مقاومت و مخالفت لجوجانه و سرسختانه ای که سیدضیاءالدین در طی بحران نفت سال۱۹۴۴ در برابر رفتار و گفتار(کافتار ادزه) و تقاضاهای شوروی از خود نشان داد محبوبیت او را دو چندان کرد و بر عده پیروان و هواخواهان وی افزود.

به گزارش صبح ما، آنچه در ادامه می آید بخشی از کتاب «رقابت روسیه و غرب در ایران» نوشته جورج لنزوسکی است که توسط اسماعیل رائین ترجمه شده است:
برای مقابله موثر با تبلیغات کمونیستی در ایران، وجود یک حزب سیاسی صددرصد ضد کمونیست مورد احتیاج بود. از سال ۱۹۴۱ تا سال۱۹۴۳ بک چنین حزبی در ایران وجود نداشت و بار سنگین مخالفت و مقاومت در برابر کمونیسم به دوش همان عناصری بود که سابقا نام بردیم(روحانیون). ولیکن در سال ۱۹۴۳ این شکاف پر شد، بدین ترتیب که در ماه سپتامبر آن سال سیدضیاءالدین، نخست وزیر اسبق ایران از تبعید مراجعت کرد و مشغول جمع آوری عناصر ضد کمونیست به دور خود شد.
با ورود سیدضیاء الدین حزب سیاسی جدیدی به نام حزب وطن تاسیس گردید که ارگان آن ابتدا روزنامه کاروان و سپس رعد امروز بود. در پاییز سال۱۹۴۳، سید ضیاءالدین در انتخابات پارلمانی به عنوان کاندیدا شرکت کرد و با اکثریت نسبتاً زیادی از یزد به نمایندگی مجلس انتخاب شد.
مبارزات او تماما به اتکاء شخص خودش بود و غیر از او هیچ یک از نمایندگان مجلس رسما وابسته به حزب وطن نبودند. پس از یکسال و اندی حزب وطن تغییر اسم داد و به بنام حزب اراده ملی موسوم گشت که در ماه ژانویه سال ۱۹۴۵ به عنوان یک حزب جدید مجددا تاسیس و افتتاح شد.
سازمان حزب اراده ملی طوری بود که با تشکیلات هیچ یک از احزاب سیاسی کوچک و بی اهمیت ایران تطبیق نمی کرد و از این لحاظ شاید فقط با سازمان حزب توده شباهت داشت. واحدهای اصلی این حزب حلقه هایی بودند که هرکدام مرکب از ۹ نفر عضو و یک نفر رئیس که او را سرحلقه می خواندند.
هر نه حلقه ای یک دسته که آنرا(رابط) می خواندند تشکیل می داد و این دسته ها هم هرکدام به نوبه خود رئیس جداگانه ای داشتند که او را سردسته می گفتند. انتخاب و انتصاب روسای دسته ها توسط منشی کل حزب صورت می گرفت و این روسا در کلیه شهرهایی که حزب اراده ملی شعبه داشت، موظف بودند که هر ماه کنفرانسی تشکیل دهند. این قبیل کنفرانس ها را مجلس کوچک می خواندند.
در ماه مارس ۱۹۴۵ نخستین کنگره حزب اراده ملی که به نام مجلس بزرگ خوانده می شد، در تهران تشکیل شد و روی هم رفته، هشتاد و یک نفر نماینده که قسمت اعظم ایشان سردسته های تهران بودند در آن شرکت کردند.
برنامه حزب اراده ملی آنچه را که از خصوصیات یک حزب آزادی خواه اصلاح طلب محسوب می شود مانند آزادی و مساوات برای کلیه ایرانیان و بالابردن سطح زندگی مردم، اصلاح فرهنگ، اصلاح دستگاه دولت و دادگستری، بهبود وضع بهداشت مردم، اصلاحات ارضی و منجمله تقسیم املاک دولتی در بین کشاورزان و تجدیدنظر در طریقه تقسیم محصول و اصلاح اوضاع کشاورزی و آبیاری کشور و توسعه صنایع و بهره برداری از منابع طبیعی کشور و اصلاح دستگاه مالی و اصلاح ارتش و غیره را دربرداشت.
قطع نظر از این نکات که در برنامه اکثر احزاب سیاسی دیده می شد، برنامه حزب اراده ملی نکات دیگری را هم متضمن بود که از سیاست غیرعادی حزب حکایت داشت. آن نکات عبارت بودند از دفاع بیشتر از استقلال اقتصادی و سیاسی ایران، رفتار دوستانه با عشایر، دفاع از دین اسلام، اضافه کردن تعلیمات دینی به برنامه مدارس و تعقیب یک سیاست خارجی مبتنی بر اصل بی طرفی ابدی، نظیر سیاست خارجی کشور سوئیس.
سید ضیاءالدین هیچ گاه احساسات ضد کمونیستی خود را پنهان نمی کرد و جراید و ارگان وابسته به حزب او پیوسته مبارزه سخت و خستگی ناپذیر خود را علیه حزب توده ادامه می دادند و آن حزب را متهم به خیانت و فعالیت های مخرب و تبلیغات ضددینی، خشونت، خرابکاری و دورویی و هرزگی و …می نمودند.
الفاظ و عبارات رکیک و زشتی که مطبوعات وابسته به سیدضیاءالدین بر ضد حزب توده به کار می بردند از هر حیث با آنچه در مطبوعات توده ای علیه حزب اراده ملی منعکس می شد، تطبیق می کرد و از این لحاظ هیچکدام از دیگری باز نمی ماندند. این نکته را باید خاطرنشان ساخت که تا موقع بحران نفت سال۱۹۴۴، روزنامه های سیدضیاء با نهایت دقت از حمله مستقیم به اتحاد شوروی اجتناب می کردند ولیکن ازدیاد فشار شوروی به ایران در پاییز سال ۱۹۴۴، بالاخره باعث شد که سیدضیاء دست از احتیاط محافظه کارانه بردارد و علنا به حمله بپردازد و از آن پس روزنامه رعد امروز و سایر جراید وابسته به حزب اراده ملی، مقالات و گزارش های صریح اللحنی درباره اوضاع منطقه اشغالی شوروی چاپ می کردند و علیه اخراج و تبعید و قتل ایرانیان در شمال، شدیداً اعتراض می نمودند و طبعا سیاست شوروی در تهران نیز از حملات و تعرضات جراید وابسته به حزب اراده ملی بی نصیب نماند.
مقاومت و مخالفت لجوجانه و سرسختانه ای که سیدضیاءالدین در طی بحران نفت سال۱۹۴۴ در برابر رفتار و گفتار(کافتار ادزه) و تقاضاهای شوروی از خود نشان داد محبوبیت او را دو چندان کرد و بر عده پیروان و هواخواهان وی افزود و حتی بسیاری از ملیون مستقل ایران که از تمایلات او نسبت به انگلیس دلخور و مکدر بودند، خشم و تکدر خود را فراموش کردند و واقع بینی سیاسی او را ستودند.
در آن موقع حتی برای کسانی که از انگلیسی ها دل خوشی نداشتند، این نکته به خوبی روشن شد که در صحنه رقابت دول بزرگ در ایران، اتحاد شوروی جنبه مهاجم و متجاوز به خود گرفته و اگر ایران از حمایت و کمک دول مغرب زمین برخوردار نشود، سرانجام به سرنوشت کشورهای اروپای شرقی گرفتار خواهد شد.
در نیمه اول سال ۱۹۴۵ مبارزه دار و دسته سیدضیاءالدین با دار و دسته حزب توده به منتهای درجه شدت و حدت خود رسید. خاتمه جنگ در اروپا اسلحه جدیدی در کف رهبر ملیون جای داد که عبارت از تقاضای تخلیه فوری ایران از قوای اجنبی بود. از این لحاظ هیچ کس در برابر سیدضیاءالدین عرض اندام نمی کرد و صدای او وقتی برای تقاضای تخلیه ایران از قوای اجنبی بلند می شد، عکس العمل مخالف نداشت زیرا جراید هواخواه شوروی همه سکوت محض اختیار کرده بودند و در این خصوص نه مخالف و نه موافق، نظری نمی دادند.
اگر از ما سوال شود که اساس قدرت سیدضیاءالدین چه بود و ما جواب دهیم کمک و حمایت انگلیس، دو مطلب را نادیده گرفته ایم. یکی ناسیونالیسم ایران و دیگری ترس از نفوذ و تسلط شوروی که سرتاسر کشور را فرا گرفته بود. سیدضیاءالدین قدرت اصلی و عمده خود را از اتحاد و اتفاق با طبقه روحانیون و تجار و بازرگانان و مالکین و ایلات کسب می کرد و همچنین از مجلس نیز غافل نبود و چون خودش در صف نمایندگان قرار داشت، مرتبا در میان وکلا فعالیت می کرد به طوری که در بهار سال۱۹۴۵ از کمک و حمایت سی و هفت تن از وکلا برخوردار شد. این نکته شایان توجه است جبهه ای که سیدضیاءالدین در مجلس تشکیل داده بود شامل دکتر مصدق، نویسنده قانون منع اعطای امتیاز نفت نبود و از این رو، معلوم می شد که سیدضیاء نتوانسته است کلیه عناصر مخالف نفوذ شوروی در ایران را گرد خود جمع کند.