آذر منصوری

از هادی خانیکی مکرر باید گفت و شنید ، شاید گوشه ای از حق مطلب و زحمات او برای این مرزو بوم و مردمانش ادا شود.

 

آذر منصوری نوشت: با دکتر هادی خانیکی یا «آقا هادی مهربان و دوست داشتنی» نزدیک به سه دهه است، کار فکری و سیاسی می کنم. نوشتن از او برای من دشوار است، چرا که بیمناکم در این نوشته حق مطلب ادا نشود. چرا که از آقا هادی نوشتن هم هنر و قلمی می خواهد که مختص خود خود اوست.

دکتر خانیکی نه فقط اهل گفتگو که خود مبدع گفتگوست.

در سالهای منتهی به ۲۰۰۵میلادی که ایده گفتگوی تمدن ها از طرف سیدمحمد خاتمی در سازمان ملل مطرح شد، می دانم که یکی از مدافعان و مبدعان این طرح دکتر هادی خانیکی بوده است و مرکزی که به همین بهانه در کشور راه افتاد در پی جاری شدن ضرورت گفتگو هم در داخل و هم خارج از ایران بود. از آن سال به بعد او همواره از گفتگو دفاع کرده است و از این مدار نه تنها خارج نشده، بلکه روز به روز اصرار بیشتری بر تداوم آن دارد. همچنان پیرامون گفتگو می گوید و می نویسد و همگان را به آن فرا می خواند. همین اصرار باعث شده که محیط و شعاع دایره پیوندهای انسانی او روزبروز گسترده تر و عمیق تر شود.

.دکتر خانیکی از نسل امیدواران ایران است. هیچگاه ندیدم او به ورطه ناامیدی بیفتد. عشق به ایران و‌مردمانش باعث شده که او از امید بگوید و وبنویسدو دیگران را نیز امید بدهد.

چهار سال پیش که همایشی با همین عنوان برگزار شد، دکتر خانیکی از مبدعان برگزاری این همایش چند روزه بود که با پیگیری های که بعد از برگزاری آن داشت، کلیه مقالات ارائه شده در این همایش را در کتابی ذیل عنوان «امید اجتماعی»منتشر کرد.

او امیدوار است، چرا که هم بلند مدت می اندیشد و کوتاه مدت را در خدمت بلند مدت به استخدام می گیرد.

برای همین امیدی که آقای هادی از آن دفاع می کند، برگرفته از فرصت ها تهدیدهاست و باز به همین دلیل است که او نه به امید کاذب که به امید حقیقی یقین و ایمان دارد و برای تقویت آن از هیچ تلاش و تکاپویی فروگذار نمی کند.

او با اخلاق است، حتی به قیمت مصلحت، دروغ نمی گوید و حقیقت را فدای هیچ مصلحتی نمی کند. حرفش را می زند، استدلال می آورد، از ایده اش دفاع می کند و به موقع هم اگر لازم باشد، سکوت می کند تا گذر زمان تصویر حقیقت را نشان دهد. در عین حال که آقا هادی مهربان است و قدر همه دوستی ها را می داند. برای دوستانش در حد توان وقت می گذارد و پیگیر احوال آنان است.

اگر بخواهم یکی از شخصیت های سرآمد علمی و سیاسی که در حوزه ارتباطات و رسانه را مثال بزنم، سراغ اولین فردی که می روم، دکتر هادی خانیکی است.

او به قدر کفایت درباب اهمیت رسانه گفته و نوشته است. دانشجویانش را ترغیب کرده که در این باره عینی تر فکر کنند و از تئوری های موجود به تحلیل نمادهای عینی آن بپردازند و اهمیت آن را در زندگی فردی و اجتماعی زمانه و اقتضائات آن تحلیل کنند.
دکتر خانیکی مسلمانی نواندیش است. مسلمانی که به اقتضائات زمان و محیط توجه دارد و در تلاشی مداوم سعی دارد، تا از مسلمانی خود دفاعی در همین چهارچوب داشته باشد. به همین دلیل روی تعارضات دین با اقتضائات زمان توجه و تمرکز بیشتری دارد و باز به همین دلیل فعالان حوزه زنان برای حل این تعارضات همیشه سراغ او می روند.
او در این حوزه نیز بسیار گفته و نوشته است. هر چند از جانب سنت گرایان بارها مورد عتاب و خطاب هم قرار گرفته است، اما از این دیدگاه و رویکرد دست نشسته است.

می دانم که این نوشتار همه آنچه باید در وصف دکتر خانیکی عزیز نوشت و گفت، نیست.
از هادی خانیکی مکرر باید گفت و شنید ، شاید گوشه ای از حق مطلب و زحمات او برای این مرزو بوم و مردمانش ادا شود.

این روزها آقای هادی مشغول دست و پنجه نرم کردن با بیماری سختی است و با امید و توکلی از او سراغ دارم، می دانم که به سرعت دوره درمان را سپری خواهد کرد.
امید که قدر این سرمایه ملی ایران بیشتر دانسته شود و عمرش دراز و عزتش روزافزون حق نگهدارش باشد.