ۱۰ درصد سهم شرب و صنعت است؛ درواقع مصرف کننده اصلی این آب کشاورزی است. روش های سنتی کشت آبیاری ما تغییر نکرده و این موارد خسارتی است که شاهد آن هستیم.
وزارت نیرو باید در آب شرب، کنترل و توزیع آن پاسخگو باشد، وقتی همه چاهها یک باره از مدار نظارت خارج میشود و کشت برنج که باید در شمال باشد در فلات مرکزی و جنوب کشور اتفاق میافتد، باید به آن پرداخته شود، نه اینکه چرا آب چهار محال به خوزستان و اصفهان و یزد و کاشان رفته است. با موضوع آب هم غیرکارشناسانه و غیر مسئولانه برخورد کردهایم؛ باید بخش کارشناسی اصولی برای بحثهای فنی ما تصمیم بگیرد نه موضوعات سیاسی و محلی.
اگر آب شرب و کشاورزی مطرح باشد قطعا آب شرب اولویت دارد، البته کشاورز هم حق دارد، باید در این چهار دهه به جای توسعه کشاورزی به سمت صنعت میرفتیم. اما ما که نتوانستیم آب را تامین کنیم سطح زیر سطح زیر کشت را افزایش دادهایم، ضمن اینکه روشهای آبیاری ما سنتی و غلط است.
در واقع اسیر بحثهای منطقهای و محلی شده ایم و نگاه ملی گم شده است. بحث آب جناحی نیست و به این دولت هم بر نمیگردد و تصمیمگیران چهار دهه گذشته از تمام نگاهها بودند و مقصر اصلی در این میان، نداشتن نگاه کارشناسی است و غلبه نگاه سیاسی بر امور فنی میباشد. امروز یکی از ضعفهای ما فراموش شدن و گم شدن منافع ملی است، جریانات سیاسی موضوعاتی را در نظر گرفته و به رقابت میپردازند؛ امروز موضوع آب سیاسی نیست، اگر از موضوع آب برای زیر سوال بردن جریان اصلاحات استفاده میکنند، نتیجه آن چه خواهد شد، همه کشور به لحاظ اقلیمی دچار تغییرات جدی است ، فقر شدید و در درجه اول نیازمند آب شرب در درجه دوم نیازمند مدیریت آب و کشاورزی است.
خشک شدن دریاچه ارومیه از معضلاتی بود که باید کارشناسانه مد نظر قرار میگرفت؛ ۴۰ هزار چاه و ده ها هزار هکتار سطح زیر کشت در حاشیه آن وجود دارد که علت اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه است و تا کشاورزی و چاهها ساماندهی نشود، این دریاچه اگر هزار بار هم احیا شود، باز خشک خواهد شد.
– بیش از ۱۰۰ روز از عمر دولت رئیسی سپری شده، این دولت را چگونه دیدید؟
البته برای ارزیابی هنوز زود است ولیکن متاسفانه در این ۱۰۰ روز هنوز دولت موفق نشده توفیقی به دست آورد؛ باتوجه به شرایط و مشکلات کشور هنوز نمیتوان ارزیابی دقیقی داشت، ضمن اینکه دولت از شعارهای خود فاصله گرفته و شاهد به کارگیری نیروی کارآمد و باتجربهای که بتواند بر این شرایط فایق آید، نیستیم.
جریانات سیاسی باید آمادگی خود را برای اصلاح شرایط و پشتیبانی از سیستم فکری، کارگزاری و اجرایی کشور اعلام کنند؛ این کشور اگر آسیب ببیند که متاسفانه آسیب جدی دیده و اگر این آسیب تشدید شود همه خسارت میبینند؛ اینکه امروز فرافکنی کنیم و بگوییم روحانی و اصلاحات و ماقبل آن مقصرند و الان معجزه شود، ممکن نیست. امروز باید منطق و عقل حاکم شده و پاسخ دهد و با فرافکنی و حذف نیروهای قابل نمیتوان به بهترشدن کمک کرد. ما علاقمندیم که کشور از این پیچ خطرناک عبورکرده و مردم آرامش پیدا کنند؛ امروز در موضوع برجام دنبال این هستیم که با حفظ اقتدار کشور بر مشکلات فایق آییم.
امروز شرایط اقتصادی و معیشتی مردم آزاردهنده است و هیچ کسی نمیتواند منکر شود و ببیند و راحت زندگی کند. شرایط خاص و خطرناک است؛ ما تابویی برای مذاکره داریم، باید از مذاکره استقبال کنیم و این به معنای تسلیم نیست ما با حفظ عزت و اقتدار برای منافع کشور موافق هستیم.
– اخیرا زمزمههایی در مجلس در مخالفت با دولت رئیسی به ویژه با افزایش مشکلات اقتصادی و روند شتابان تورم در سه ماه گذشته شنیده میشود و حتی از احتمال استیضاح برخی از وزیران از جمله وزیر اقتصاد و دارایی خبر داده شده است؛ واقعا این مخالفتها جدی است و استیضاح وزیری در چهار ماه باقیمانده از سال محتمل است؟
هیچ حرکت جدی برایم متصور نیست که از مجلس شاهد باشیم، اگر مجلس جدی و دارای دانش تخصصی، سابقه و تجربه بوده و به منافع ملی فکر میکرد چنین وزرایی را انتخاب نمیکرد و اگر بخواهد در همین فرصت کوتاه به سمت استیضاح برود درواقع این استیصالی است که مجلس دچار آن میشود و به ضعفها و مشکلات افزوده خواهد شد. اینطور نیست که وقتی افرادی در مجلس توفیق پیدا نکردند، افراد جایگزین آنها حتما از نظر توانایی و قابلیت نسبت به قبلی بهتر باشند.
اگر مجلس قرار بود مشکلات را کاهش دهد امروز به جای اینکه به فکر معیشت مردم باشد سراغ حداقلهایی که در فضای رسانهای مشغول کسب و کار هستند، نمیرفت و به اسم صیانت، این فضا را مورد تهدید قرار نمیداد تا از یک طرف، آزادی اجتماعی سلب شده و از طرف دیگر کسب و کارها لطمه ببیند. درحال حاضر باتوجه به شرایط جامعه، آیا واقعا الویت و آسیب جدی ما در جمعآوری سگ و گربه منازل مردم است؟ اینکه این موضوع چقدر با فرهنگ ما تطبیق دارد یا نه، امری نیست که یک شبه شکل گرفته باشد و یک شبه هم نمیتوان با قوه قاهره با آن برخورد کرد؛ بلکه این نوع برخورد مشکل دیگری را به لحاظ اجتماعی ایجاد خواهد کرد.
اگر امروز بخشی از حوزه ارتباط ما با دنیا به احیای برجام و پذیرش روند «اف ای تی اف» که ساز و کار ارتباط مالی با دنیا را رقم میزند، باشد را انجام ندهیم و وضعیت مردم بهبود پیدا نکند چطور شعار داده و وارد مجلس شدهاید؟
در حوزه برجام و ارتباط با آژانس قوانین محدودیت کننده را برای ناکامی دولت روحانی تصویب شد، که امروز گریبان دولت رئیسی را گرفته و امیرعبداللهیان اذعان دارد که این قانون محدود کننده و مانع رسیدن به شرایط مطلوب کشور است؛ حداقل میتوان تجدید نظر کرد. همه پذیرفتهاند که دولت و مجلس و قوه قضاییه و سایر ارکان همه از یک جریان هستند باید کاری کنند تا مردم در رفاه و آسایش قرار گرفته و مشکلات آنها کاهش پیدا کند، اما مجلس با این مشی که پیش گرفته نمیتواند گام موثری برای کاستن از مشکلات بردارد.
– انتصابهای فامیلی، دولت رییسی را در منظر افکار عمومی دچار انفعال کرده، آیا میشود به این تحلیل رسید که این انفعال و ناتوانی در حل مشکلات اقتصادی در کوتاه مدت میتواند به «پاشنه آشیل» دولت سیزدهم تبدیل شود؟
در انتصابات فامیلی اگر برای انتخاب افراد شایسته، شرایط احراز را تعیین کرده و شرایط مساوی را برای همه قرار میدادیم و اولویت با شایستگان بود، اگر افرادی که توانایی و شایستگی و دانش مرتبط داشته باشند انتخاب میشدند ولو اینکه نسبتی داشته باشند زیر سوال نمیرفت؛ چون اینها خودشان در دولت قبلی اگر موارد معدودی پیدا میکردند آن را پروپاگاندا میکردند تا با آن افراد جامعه را نسبت به فرد خاص یا مجموعه محدودی حساس کنند و چون خودشان این شعارها را در جامعه باب کردند، رفتارشان بیشتر از دیگران به تصویر کشیده شده و برجسته شده است.
نکته اساسیتر از نسبت فامیلی، عدم ارتباط و سنخیت دانش و تجربه فرد با مسئولیتی است که به او واگذار شده، شاهد این هستیم که فارغ التحصیل علم و صنعت در پردیس پزشکی قرار گرفته، یا دارنده مدرک علوم اجتماعی به عنوان معاون مالی و اقتصادی یک مجموعه کلان کشور مسئولیت گرفته است. اشکالات غیر از خویشاوند سالاری این است که افراد شایسته مرتبط با مسئولیتی که به آنها واگذار شده، نیستند.
فرمانداری داریم که کارمند فرهنگسرا بوده و فرماندار دارای تجربه و جوان که فرد سیاسی هم نبوده، عزل شده است. با این اتفاق همه چیز را زیر سوال میبریم و اینکه بخواهیم در این وضعیت شاهد توفیق و موفقیت و گشایش باشیم و مردم هم حرفی نزنند، امکان ندارد.
– و سوال آخر اینکه، چه تحلیلی از فرجام مذاکرات برجامی دولت رئیسی دارید؟
برجام تصمیمی است که توسط نظام گرفته شده و همه ارکان نظام در آن سهیم هستند و ۱۷ سال است که اسیر این مذاکره هستیم و فرسایشی شدن آن خسارات کلان به اقتصاد و زیرساختها و معیشت مردم وارد کرده و امروز داد مردم بلند شده است و ما هم علیرغم اینکه دنبال اقتدار، دانش، تکنولوژی و زیرساختهایی که بازدارندگی داشته باشد، هستیم ولی امروز کشور ما به سمت فقیر شدن رفته است. باید در موازات آن شرایطی فراهم میکردیم که رفاه مردم هم در آن لحاظ میشد.
امروز اگر بنا است برای انرژی هستهای تصمیم گرفته شود باید آن را به اراده مردم گذاشت تا در آن مشارکت پیدا کنند، اگر مردم در تصمیمات کلان مشارکت پیدا کنند خوب و بدش را میپذیرند؛ چون خودشان نقش داشتهاند. امروز مردم ما در تصمیمگیریها مشارکت داده نمیشوند؛ هزینهها به مردم تحمیل میشود، ولی تصمیمات جای دیگری گرفته میشود.
اگر فکر میکنیم شرایطی را ایجاد میکنیم که ما مقصر جلوه داده شویم و توپ درزمین ما بیفتد، این خسارت است. امروز توپ در زمین آمریکاییها است و آنها از برجام خارج شدند. امروز که همه به ضرورت احیای برجام برگشتهاند باید از این فرصت استفاده کنیم و از شرایطی که فکر میکنیم محقق نمیشود و میتواند به خسارات ما بیفزاید، بگذریم و شرایطی را فراهم نکنیم تا توپی که در زمین دشمن است به زمین ما بازگردانده شود.
منبع: تقاطع