فرنگیس بیات

نقد اخلاق حرفه‌ای نقد پیشرفت و موفقیت و رونق و بهروزی و کنار گذاشتن موفقیت‌های معمول و دستاوردهای مشروع نیست، متوجه روش‌های حصول به این دستاوردهاست.

 

فرنگیس بیات نوشت: دو پزشک در اصفهان  حمیدرضا جان‌قربان (متخصص مغز و اعصاب) و آزاده سجادیه (متخصص پوست) در فاصله سالهای ١٣٨۵ تا ١٣٩٣ نزدیک به پانصد هزار قطعه پروتز تقلبی به بیماران فروختند. درآمد اکتسابی بیش از ۷۳ میلیون دلار(دو تریلیون ریال) بوده است. همدست آنها ۲۲۰ نفر پزشک و متخصص بیمارستانی بودند که ۳۱۰ میلیارد ریال «پورسانت» گرفته بودند.
‏بعد از گذشت نزدیک به سه سال از برگزاری دادگاه این دو پزشک، اول اینکه هیچ پزشکی دست به نقد همکار جنایتکار خودش در این پرونده نزده است. نقد گروه‌های تخصصی-نخبه نیازمند دانستن ریزه‌کاری‌های زیادی است. آنها در دور زدن اصول حرفه‌ای-اخلاقی بسیار توانا هستند. بنابراین نقد و افشای نادرستی در میان گروههای تخصصی قبل از هر کسی باید توسط خود این گروه‌ها اتفاق بیفتد. ‏منِ حصیرباف نمی‌دانم دکتر مغز و اعصاب یا ارتوپد چه بلایی سرم آورده، چه کوتاهی کرده یا چه خطایی را عامدانه مرتکب شده است. دوم اینکه در وسط یک سیستم ایدئولوژیک که شایسته سالاری معمولا آخرین معیار انتخاب افراد است و افراد در رشته‌های پزشکی، قضاوت و…متاسفانه نه منحصرا بواسطه استعداد و هوش‌شان بلکه معمولا بواسطه رانت‌های ایدئولوژیکی چون سهمیه خانواده شهید یا … وارد دانشگاه می‌شوند و برای پیشرفت به میان‌برهای خطرناکی دست می‌زنند، نقد اخلاقی-حرفه‌ای نباید با ترویج آداب عزلت و ترک دنیا در کنار گذاشتن پیشرفت و موفقیت یکی گرفته شود.
‏محفل‌گرایی برای سروشکل دادن به بدنه تخصصی-اجرایی در جمهوری اسلامی که قطب‌نمایش ارجحیت موفقیت شخصی بویژه مالی بر هر چیز دیگری است، جنگ خاموش همه علیه همه است. در این وضعیت ایستادن بر موضع اخلاق رادیکال -حرفه‌ای نه انزواجویی است و نه نادیده گرفتن سائق طبیعی بشر برای پیشرفت و بهزیستی.
‏برگشتن به اصول حرفه‌ای است و تکیه دادن به شایسته سالاری. نقد این گروههای تخصصی و موفقیت‌هایی که بدست می آورند ضروری است. هیچ ربطی به ترجمه سیاسی بی‌قدرت بودن ما ندارد. ربطی به برنامه قدرت گیری هم ندارد. نقد این گروهها تبدیل به امر ناممکنی شده است. این گروهها و عموما دیگر گروههای مرجع تن به هیچ نقدی نمی‌دهند؟ ‏چرا استاد دانشگاه می‌تواند پرت و پلاترین حرفهای روی کره زمین را بدون اعتراض همکارانش به ما بفروشد؟ چرا با اعتراض همکارانش مواجه نمی‌شود؟ چرا در دانشگاه تهران مخرب‌ترین موضع گیری‌های سیاسی و اجتماعی را می‌بینیم و هیچ استادی نسبت به این ناراستی‌ها واکنش درخوری نشان نمی‌دهد؟
حاملان دانش به جای پیشرو بودن در برانداختن پرده تاریکی در وقایع در به زیر سوال کشیدن رویه‌های مخرب که دیگر تبدیل به اصلی جاری و متداول شده است، سکوت می‌کنند و نقد را دون شان خود می‌دانند.
محافظه‌کاری و همراهی با رویه‌های مخرب تبدیل به روتین شغلی شان شده است. باید پرسید چرا میدان‌ها آنقدر بهم ریخته است؟ چرا آدمهای میدانهای مختلف در دیگر میدانها مشغول ویرانی هستند؟ و افراد متخصص در این میدان‌ها هیچ اعتراضی نمی‌کنند؟ در چنین وضعیت آشوب‌زده‌ای چاره‌ای جز تکیه زدن به اخلاق رادیکال-حرفه‌ای باقی می‌ماند؟
‏نقد اخلاق حرفه‌ای نقد پیشرفت و موفقیت و رونق و بهروزی و کنار گذاشتن موفقیت‌های معمول و دستاوردهای مشروع نیست، متوجه روش‌های حصول به این دستاوردهاست وقتی هیچ اصلی رعایت نشده است. نقد عکاس، نقد روزنامه نگار، دکتر ارتوپد، استاد دانشگاه، وکیل دادگستری ارجح بر نقد آرایشگر یا کارخانه تولید رنگ صنعتی است. برخی مشاغل که سرنوشت عمومی در دستشان است، قسم دارند. مشاغلی که قسم دارند در قبال جامعه مسئولیت بسیار سنگینی دارند. در پرونده دو پزشک ذکر شده، انجمن جراحان واکنشی نشان داد و نه نظام پزشکی حرفی زد و نه هیچ.  همین پرونده برای زیر ور رو کردن کل نظام آموزش پزشکی در ایران کافی بود. هیچ مدیرکلی استعفا نداد و مجرمان حتی از تخفیف ویژه «آقا» هم استفاده کردند. (گفته شده جان قربان جانباز است)
در پایان اینکه، ‏وقتی به عکاس یا روزنامه نگاری نقد می‌شود باید به فال نیک گرفت. نباید فوری در چنبره این فرو رفت که ای داد و بیداد که  جامعه خشمگین است!! جامعه عصبانی است!!
بله جامعه از ناراستی عصبانی است و باید باشد. این نشانه سلامت جامعه است.