علی‌رضا علوی‌تبار

اصلاح‌طلبان، باید بتوانند چهره پویا و متمایز خود را در مقاطع انتخابات در مقابل داوری مردم قرار دهند. از این رو تاکید بر ویژگی‌های مشترک میان همه نیروهای سیاسی که خواهان فعالیت قانونی هستند، کفایت نمی‌کند. مثلا التزام عملی به قانون، ویژگی همه نیروهایی است که خواهان فعالیت قانونی و مسالمت‌آمیز هستند و تمایز آنها را از یکدیگر مشخص نمی‌کند. اما مثلا پررنگ کردن «جمهوریت» و گرایش به اینکه ریاست کشور باید از قواعد جمهوریت تبعیت کند، می‌تواند یک ویژگی متمایزکننده باشد.

فضای سیاسی ایران، مبهم و یأس‌آلود است. بسیاری احساس می‌کنند که در بن‌بستی گیر افتاده‌اند، از وضع موجود ناراضی‌اند اما قادر به انجام کاری هم برای تغییر آن نیستند! برخی دیگر نیز هیچ تصویری از آنچه در حال رخ دادن است، ندارند، نمی‌دانند باید امیدوار بود یا ناامید! حتی تلاش برای گفت‌وگو با دیگران و قانع کردن آنها نیز، چندان مفید و از این رو جذاب تلقی نمی‌شود! حاصل همه این تصورات، نوعی بی‌تحرکی، صبر و انتظار و حداکثر جزع و فزع (بی‌تابی، ناله، ترس و هراس) است!

این مشکلات تشدید می‌شود، چون شعارها و گفتارهای ما که زمانی راهگشا می‌نمودند، اینک در یک «آزمون تاریخی» به‌عنوان ناتوان از تامین اهداف، پذیرفته شده‌اند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ به گمانم تنها مرور برخی از «قواعد راهنمای تصمیم‌گیری در مورد انتخابات» است که می‌تواند زمینه را برای گفت‌وگو و تأملات جمعی بگشاید. شاید همین موجب خروج از وضعیت «تعلیق» کنونی گردد. برخی از صاحب‌نظران پیش از این به طرح دیدگاه‌هایی در مورد این قواعد راهنما پرداخته‌اند، به‌ویژه نوشته صاحب‌نظر گرامی آقای عباس عبدی در این زمینه قابل تأمل است. سعی می‌کنم از دیدگاه خودم به برخی از این قواعد اشاره کنم، در مواردی تکراری است، اما تکرار غیرمضر!

۱) برای اصلاح‌طلبان، «اصل» شرکت در انتخابات است. برای شرکت نکردن در انتخابات باید دلایل قانع‌کننده‌ای داشت.

۲) حفظ نهاد انتخابات و جایگاه آن در اداره امور کشور، برای اصلاح‌طلبان یک «هدف» است. اما شرکت در هر انتخاباتی یک اقدام عقلانی است که باید معطوف به نتیجه و هدفی مشخص باشد و تناسب میان این وسیله (شرکت در انتخابات) با هدف در نظر گرفته شده برای آن، باید روشن باشد.

۳) گفتارها و شعارهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان در جریان فعالیت‌های انتخاباتی باید نشان‌دهنده دیدگاه‌های آنها در توصیف و تبیین مشکلات کشور و راهبردها و خط‌مشی‌های پیشنهادی آنها برای حل این مشکلات باشد. تکیه بر هویت‌های جمعی-تاریخی، برای متمایز کردن خود از دیگران، هدر دادن فرصت انتخابات است.

۴) با توجه به تجربه چندساله سیاست‌ورزی، اصلاح‌طلبان علاوه بر آنکه باید تحلیل خود را از مشکلات جامعه و راه‌حل‌های پیشنهادی‌شان طرح ‌کنند، باید بگویند در چارچوب محدودیت‌ها و فرصت‌های نهادی و ساختاری موجود، چگونه می‌خواهند برنامه و طرح‌های خود را پیش ببرند.

۵) در دنیای پیچیده امروز، اداره امور یک کشور فراتر از توان یک فرد است. برای آنکه شرکت مردم در انتخابات آگاهانه‌تر و شفاف‌تر باشد، به‌جای معرفی یک فرد، باید به آنها امکان مقایسه «تیم‌»هایی را داد که قرار است کشور را اداره کنند. باید به‌جای معرفی افراد به مردم تیم‌های مختلف اداره امور عمومی را معرفی کرد. مقدمه این کار پرورش تیم‌های اداره کشور توسط جریان‌ها و تشکل‌های سیاسی است. گفت‌وگوی مداوم درونی برای دستیابی به نگاهی همه‌جانبه نسبت به مسائل کشور که از طرف صاحبان تخصص در زمینه‌های خاص هم حمایت می‌شود، برنامه کاری است که باید در میان اصلاح‌طلبان آغاز گردد. «تیم‌سازی» دغدغه و نگرانی‌های مربوط به معرفی افراد را از میان بر می‌دارد. اعضای تیم پیشنهادی، یکدیگر را تعدیل کرده و نوعی مهار و نظارت بر هم اعمال می‌کنند.

۶) رقابت تیمی باید برنامه آینده ما باشد، اما این برنامه به‌معنای نفی اهمیت افراد در رقابت‌های انتخاباتی نیست. برای اصلاح‌طلبانِ واقعا موجود می‌توان دو گونه هویت تعریفی کرد. یک هویت، «هویت جماعتی و تاریخی» است. حضور طولانی‌مدت در کنار گروهی از افراد دیگر و داشتن کنش‌های سیاسی مشترک، نوعی همسانی و همراهی در افراد پدید می‌آورد و روابط میان آنها را نزدیک و گاه رو در رو و شخصی می‌کند. اما اصلاح‌طلبان هویت دیگری هم دارند، «هویت گفتمانی و برنامه‌ای».

اصلاح‌طلبی در آغاز خویش، دعوت به اداره کشور به‌گونه‌ای متفاوت بوده است. مواضع سیاسی متمایز از محافظه‌کاران و راه‌حل‌های متمایز از آنها، هویت متمایز ایدئولوژیک، راهبرد و خط‌مشی‌‌ای‌ را شکل داده که اصلاح‌طلبی نامیده می‌شود. افرادی که به‌عنوان نامزدهای پیشنهادی اصلاح‌طلبان در انتخابات معرفی می‌شوند، باید نماد هویت گفتمانی و برنامه‌ای اصلاحات باشند. تاکید بر هویت جماعتی و تاریخی، پیامدی غیر از تعارف و رودربایستی در انتخاب افراد ندارد. البته این واقعیت را باید پذیرفت که یک فرد، یک‌شبه نمی‌تواند حامل یک گفتمان و یک سرمشق اداره امور کشور شود و آن را در رقابت‌ها نمایندگی کند. سابقه اصلاح‌طلبانه لازم اما ناکافی‌ست.

۷) نامزدهای پیشنهادی اصلاح‌طلبان، علاوه بر آنکه هویت گفتمانی و برنامه‌ای آنها را نمایندگی می‌کنند، باید در مخاطبان انگیزه کافی برای ورود به فعالیت‌‌های انتخاباتی و در نهایت رای دادن را  پدید آورند. در وضعیت کنونی که نوعی تصور بن‌بست در اذهان شکل گرفته است، برای تشویق مردم به مشارکت در انتخابات باید از افرادی حمایت کرد که به نوعی افق‌های جدیدی در مقابل مردم قرار داده و از تکرار مکررات خودداری کنند. از این رو، در شرایط کنونی بخش‌های محافظه‌کارتر اصلاح‌طلبان که به‌شدت مقید به ماندن در ساختار قدرت بوده و رعایت سهم صاحبان قدرت فعلی را ترویج می‌کنند، نامناسب‌ترین گزینه‌ها برای معرفی به مردم هستند. نامزد اصلاح‌طلبان باید این تصور را در مردم پدید آورد که قرار است سطح تازه‌ای از رقابت و برنامه برای آینده را شاهد باشند. با توجه به آنچه گفته شد، به‌نظر می‌رسد که نامزد مناسب برای معرفی به مردم، فردی است که توانایی کار تیمی و پایبندی به تصمیم‌گیری تیمی را داشته باشد، نماینده گفتمان و برنامه اصلاح‌طلبان برای اداره کشور باشد و قادر به نوسازی و بازسازی گفتار سیاسی اصلاح‌طلبان باشد.

۸) با توجه به اینکه اصلاح‌طلبی با برخورد «مناسکی» با شرکت در انتخابات مغایرت دارد، اصلاح‌طلبان باید همیشه با خود بیندیشند که در چه شرایطی در انتخابات شرکت نخواهند کرد. اصل شرکت در انتخابات است، اما در وضعیت ایران همیشه باید بدانیم که چه زمانی در انتخابات شرکت نخواهیم کرد. مساله دعوت مردم به تحریم انتخابات نیست. مساله این است که حداقل شرایط لازم برای شرکت فعال و جمعی در یک انتخابات را چه می‌دانیم؟ نیروی سیاسی که خود را صاحب اصولی می‌داند و صِرف برگزاری صورت یک رقابت را بر نمی‌تابد، باید خط قرمزی هم داشته باشد. امکان پیروزی یا شکست، نمی‌تواند معیار خوبی برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات باشد. هیچ انتخاباتی نیست که در آن احتمال شکست و پیروزی وجود نداشته باشد. آزاد و منصفانه بودن انتخابات نیز معیار واقع‌بینانه‌ای نیست. آزاد و منصفانه شدن کامل انتخابات، هدف تلاش‌های اصلاح‌طلبانه است و نه نقطه شروع و حرکت آنها. یک معیار قابل دفاع می‌تواند، شکل‌گیری «رقابت معنادار» باشد. در انتخاباتی که یک نامزد اصلی وجود دارد و بقیه گونه‌های ضعیف‌تر و یا کم‌رنگ‌تر او هستند، رقابت انتخاباتی معنادار نیست. رقابت معنادار، یعنی حداقل دو سرمشق مختلف برای اداره امور عمومی در مقابل هم قرار گرفته‌اند و انتخاب و ترجیح دادن یکی به‌معنای ارائه چهره‌ای متفاوت از کشور و نهادهای اداره آن در یک دوره مشخص است. رقابت معنادار به‌طور ضمنی یعنی اینکه حکومت حضور حداقل دو سرمشق را در عرصه سیاسی کشور به رسمیت شناخته است. این معنای ضمنی برای بعد از انتخابات بسیار مهم است؛ اگر رقابت معنادار انتخاباتی پذیرفته شود، یعنی اجرای برنامه‌ها و طرح‌های متفاوت داخلی (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و محیط‌زیستی) و خارجی نیز پذیرفته شده است. منطقی نیست که حضور نماینده یک جریان در رقابت‌ انتخاباتی پذیرفته شود، اما اجرای دیدگاه‌های او (و تیم همراهش) در صورت پیروزی پذیرفته نشود. رقابت معنادار شرط حضور در یک انتخابات است و به‌ویژه به رسمیت شناخته شدن ضمنی آن از اهمیت برخوردار است. به میزانی که قدرت حاکم در ایران به یک جریان اجازه نامزد کردن چهره‌های اصلی خویش را می‌دهد، امکان تحقق بخشیدن به برنامه‌هایش را نیز به رسمیت شناخته است. اگر جریانی نتواند چهره‌های اصلی خویش را نامزد کند و ناگزیر از حمایت از افراد جریان‌های دیگر شود، معنایش قرار گرفتن در محدوده اجرای برنامه‌های آنها برای اداره کشور است.

۹) اصلاح‌طلبان، باید بتوانند چهره پویا و متمایز خود را در مقاطع انتخابات در مقابل داوری مردم قرار دهند. از این رو تاکید بر ویژگی‌های مشترک میان همه نیروهای سیاسی که خواهان فعالیت قانونی هستند، کفایت نمی‌کند. مثلا التزام عملی به قانون، ویژگی همه نیروهایی است که خواهان فعالیت قانونی و مسالمت‌آمیز هستند و تمایز آنها را از یکدیگر مشخص نمی‌کند. اما مثلا پررنگ کردن «جمهوریت» و گرایش به اینکه ریاست کشور باید از قواعد جمهوریت تبعیت کند، می‌تواند یک ویژگی متمایزکننده باشد.

اصلاح‌طلبان اگر بخواهند در آینده سیاسی ایران حضوری قدرتمند داشته باشند، باید با دفاع از تمایزات خود به گفت‌وگو، توافق و حتی سازش با نیروهای رقیب بپردازند. انکار تمایزات خویش راه روشنی برای توافق و همراهی نیست. باید کثرت و وحدت را با هم تجربه کرد. از این رو، به‌نظر می‌رسد تاکید بر ویژگی‌هایی چون: نواندیشی دینی، پذیرش لوازم جمهوریت نظام سیاسی، دفاع از برابری همه شهروندان ایرانی، برابری‌طلبی اجتماعی، میهن‌دوستی شهروندمحور، تنش‌زدایی با جهان و خروج از وضعیت جنگ سرد با برخی از قدرت‌های جهانی و… برای هر فعالیت انتخاباتی اصلاح‌طلبانه ضروری است. البته می‌توان بر این فهرست افزود، اما به نظر می‌رسد برای یک مقاله تا اینجا کافی باشد.