دین آمده تا انسان را آزاد کند، بندها و قیدها و غل‌ها و زنجیرها را از پای جان انسان بردارد و شرایط اسیرکننده و ویران کننده را دگرگون کند و انسان را بر سرنوشت خود حاکم گرداند و اگر روزی به نام دین انسان را به بند کشیدند، بدانید که هم به انسان و هم به دین جفا شده است.

 

آنچه در ادامه می آید بخشی از سخنرانی سیدمحمد خاتمی در شب عاشورای سال ۸۸ است که تحت عنوان درس هایی که ما از قیام اباعبدالله(ع) می گیریم بازگو می شود.

سیدمحمد خاتمی گفت: آزادی حقیقی در بندگی خدا است، خدای حسین خدایی است که گرچه قهار و جبار و قادر است، ولی پیش و بیش از آن خدای هدایت و محبت و رحمت است و رحمتش از غضبش پیشی می‌گیرد و خشم و قدرت و قهاریت او نیز که عین علم و حکمت و عدل او است در برابر ستم و کژی و بی‌عدالتی و انسان‌ستیزی است و تنها با پرستش آن خدا است که از یک سو انسان می‌تواند از بند ویرانگر هوس و حیوانیت و خود برتربینی رهایی یابد و از سوی دیگر و از پایه این آزادی درونی قدرت و اراده آن را نیز می‌یابد تا در برابر سلطه هوس قدرت‌های جبار بایستد و به سوی آزادی اجتماعی حرکت کند.

آزادی و آزادگی امام حسین همان است که در بیان بلند خود اعلام می‌دارد “ناپاک و ناپاک‌زاده‌ای مرا میان شمشیر و خواری مخیر کرده است و هیهات منا الذله”

این آزادگی همان آزادگی ناشی از بندگی خدا و نیز روح ازاده بنده خدا است.

۲- حرکت به سوی آزادی از موضع دین کارساز است، به خصوص هنگامی که دین پوشش و بهانه‌ای برای بیدادگری باشد. نوعی تقدس بخشیدن به ظلم و خودسری چنانکه کم و بیش در بسیاری پدید آمده است و به تعبیر مرحوم آیت‌الله نایینی بدترین نوع استبداد، استبداد به اصطلاح دینی است.

امام می‌فرماید: انی لم اخرج و لابطرا و لامفسدا بل خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی امر بالمعروف و انهی عن المنکر و باز می‌فرماید الاترون ان الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه، نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل بازداشته نمی‌شود.

دین آمده تا انسان را آزاد کند، بندها و قیدها و غل‌ها و زنجیرها را از پای جان انسان بردارد و شرایط اسیرکننده و ویران کننده را دگرگون کند و انسان را بر سرنوشت خود حاکم گرداند و اگر روزی به نام دین انسان را به بند کشیدند، بدانید که هم به انسان و هم به دین جفا شده است و مرام حسین این که باید ایستاد، ولو اینکه او را خارجی، خروج کننده علیه امیرالمونین بدانند و هنگامی که بیداد و تبعیض و انسان ستیزی و بی‌انصافی و بداخلاقی در برابر دادگری و مساوات و حرمت انسان و عدل و انصاف و اخلاق قرار گرفت، بی‌تردید باید جانب دین حق و عدالت را گرفت و این همه را به نام دین انجام داد تا هم خدمتی به انسان باشد و هم خدمتی به دین خدا.

۳- آزادی گرانبهاترین هدیه الهی است و ارزان به دست نمی‌آید. باید برای به دست آوردن آن هزینه کرد و نیز برای نگاه‌داری آن هزینه بیشتر و هر چه در این راه هزینه کنیم زیاد نیست، حتی اگر جان پاکی چون جان امام حسین باشد. اینها است درس‌های قیام حسین و صدها و مورد دیگر که مجال بیان آن نیست.

امام حسین با دل دریا و سینه باز و آرامش جان و همه سرمایه، خود را در راه خدا و برای رهایی انسان داد، ولی این دل دریا تحت تاثیر عاطفه والای انسانی متاثر هم می‌شد از جمله هنگامی که به بالین برادرش آمد. آن مرد آزاده با آن چهره نورانی و درخشان که او را ماه بنی هاشم می‌گفتند، با آن ادب و فضیلت و اخلاق و شجاعت بدنش را قطعه قطعه بر خاک دید. امام بر سر بالین او نشست و گریست و هنگامیکه برخواست با قامت خمیده و دست بر کمر برخاست.

یا وقتی بر سر پیکر در خون غرقه جوان برومندش آمد، جوانی که او را شبیه‌ترین انسان به رسول خدا می‌دانستند، امام نشست و مدت‌ها سر فرزندش را بر سینه فشرد و صورت بر صورت او گذاشت و هنگامیکه سر برداشت خون سراسر چهره او را پوشیده بود با تاثر فراوان فرمود: “بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا”.

و یا وقتی فرزند شیرخوارش روی دستش با تیر دشمن گوش تا گوش دریده شد دست خود را از خون او پر کرد و رو به آسمان کرد و فرمود: “این همه بر من آسان می‌شود چون خداوند همه چیز در محضر توست و تو می‌بینی”.