علی میرزامحمدی

رفراندوم بیشتر یک سنت فرانسوی محسوب می‌شود. در فرانسه دموکراتیک تا پایان سال ۱۹۴۶ دست کم سه فقره رفراندوم درباره امور مربوط به اصلاح مفاد قانون اساسی صورت گرفته بود. در دهه های بعد نیز سنت فرانسوی توسل به رفراندوم ادامه یافت؛ از جمله رفراندومی که ژنرال دوگل در ژانویه ۱۹۶۱ درباره آینده الجزایر انجام داد.

 

علی میرزامحمدی(جامعه شناس)نوشت:

استفاده از رفراندوم (همه پرسی) به صورت روشی برای تعیین خواست مردم به واسطه ایدئولوژی «حق حاکمیت مردم» که در دوره انقلاب فرانسه نفوذ و سیطره شگرفی داشت مشروعیت یافته است.

رفراندوم در ابتدای امر برای تصویب قانون اساسی مکتوب به کار گرفته شد. رای دهندگان ایالت ماساچوست در سال ۱۷۷۸ قانون اساسی خود را که از طریق هیئت قانونگذاری پیشنهاد شده بود رد کردند. قوانین اساسی ایالت های ماساچوست(۱۷۸۰) و نیوهمپشایر( ۱۸۷۳ ) نخستین قوانین اساسی بودند که از طریق رفراندوم مورد تصویب رای دهندگان قرار گرفته‌اند.

در سال ۱۸۳۱ در بلوک (کانتون) سن گالن سوئیس، رفراندوم برای قوانین عادی نیز به کار گرفته شده است. از این پس، سایر کانتون های سوئیس، ۲۱ ایالت کشور آمریکا و تعدادی از سایر کشورها، شیوه رفراندوم را برای قانون‌گذاری در پیش گرفتند.

قبل از اواسط قرن هفدهم، رفراندوم نخست در کانتون‌های سوئیس، در مورد اقداماتی که در خارج از تالارهای مجالس قانونگذاری پیشنهاد می‌شد به کار بسته شد. ماده‌هایی برای دست درازی در قوانین اساسی همه کانتون‌های سوئیس (به جزء سه کانتون) و موارد مشابهی در قوانین اساسی ۱۹ ایالت از ایالات متحده آمریکا و در قوانین اساسی چند کشور دیگر و اساسنامه بسیاری از شهرداری‌ها گنجانده شده است.

استفاده از همه پرسی به صورت یک رفراندوم درباره «تغییر در حق حاکمیت» موضوعی بود که ویلسون رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس ۱۹۱۹ اختیار کرد و قاطعانه ابراز داشت که «در هیچ جا، چنین حقی وجود ندارد که بتوان مردم را چنان که گویی اسباب و اثاثیه‌اند از یک حق حاکمیت به حاکمیت دیگری سوق داد». ویلسون در پیشنهاد ۱۴ ماده‌ای خود این اصل را گنجاند که «در تعیین تمام مسائل مربوط به حق حاکمیت، منافع جمعیت‌های مربوطه می‌باید به همان اندازه وزن داشته باشد که ادعاهای عادلانه حکومتی که در مورد آنها باید اخذ تصمیم به عمل آید».

معاهدات کنفرانس ۱۹۱۹، نه فقره رفراندوم عمومی در اروپا را پیش بینی کرده بود که در نتیجه آن تغییراتی در حق حاکمیت حاصل شد.

استفاده از رفراندوم حربه برخی حکومت های توتالیتر و فاشیستی نیز بوده است. هیتلر در ۱۲ نوامبر ۱۹۳۳ به منظور نشان دادن حمایت مردم از کنارگیری آلمان از «کنفرانس خلع سلاح جامعه ملل» به هم پرسی دست زد.

همچنین ناپلئون در سه مورد از رفراندوم نمایشی برای ثبیت قدرت خویش بهره گرفته است: در سال ۱۸۰۰ از مردم خواسته شد که در مورد تصویب قانون اساسی جدید اعلام پشتیبانی کنند؛ در سال ۱۸۰۲ در مورد اعطای لقب «کنسول مادام العمر» به ناپلئون و در سال ۱۸۰۴ در مورد تایید اعطای لقب« امپراتور فرانسه» به ناپلئون از رفراندوم استفاده شده است.

رفراندوم بیشتر یک سنت فرانسوی محسوب می‌شود. در فرانسه دموکراتیک تا پایان سال ۱۹۴۶ دست کم سه فقره رفراندوم درباره امور مربوط به اصلاح مفاد قانون اساسی صورت گرفته بود. در دهه های بعد نیز سنت فرانسوی توسل به رفراندوم ادامه یافت؛ از جمله رفراندومی که ژنرال دوگل در ژانویه ۱۹۶۱ درباره آینده الجزایر انجام داد.

همه پرسی در ناحیه سار در سال ۱۹۳۵ که بسیاری آن را موفق ترین مورد شمرده‌اند، از سوی جامعه ملل صورت گرفت. انجام سایر موارد به عهده کمیسیون های بین المللی نهاده شد. از پایان جنگ جهانی دوم به بعد دو بار در سطح بین‌المللی همه پرسی صورت گرفت؛ همه پرسی در ناحیه سار در سال ۱۹۵۵ در چارچوب« اتحادیه اروپایی غربی» و همه پرسی در توگولند از سوی دولت انگلیس و به موجب مفاد قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل.

در تدوین این یادداشت از منبع زیر استفاده  شده است:
گولد، جولیوس و ویلیام ل کولب ( ۱۳۸۴)، فرهنگ علوم اجتماعی( ترجمه گروه مترجمان به  کوشش محمد جواد زاهدی)، تهران: انتشارات مازیار