آدم بودن نیاز به آراستگی و هماهنگی با زمینی دارد که در آن زیست میکنیم… آدمی که یادش رفته، وسیلهای به نام بوق هم وجود دارد، درب هیچ منزلی را محکم نمیکوبد، گاه با درختان و چکاوکها درددل میکند و گاه کفشها را کنده و از سرِ گلها میپرد، خاک را میبوید و برای فاضلابها میگرید.
محمد درویش فعال محیط زیست نوشت:
سخنرانی مشهور محمود احمدینژاد در دیماه یک دهه پیش در صحن بهارستان یادم نمیرود؛ او با افتخار گفت: ما شش میلیون تن دانه بلوط در کف جنگل داریم، اگر آنها را جمع کنیم و به مصرف دام برسانیم، هم تحریمها را دور زدهایم و هم خوراک لازم برای دام را فراهم کرده و در حوزه تولید گوشت قرمز به خودکفایی میرسیم!خوب است حالا که ایشان فراغت پیدا کرده و حتی فرصت گرفتنِ عکسهای سلفی با از ما بهتران را هم دارد، این یک دقیقه را با نوای جاودانه فرهاد مهراد بارها و بارها تماشا کرده و به یک مدافعِ زاگرس و سربازان نازنینش، همین سنجابهای دوستداشتنی بدل شود و دیگر برای غذای این شکموهای فراموشکار طمعورزی نکند. تا به این ترتیب، زادآوری درختان وطن امکانپذیر شده و بلوطها، ارژنها، بنهها و… دوباره تابآور شده و بزایند فرزندان و نوههای جدیدِ خود را …طبیعت بر مبنای یک حکمت کهن -با قدمتی بیش از ۴.۶ میلیارد سال- آفریده شده، کرنش کنیم به این نظم، خلاقیت و قوانین و بکوشیم با درکِ دقیق و درستِ آنها، امانت امروز را ارثیه فرض نکرده، به سلامت تحویل فرزندانمان دهیم …آدم بودن نیاز به آراستگی و هماهنگی با زمینی دارد که در آن زیست میکنیم… آدمی که یادش رفته، وسیلهای به نام بوق هم وجود دارد، درب هیچ منزلی را محکم نمیکوبد، گاه با درختان و چکاوکها درددل میکند و گاه کفشها را کنده و از سرِ گلها میپرد، خاک را میبوید و برای فاضلابها میگرید؛ آدمی که از تماشای چال کردنِ دانههای بلوط توسط سنجابها لذت میبرد و در این تماشا درنگ میکند، آدمی که به عشق مهار آتش در زاگرس، ارسباران و هیرکانی بیش از دو هزار کیلومتر رکاب میزند تا آدمهای بیشتری را به فکر نجات بلوطها اندازد؛ بیشک اشرفِ مخلوقات و عنصری مفید برای آبشارها، رودخانهها، تالابها، گیاهان، حیوانات و آدمهاست …
آدم باشیم و دلیلِ حالِ خوبِ هم؛ چون محمد تاجرانِ عزیز