حکومت اتحاد جماهیر شوروی یکی از مشهورترین حکومت های انقلابی جهان نسبت به تخریب و تحقیر چهره مخالفینش بود. به نحوی که از نگاه رهبرانش، منتقدین و مخالفین همچون خوک هایی بودند که باید به مسلخ برده می شدند.

به گزارش صبح ما، قرن بیستم، قرن ظهور مثلث شوم نازیسم، فاشیسم و استالینیسم بود. با فجایایی که آنها خلق کرده بودند، برای کسانی که در دوره آنها می زیستند، دیگر امیدی به رهایی باقی نمی ماند و آزادی همچون نهالی خشکیده در رویای مردمان خودنمایی می کرد.
روشنفکران نیز علاقه ای به پرداختن به هر چشم اندازی که آینده را ترسیم می کرد، نداشتند. چرا که استالین، هیتلر، موسولینی، فرانکو و پل پوت، تا عمق سرکوب جامعه مدنی پیش رفته و هوادارانشان نیز با لقب پیشوا، جذب اطاعت از آنها شده بودند.
در همین حال، استالین ماشین کشتار خود را چنان روشن کرده بود که به نظر نمی رسید، به آن زودی ها خاموش شود؛ او با وجدانی آسوده، روشنفکران و دگراندیشان را تنها به صرف بیان حرف هایی خلاف قرائت رسمی حکومتش، به گولاگ(اردوگاه های کار اجباری واقع در مناطق سردسیر سیبری، استپ های قزاقستان و بیابان های ترکمنستان) یا تیمارستان های روانی می فرستاد.
خوشبختانه انتشار برخی اسناد کا.گ.ب در دهه های اخیر، پرده از جنایت رژیم شوروی در قبال مخالفینش برمی دارد، زمانی که مشخص شد بسیاری از نویسندگان و روشنفکران روس، با اتهاماتی نظیر جاسوسی، اقدام علیه امنیت کشور، ضدیت با انقلاب و یا خدمت به کاپیتالیسم کشته و تبعید شده اند.
با اینکه شایعه تبعید افراد به گولاگ ها، در زیر پوست جامعه جریان داشت، اما حکومت تبعید و کشتار مخالفین را نه تایید و نه انکار می کرد. تا اینکه سرانجام در شب ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۶ میلادی، خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست، در یک سخنرانی محرمانه و در گزارشی چهار ساعته، جنایات استالین را آشکارا محکوم کرد و وجود گولاگها را مایه شرم و نهایت بیرحمی خواند.
بعد از آن بود که آزادی و بازگشت بازماندگان گولاگها به جامعه و موقعیت قبلی مهیا شد. هرچند برچسب زنی و طرح اتهام علیه مخالفین به عنوان یک ابزار علیه آنها همچنان باقی ماند.
در واقع حکومت اتحاد جماهیر شوروی یکی از مشهورترین حکومت های انقلابی جهان نسبت به تخریب و تحقیر چهره مخالفینش بود. به نحوی که از نگاه رهبرانش، منتقدین و مخالفین همچون خوک هایی بودند که باید به مسلخ برده می شدند. لذا اگر به مخالفی انگ «دیوانه» زده می شد، از نگاه هیولاهای مستقر در قدرت، تخفیفی در مجازات داده شده بود.
علم «روانپزشکی» که یکی از علوم شناخته شده در زمینه تشخیص ناپایداری های روانی انسان است، برای مقامات حکومت شوروی، ابزاری جهت حفظ قدرت و سرکوب مخالفینش بود. چرا که همواره در دستگاه تبلیغاتی اش، از اصطلاحاتی نظیر«ناپایدار»، «آشفته ذهنی» و یا مبتلا به «اسکیزوفرنی سیاسی» برای مخالفین خود استفاده می کرد.
استالین حتی معتقد بود مواقعی پیش می آید که قانون عقب می ماند و باید کنار گذاشته شود! کنار گذاشتن قانون، سنت اغلب حکومت هایی است که می خواهند پای خود را از گلیم پهن شده در جامعه درازتر کنند؛ زمانی که اعتماد شهروندان به آنها موجب می شود تا گمان کنند ارباب چندین میلیون رعیتند!