معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات گفت: اگر روابط چین منجر به فاصله گرفتن واقعی چین از ایران بشود پیروزی خیلی بزرگی برای عربستان سعودی و حتی اسرائیل است. تا همینجا نیز این تحول موقعیت عربستان سعودی و بن سلمان را ارتقاء‌ بخشیده است.

 

محسن امین زاده، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات در گفت وگویی بیان کرد: منتقد همکاری با شرق نیست اما به تاکید از تعادل در روابط خارجی میگوید. سیاست نگاه به شرق را با حاشیه‌ها و روایت‌های رسمی، ساده‌انگارانه میداند. محسن امین‌زاده، معاون وزارت خارجه دولت اصلاحات درباره چیستی و چگونگی رابطه ایران و روسیه میگوید: روسیه شریک راهبردی ایران نیست؛ اگرچه این دو کشور در حوزه‌های مختلف باهم همکاری میکنند اما در بیشتر عرصه‌ها رقیب هم هستند. امین‌زاده معتقد است: «روسیه مشتاق است که ایران منزوی باشد و راههای روابط جهانی به روی ایران بسته شود تا بتواند نقش واسطه و به‌ظاهر کمک ً کننده به ایران را در شرایط انزوا ایفا کند.» او معتقد است که روسیه در شرایط تحریم ایران تقریبا هیچ اقدام مهمی برای کمک انجام نداده است. به‌گفته امین‌زاده بیش از دو دهه است که در ایران عده‌ای در آرزوی رسیدن به اتحادی با روسیه و چین و حتی هند علیه آمریکا و متحدان آمریکا هستند. بدون شک رقابت میان کشورهای جهان در دنیای بی‌قانون و قدرت سالار، یک قاعده پایدار مناسبات جهان است و خواهد بود.

۱)     تفاهم‌نامه چین با کشورهای جنوب خلیج فارس، چرخش آشکار این‌کشور نسبت به ایران‌ تعبیر شده است؛ چرا چین به‌چنین ‌نتیجه ای رسید؟
تفاهم چین با کشورهای جنوب خلیج فارس را می توان در درجه اول چرخش آشکار این کشورها نسبت به گسترش روابط با جمهوری خلق چین تلقی کرد. این کشورها تا کنون در زمینه تولید و صادرات انرژی پیوند مستحکمی با آمریکا و کشورهای غربی داشته اند و معمولا چین به عنوان یک بازار انرژی ثانویه برای این کشورها تلقی می شده است. توافقات این سفر، این کشور را به یک مشتری راهبردی نفت و گاز منطقه و شریک موثر کشورهای عرب منطقه در بازار انرژی بدل می کند. این تحول باعث می شود که چین جای پای جدید و مستحکمی در مهمترین منطقه تولید انرژی جهان بدست بیاورد.
تا کنون چین به ایران به عنوان مهمترین و سهل الوصول ترین شریک راهبردی خود در زمینه تامین نفت و گاز در خلیج فارس نگاه می کرده است اما اکنون روی همکاری گسترده با همه کشورهای نفت خیز منطقه حساب می کند و از این نظر موقعیت ایران در روابطش با چین حتما تضعیف شده است و اگر این روند برای کشورهای منطقه و چین به خوبی پیش برود موقعیت ایران در بازار انرژی منطقه و جهان و در مناسباتش با جمهوری خلق چین خیلی ضعیف تر خواهد شد.
۲) تصور می کنید که چین ایران را به کشورهای منطقه فروخته است؟

این عبارت قدری اغراق آمیز است اما مسلما چین در قبال کسب امتیازات راهبردی اقتصادی، امتیازات سیاسی مهم مورد علاقه رقیبان ایران در منطقه را به آنها داده است. امتیازاتی که طبعا آگاهانه بوده و چین از میزان رنجش ایران نسبت به این مواضع به خوبی آگاه بوده است. چین ایران را تحقیر کرده است و کشورهای منطقه نیز امتیازهای مهمی بابت آن به چین داده اند.
۳) تصور شما این است که چین روابطش را با ایران کاهش خواهد داد؟
منظورتان کدام روابط است؟ روابط تجاری و اقتصادی یا روابط نظامی و امنیتی؟ یا روابط سیاسی و بین المللی؟ طبعا برای مدتهای قابل پیش بینی،‌ همچنان احتمال اینکه نیروی دریایی ایران با چین مانور مشترک نظامی نمایشی برگزار کند بیشتر از برگزاری مانور نظامی چین با کشورهای عرب خلیج فارس است که در زمینه نظامی پیوندهای محکمی با ارتش آمریکا و بریتانیا و ناتو دارند. اصلا معلوم نیست این کشورها تمایلی به توسعه فعالیت های نظامی یا حتی اطلاعاتی و امنیتی با جمهوری خلق چین داشته باشند و یا تمایل داشته باشند که جز با نظامیان غربی و همپیمانان ناتو فعالیت نظامی داشته باشند. حداقل چنین چشم اندازی در وضعیت فعلی متصور نیست. البته طبعا گسترش راهبردی روابط اقتصادی و تجاری و نفتی با کشورهای جنوب خلیج فارس پای ناوهای چینی را نیز به منطقه باز می کند. انتظار می رود که در آینده به ویژه شاهد حضور مستقر ناوهای چینی در بندرگوادر پاکستان نیز باشیم. چین در قبال سرمایه گذاری برای توسعه این منطقه پاکستان امتیازاتی از جمله حضور نظامی در بندر بدست آورده است. ولی تا همکاری نظامی چینی ها با کشورهای جنوب خلیج فارس فاصله زیادی وجود دارد.
اما اگر منظورتان روابط اقتصادی است که طبعا هدف اصلی توافقات ریاض در زمینه همکاری های اقتصادی است، حتما چرخش مهمی از سوی چین به سوی کشورهای عرب خلیج فارس روی خواهد داد و تا همینجا هم جمهوری خلق چین در قبال توافقات اقتصادی با این کشورها به آنان باج سیاسی مهمی داده است و علیه مصالح شریک و متحد دیرپای خود جمهوری اسلامی ایران موضع گرفته است. در واقع هسته اصلی توافقات انجام شده، تفاهم بر سر فرصت های جدید اقتصادی و تجاری برای چین در همکاری با کشورهایی است که هم پیمانان راهبردی و سنتی کشورهای غربی هستند. در اینجا چین است که از روابطش با ایران هزینه کرده و به شکلی بر علیه ایران به کشورهای منطقه باج سیاسی داده است تا مسیر همکاری های اقتصادی چین با آنها هموار شود. در اینجا آنچه قابل فهم نیست مسیری است که ایران در حال طی کردن است. تدریجا به نظر می رسد که چیز مهمی از ظرفیت های اقتصادی قابل احیای چین و ایران باقی نماند و واقعا قابل فهم نیست که ایران به راحتی فروپاشی هرچه بیشتر روند تجارت خارجی خود را مشاهده می کند و هیچ نشانه ای از تدبیر راهبردی برای اصلاح این روند در حال فروپاشی در ایران دیده نمی شود.
۴) در زمینه روابط تجاری چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا ایران از چین فاصله خواهد گرفت؟
حتما نه. ایران چه صلاحیت اقتصادی دارد که قادر به چنین تصمیم گیری در مقابل چین باشد؟ در زمینه روابط تجاری ایران و چین، ایران چاره ای ندارد که تحقیر سیاسی را تحمل کند و به همکاری با چین مشابه قبل ادامه دهد. اقتصاد ایران در حدی تنزل پیدا کرده که به آب باریکه صدور نفت قاچاق به چین بشدت وابسته است. طبعا ایران به خاطر رنجیدگی شدیدش واکنشی نخواهد داشت و این اقدام چینی ها را هم نادیده خواهد گرفت. زیرا در وضعیت فعلی روابط اقتصادی غیر متعارف و به شدت آسیب پذیر دو کشور برای ایران حیاتی است. ایران نفت قاچاق به چین می فروشد به قیمتی خیلی ارزانتر از قیمت جهانی و چین هم در یک فرآیند انحصاری پیچیده از طریق پالایشگاه هایی که در معرض خطر تحریم آمریکا نیستند، نفت خام ارزانتر از هر جای جهان را از ایران می خرد. ایران خشنود است که در شرایط انسداد کامل تجارتش با جهان، می تواند به هر قیمتی به چین مقدار محدودی نفت بفروشد و با هزار دوز و کلک و پرداخت های اضافه و خرید کالاهای درجه دو و سه چین، از جمله در صنعت خودرو، از این کشور کالا وارد کند.
تازه در همین زمینه صادرات نفت قاچاق ایران به چین هم یک رقیب قدرتمند پیدا کرده و روسیه با قاچاق نفت و فرآورده های نفتی رقیب ایران شده و تا همینجا حداقل باعث شده که نرخ پایین نفت قاچاق ایران برای چینی ها باز هم ارزانتر شود.
در زمینه روابط بین المللی و سیاست خارجی نیز جمهوری خلق چین در مجامع بین المللی به ویژه در زمینه های حقوق بشر به نفع ایران موضع خواهد گرفت و رای خواهد داد. این باعث می شود که تا مدتها ایران که می رود به تنهاترین کشور جهان در این حوزه ها بدل شود و در زمینه انزوای در مجامع بین المللی حتی از اسرائیل هم منزوی تر شود، از رای چین که در میان تعداد اندکی کشور به نفع ایران داده خواهد شد خشنود خواهد بود. در تنهایی کشنده پیش روی ایران در سازمان های بین المللی، این رای چین خودش به اصطلاح نعمتی برای جمهوری اسلامی ایران است.
در شورای امنیت سازمان ملل نیز ایران به رای همراه چین به شدت نیازمند است. چه در زمینه هسته ای و برجام و چه در زمینه های محتمل دیگر مثل ارجاع پرونده های حقوق بشری جدید علیه ایران. چین فعلا در شورای امنیت حامی ایران محسوب می شود. البته این وضعیت با توجه به ویژگی های سیاست خارجی چین، می تواند پایدار نباشد و باردیگر در فرصتی آن را بفروشد. ولی فعلا رای چین همراهی با ایران است.
بهرحال سیاست خارجی فروپاشیده ایران و تجارت خارجی فروپاشیده ایران، در وضعیت فعلی انتخاب های بسیار اندکی دارد و ایران در وضعیتی خیلی بدتر از آن قرار دارد که در روابطش با چین ریسک کند و حتی تظاهر به فاصله گرفتن از چین بکند.
۵) با این تعبیر شما این تحولات را پیروزی برای چین تلقی می کنید؟
بله حتما . برنده اصلی این تفاهمات جمهوری خلق چین است. فرصت های بزرگ اقتصادی و بازار تضمین شده انرژی برای چین در منطقه خلیج فارس ایجاد شده که برای چین جذاب است. چین وارد حوزه ای از جغرافیای متحدان آمریکا شده است که پیش از این حضور بسیار محدودی داشته است.
البته ابعاد پیروزی چین هنوز چندان روشن نیست. اما ابعاد شکست ایران در سیاست خارجی بین المللی در این تحول هم پر رنگ است. مدتها است که ایران در مسیر از دست دادن پی در پی فرصت های خود در دیپلماسی بین المللی است. پس از یک دوره که می رفت ایران بزرگترین بازیگر تحولات منطقه باشد، ناگهان جمهوری اسلامی ایران به ابتکار خود، کشور را در مسیر سراشیبی دیپلماسی جهانی قرارداد و فرصت های جهانی خود را یکی پس از دیگری تخریب کرد. مدتی است که به شکل بارزی احساس می شد که ایران به عنوان بازنده تحولات راهبردی منطقه جای خود را به اسرائیل داده است و این اسرائیل است که بازیگر اول منطقه شده است.
حتی در این تحولات مربوط به سفر رئیس جمهور چین نیز به نظر می رسد که باید اسرائیل را در زمره برندگان به حساب آورد. پیش از جمهوری خلق چین، اسرائیل وارد خلیج فارس شده است و در یک فرآیند پر سرعت شریک، راهبردی اقتصادی و البته امنیتی کشورهای جنوب خلیج فارس شده است. اسرائیل از اقتصاد شروع نکرده است. از مناسبات امنیتی شروع کرده است و سپس به مناسبات بی سابقه سیاسی با کشورهای عرب خلیج فارس رسیده و از دو سال پیش روابط اقتصادی و تجاری و حتی فرهنگی اش را با کشورهای منطقه بسیار ارتقاء‌ داده است. اسرائیل روابط خوبی با چین دارد و چین نیز هیچ مشکلی ندارد که برای حضور راهبردی در تحولات منطقه به اسرائیل نیز باج بدهد.
اگر در این تحولات هرگونه عقب راندن ایران از موقعیت های موفق تر گذشته را یک پیروزی برای اسرائیل تلقی کنیم باید اذعان کرد که در این تحول نیز اسرائیل برنده است. کشوری که تقریبا با همه طرف های توافقات چین و کشورهای عرب منطقه روابط خوب و بسیار خوبی دارد و در زمینه بین المللی به شدت برای منزوی کردن کامل ایران اولویت قائل است. چین به عنوان محتمل ترین شریک راهبردی ایران در زمینه توسعه اقتصادی حالا می رود که شریک راهبردی رقیبان سیاسی ایران در منطقه شود. به نظر می رسد که در آینده اسرائیل لابی مهم و مشوق موثری خواهد بود تا افق های جدیدی در همکاری های میان چین وکشورهای منطقه گشوده شود و طبعا اسرائیل هم تلاش خواهد کرد که از فرصت های ایجاد شده به نفع خودش علاوه بر بهره برداری های سیاسی و امنیتی، بهره برداری های اقتصادی و تجاری نیز بکند.
یکی از رویدادهای محتمل بسیار مهم، واقعیت پیدا کردن اتصال چین به بندر حیفا در اسرائیل از طریق مسیر ترانزیتی جنوب خلیج فارس است. مسیری که می تواند از بندر گوادر پاکستان، نقطه محوری توسعه مسیر ترانزیتی چین به سوی غرب، در مسیر کوتاه دریایی به بنادر عمان وصل شود و از آنجا تا بنادر اسرائیل و سایر کشورهای منطقه مدیترانه مسیر امن، هموار و پر سرعتی را طی کند.
۶) و معتقدید که ایران بازنده اصلی این همکاری ها خواهد بود؟
بله حتما. بازنده اصلی این تحولات ایران است. ایران تا همینجا فرصت های مهم اقتصادی راهبردی خود را در همکاری راهبردی تجاری و اقتصادی با چین به رقیبانش در خلیج فارس واگذار کرده است و چشم انداز روشنی برای جبران این عقب افتادگی برای ایران وجود ندارد. البته بعید است که چین فرصت همکاری های اقتصادی راهبردی با ایران را کنار بگذارد اما این ایران است که هیچ زمینه ای برای اصلاح مسیر خود در جهت توسعه اقتصادی از خود نشان نمی دهد. کشوری با اتهامات گسترده ماجراجویی که به شکلی تمامی کشورهای منطقه را علیه خودش متحد کرده است. وقتی چین در مواضع مشترکش با این کشورها از عدم دخالت ایران در کشورهای منطقه یاد می کند، به تعبیری موضعگیری تندی علیه سیاست های ایران در منطقه تلقی می شود. به باور من با این تحول ایران در سیاست خارجی منطقه ای خودش نیز منزوی تر شده است.
۷) سرنوشت راهبرد نگاه به شرق جمهوری اسلامی ایران چه خواهد شد؟ وقتی چین از کنار ایران عبور کرده و با کشورهای هم پیمان کشورهای غربی در منطقه بسته است، سرنوشت نگاه به شرق ایران چه خواهد بود.
راهبرد نگاه به شرق از ابتدا تخیلاتی بی پایه و اساس درباره روابط راهبردی گسترده ایران و چین در مقابل رقیبان غربی دو کشور، به ویژه آمریکا و اروپا تلقی شده است. توهماتی که به باور چینی ها نیز آفات بسیاری برای منافع ملی ایران و قدرت ملی ایران داشته و دارد. چینی ها حداقل در سی و هفت سالی که من با جزئیات، شاهد تحولات در مناسبات دو کشور بوده ام، هرگز از روابط خود با ایران تصور قرار گرفتن دو کشور در کنار در یکی از دو قطب عالم آنهم در مقابل آمریکا و اروپا نداشته اند. این توهم ساخته ذهنی ماجراجویان نظامی گرا در ایران بوده است.
چینی ها همواره علاقمند به روابط بسیار خوب با ایران بوده اند، در یک دهه گذشته روابط دو کشور را راهبردی هم تلقی کرده اند. اما اتحاد میان دو کشور بر علیه آمریکا و کشورهای قدرتمند دیگر تخیلی کاملا ساخت توهمات ذهنی مقامات ایران بوده است. برعکس چینی ها همواره به مقامات ایران توصیه کرده اند که برای ممکن شدن روابط راهبردی دو کشور اولا: بحران روابط بین المللی خود با آمریکا را حل کنند. ثانیا: روابط خود را با همسایگانش بهبود ببخشند.
علت این تفاوت بینش هم روشن بوده است. اقتدار کنونی چین مدیون اقتدار اقتصادی این کشور است و اقتدار اقتصادی جمهوری خلق چین به تمام و کمال مدیون پیوندهای اقتصادی و صنعتی و تکنولوژیک و تجاری با کشورهای موثر غربی به ویژه آمریکا است  چینی ها همواره سعی کرده اند به مسئولان ایران تفهیم کنند که هیچ قصدی برای کاهش پیوندهایشان با جهان غرب ندارند. و برعکس همواره به ایران توصیه کرده اند که روابطش را با همه کشورهای جهان از جمله آمریکا بهبود ببخشد.
در واقع چینی ها بسیار تلاش می کنند تا هرچه بیشتر اقتصادشان در پیوند با بازارهای کشورهای غربی به پیش برود. چینی ها کمترین تصور ماجراجویانه ای از روابطشان با کشورهای غربی ندارند و اصلا تمایل ندارند که به هر دلیل و به هر بهانه ای این روابط بحرانی شود . حتی اگر این بهانه ماجراجویی های کشور دوستی مثل ایران باشد. و البته چینی ها نشان داده اند که حاضر نیستند با کشوری پیوندهای گسترده پیدا کنند که با سیاست خارجی ماجراجویانه اش برای آنها بحران ساز باشد.
۸) سال گذشته توافق ۲۵ ساله ایران و چین از طرف دولت و حاکمیت به همکاری نزدیک دو کشور تعبیر شده بود. با این‌چرخش وضعیت آن‌تفاهم نامه چه‌ خواهد شد؟
ابعاد همکاری های آتی دو کشور در چارچوب توافقنامه ۲۵ ساله، بیش از هر چیز بستگی به سیاست خارجی آتی ایران دارد. اگر وضع فعلی ادامه داشته باشد طبعا هیچ توافقی در کار نخواهد بود. اگر برجام حل شود و ایران پس از آن برخلاف سال ۱۳۹۴ مصمم به اجرای برجام باشد طبعا بخش های مهمی از آن می تواند پیگیری شود. اما با توافقات چین در منطقه، طبعا احتمال کاهش اشتیاق چین برای اجرای توافقنامه ۲۵ ساله با ایران در ابعاد گذشته وجود دارد.
البته به خاطر کاهش اشتیاق چینی ها حتی لزومی ندارد که محتوای سند فی مابین تغییر کند. سند ۲۵ ساله تفاهم نامه است، قرارداد نیست. طرفین می توانند همه اجزای آنرا اجرا نکنند. در واقع طرفین باید برای هر جز‌ء آن تفاهم نامه، به توافقات اجرایی برسند و قراردادهای جداگانه تنظیم و امضا کنند. ضمن حفظ احترامات متقابل، با گسترش روابط چین با رقیبان منطقه ای ایران، در هر حوزه هایی که چین اشتیاق گذشته را به خاطر جایگزینی شرکای جدیدش در جنوب خلیج فارس از دست بدهد، طبعا توافقی نهایی نخواهد شد و قراردادی امضا نخواهد شد.
تا اینجا بدیهی به نظر می رسد که با توافقات ریاض، اشتیاق چین برای همه حوزه های همکاری آن تفاهم نامه در حد گذشته نباشد و طبعا چین فقط قراردادهایی را با ایران نهایی و امضا خواهد کرد که همچنان علاقمند به انجامش باشد. میزان این همکاری ها و قراردادها نیز کاملا متاثر از سیاست خارجی ایران خواهد بود. همچون گذشته به میزانی که ایران وضعیتش در سطح بین المللی بهبود پیدا کند و در منطقه از ماجراجویی فاصله بگیرد؛ گسترش روابط با چین ممکن تر خواهد شد و تا زمانی که ایران بحران بین المللی داشته باشد هیچ شرکت معتبر چینی با ایران همکاری جدی نخواهد کرد. با تفاهم نامه ۲۵ ساله و یا بدون آن .
۹) چرا اصولگرایان و وزارت خارجه موضع گیری صریحی نگرفت، این‌ملاحظات به‌چه منظور است؟ عدم درک یا سیاسی کاری؟
تا زمانی که اقتصاد ایران به روابط تجاری غیر متعارف با چین یعنی به قاچاق نفت به چین، وابستگی کامل داشته باشد، انتظار موضع گیری صریحتری نمی توان از دولت ایران داشت. بدون روابط اقتصادی ایران و چین،‌ اقتصاد بحرانی ایران خیلی بحرانی تر خواهد شد.
من امیدوارم که این تحول باعث واقع بینی بیشتر مسئولان عالی کشور و تندروهای اصولگرا در زمینه روابط با چین بشود. چنان که بارهای تاکید شده است حالا با صراحت بیشتر می توان تاکید کرد که چین هرگز منافع خود را با ماجراجویی های ایران سازگار نمی بیند و تنها در صورتی به روابط موثر با ایران تن خواهد داد که ایران روابطش را با کل جهان از جمله آمریکا و غرب بهبود ببخشد و در منطقه از اتهام ماجراجویی فاصله بگیرد.
البته باید تاکید کنم که تحولات داخلی ایران نیز بر روابط خارجی ایران حتی بر روابط با جمهوی خلق چین اقتدارگرا تاثیرات عمیقی می گذارد. حتی دولت اقتدارگرای چین که خود برای سرکوب منتقدان داخلی خود پرونده شدیدا قابل انتقادی در سطح بین المللی دارد، از بحران های داخلی ایران تاثیر می پذیرد. حتی چین با دولتی که مورد حمایت موثر ملتش نباشد، برنامه ریزی راهبردی و همکاری اقتصادی راهبردی نمی کند. و با تجربه هایی که با چینی ها داشته ایم،‌ می توان باور داشت که چینی ها در فروختن روابطشان با چنین کشوری به دیگران، با اطمینان خیلی بیشتری عمل می کنند.
۱۰) سفر شی جین پینگ به عربستان چه‌تاثیری بر نظم خاورمیانه و موقعیت عربستان و بن سلمان خواهد داشت؟
اگر روابط چین منجر به فاصله گرفتن واقعی چین از ایران بشود پیروزی خیلی بزرگی برای عربستان سعودی و حتی اسرائیل است. تا همینجا نیز این تحول موقعیت عربستان سعودی و بن سلمان را ارتقاء‌ بخشیده است. انتظار می رود که به دلیل روابط خوب اسرائیل با کشورهای عرب منطقه و با جمهوری خلق چین،‌ موقعیت اسرائیل در منطقه نیز متاثر از این تحولات ارتقاء پیدا کند.
۱۱) مدت‌هاست که به نظر می‌رسد تقابل غرب و شرق و در رأس آن‌ها آمریکا و چین جدی شده است. در این میان، کشورهای درحال‌توسعه تلاش می‌کنند به هیچ‌کدام از این دو قطب، به‌تنهایی نزدیک نشوند و بالانس روابط خود را حفظ کنند. ایران چرا به سمت تعادل روابط خود با دو قطب حرکت نمی‌کند و همچنان سعی بر این دارد که به چین و روسیه نزدیک شود؟
رقابت و تقابل قدرت های جهان با یکدیگر پدیده ای دائمی است که فراز و نشیب های مختلف داشته و دارد و تا جهانی باقی است به اشکال گوناگون تداوم خواهد داشت. تمامی فرصت های جهان محدود است و قدرت های جهان همواره بر سر کسب سهم بیشتری از این فرصت های محدود رقابت می کنند. رقابت قدرت های بزرگ گاه می تواند برای قدرت های کوچکتر فرصت ساز باشد اگر این قدرت های کوچکتر راهبردهای درستی اتخاذ کنند. اما این رقابت ها ماهیت بسیار متفاوتی با دوران جنگ سرد دارند و هرگز جهان به دوران رقابت نظامی شوروی و متحدانش با آمریکا و متحدانش باز نمی گردد. رقابتی که چند دهه تعادل نظامی میان دو ابرقدرت ایجاد کرده بود و کشورهای دیگر ذیل این تعادل در معرض فرصت و تهدید قرار می گرفتند.
سالهاست که جمهوری اسلامی ایران رویای بازگشت به آن دوران دارد و در آرزوی همپیمانی با متحدی است که از جمهوری اسلامی برابر فشارهای آمریکا و غرب حمایت کند. نظام بر این باور است که در مسائل داخلی و حقوق بشر و در آرمان های منطقه ای اش‌ در تعارض با غرب است و آرزو دارد که با اتحاد با دولت های اقتدارگرای روسیه و چین چتر ایمنی برای خود بسازد که در مسائل داخلی پاسخگوی جامعه جهانی نباشد و در مسائل منطقه به ماجراجویی ادامه دهد.
امروز بیش از هر زمان واضح است که این رویاهای نظام متاثر از بدفهمی از قدرت ملی و مناسبات بین المللی است و هرگز دست یافتنی نیست. در شرایطی که ایران به اختلافات چین و روسیه با قدرت های غربی چشم دوخته و امید دارد که در اثر این تعارضات به نان و نوایی برسد،‌ چین که شریک اول اقتصادی اش آمریکا یعنی ابرقدرت رقیبش است، با رقیبان ایران در منطقه نیز متحد می شود. از سوی دیگر روابط تسلیحاتی ایران با روسیه هرچند نشان از بهبود کیفیت سلاح های نظامی ایران دارد اما با ترفند پوتین، فروش این سلاح ها به روسیه و ورود سلاح به اوکراین، ایران را در این بحران پیچیده روسیه با غرب کاملا آلوده به ماجراجویی پوتین کرده است. این وضع برای روسیه مفید بوده و این کشور را از تنهایی درآورده،‌ ولی حتما برای ایران زیان بخش است.
همچنان که اشاره کردم،‌ امیدوارم که سیاست های اتخاذ شده نسبت به ایران در سفر رئیس جمهور چین به منطقه خلیج فارس، نظام را از خواب غفلت بیدار کند و نسبت به رویای بی پایه دستیابی به امنیت در سایه رقابت روسیه و چین با قدرت های غربی واقع بین کند و به این باور برساند که اگر ایران با همه جهان روابط متعادلی نداشته باشد به شدت در مقابل همه کشورهای جهان از جمله کشور دوستی مثل جمهوری خلق چین آسیب پذیر است.
سیاست نگاه به شرق به مفهوم سیاست رویگردانی از باقی جهان و متحد شدن به چین و روسیه و رفع همه مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، در هم پیمانی با این کشورهای اقتدارگرا، تخیلی بی پایه و اساس بوده است که امیدوارم سفر شی جی پینگ و مواضع او در ریاض، مقامات کشور را کاملا از این تخیل دیرینه خارج کرده باشد.

منبع: امتداد