حوزه مدیران آب کشور ممکن است آنگونه که تصور میشود، فقط مدیران ارشد آب یا وزارت نیرو نباشد و به طریق اولی بیشتر شامل مدیران میانی و استانی باشد که ممکن است اجرای اصول حکمرانی خوب را در تعارض با اهداف و منافع سازمانی خود بدانند.
محمد حبوطن نوشت: بیش از دو دهه است که حکمرانی خوب (good governance) بهعنوان الگو و پارادایمی نجاتبخش در توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورها معرفی میشود. حکمرانی خوب، در واقع تمرین مدیریت (سیاسی، اقتصادی، اجرائی و…) منابع یک کشور برای رسیدن به اهداف تعیینشده است. در اغلب اسناد بینالمللی، اصول و شاخصهای یک حکمرانی خوب به این شکل معرفی میشوند: مشارکت همگانی، حاکمیت قانون، شفافیت، مسئولیتپذیری، پاسخگویی، عدالت، اثربخشی و کارایی و وفاق عمومی. نظام مدیریت آب کشور نیز از این قاعده مستثنا نبوده و امروزه مدیریت آب کشور نیز اعتراف دارد مسئله و مشکلات مدیریت آب ریشه در نحوه حکمرانی آن دارد و باید حکمرانی خوب آب را محقق کرد. اما واقعیت این است که مقولاتی همچون شفافیت اقدامات دولت، مشارکت واقعی مردم در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، پاسخگویی دولت/دستگاههای اجرائی در برابر اقداماتشان و… هنوز برای خیلی از دولتهای درحالتوسعه عرصههای سخت و دردسرآفرین محسوب میشود که جرئت و اراده ورود کامل به آنها را ندارند.
بنابراین، سؤال محوری این میتواند باشد که آیا دولتها در عمل به اصول حکمرانی خوب پایبند هستند و از آن استقبال میکنند؟ برای تبیین بهتر موضوع میخواهم از کتاب «توسعه بهمثابه توانمندسازی حکومتها» که دو سال پیش ترجمه شده است، کمک بگیرم. نویسندگان این کتاب که خود از کارشناسان باسابقه بانک جهانی هستند، معتقدند تقلید کورکورانه کشورهای درحالتوسعه از الگوهای کشورهای توسعهیافته نتوانسته و نمیتواند گرهگشای مسائل و مشکلات آنها باشد؛ بلکه باید مسئله اصلی این کشورها بهدرستی تشخیص داده شود، سپس به اجزای کوچکتر تقسیم و راهحلها به صورت مسئلهمحور و متناسب با شرایط آن جامعه تدوین و اجرا شود.
نکته اصلی این کتاب که به بحث این یادداشت کمک میکند، این است که نویسندگان کتاب، الگوهای فکری به کار گرفتهشده برای توسعه کشورها را به سه نسل تقسیم کرده و سپس ادعای جالبی را درباره الگوی سوم که همان حکمرانی خوب است مطرح میکنند. این سه الگوی نظری که قرار بود برای توسعه کشورها نجاتبخش باشند، عبارتاند از: الگوی صنعتیشدن (از پایان جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۱۹۷۰)، الگوی تعدیل ساختاری/کوچکسازی دولت (از دهه ۱۹۸۰ تا دهه ۱۹۹۰) و الگوی اخیر یعنی نهادهای خوب/حکمرانی خوب (از دهه ۱۹۹۰ تاکنون).
به اعتقاد آنها، دو الگوی اول ناموفق بودهاند و الگوی سوم نیز نمیتواند گرهگشا باشد؛ چون کشورها اغلب تقلید سطحی از آن را به نمایش میگذارند. نویسندگان کتاب معتقدند مشکل حکمرانی خوب در این است که اصولا سیاستگذاران و دولتها به اصول و توصیههای حکمرانی خوب پایبند نیستند. کشورها توصیهها و سیاستهای دو الگوی اول را میپذیرفتند، اما درست اجرا نمیکردند؛ درحالیکه به توصیههای حکمرانی خوب اساسا تن نمیدهند و استقبال نمیکنند؛ چراکه شفافسازی، نظامهای حسابرسی داخلی، شایستهسالاری، تمرکززدایی و نظارت نهادهای مدنی ازجمله آموزههای اصلی این الگوی فکری است که دولتمردان حتی اگر آنها را تصویب کنند، در عمل اجرا نخواهند کرد.
صرفنظر از اینکه این ادعا چقدر درست است، میتوان آن را درباره حکمرانی خوب در نظام مدیریت آب کشور محل بحث قرار داد. پس سؤال محوری که اول یادداشت مطرح شد، به این صورت بیان میشود که آیا اصولا ساختار مدیریت آب کشور در عمل قائل به رعایت اصول و شاخصهای حکمرانی خوب است؟ و چگونه میتوان این پایبندی را به بوته آزمون گذاشت و محک زد؟ نقد جامعه مدنی بیرون از وزارت نیرو بر این است که رفتار حوزه مدیریت آب کشور و به عبارت معنادارتر «حوزه مدیران آب کشور» در پایبندی به اصول حکمرانی خوب تا حدود زیادی با ادعای بالا انطباق دارد؛ به این معنا که اغلب آنها در حرف معترف هستند که باید به سمت حکمرانی خوب آب حرکت کنیم، اما در میدان عمل و اجرا، آثار چندانی از پایبندی به اصول حکمرانی خوب دیده نمیشود.
در اینجا حوزه مدیران آب کشور ممکن است آنگونه که تصور میشود، فقط مدیران ارشد آب یا وزارت نیرو نباشد و به طریق اولی بیشتر شامل مدیران میانی و استانی باشد که ممکن است اجرای اصول حکمرانی خوب را در تعارض با اهداف و منافع سازمانی خود بدانند. ممکن است وقتی پای صحبت مدیران آب کشور بنشینیم، از محدودیتها و موانع ساختاری و قانونیای بگویند که دست آنها را در عمل به اصول حکمرانی خوب آب بسته است. ممکن است بگویند این محدودیتها مانع از آن است که مثلا مدیریت مشارکتی آب و مشارکتدادن جامعه محلی در مدیریت آب را محقق کنند یا برای مثال شفافیت بیشتری در عملکردهای سازمانی خودشان داشته باشند. برای ارزیابی و محکزدن میزان پایبندی حوزه مدیریت آب کشور به مبانی و اصول حکمرانی خوب، دو گام ضروری به نظر میرسد؛ اول، تعریف عملیاتی از شاخصها و معیارهای حکمرانی خوب در مدیریت منابع آب که به کمک آنها بتوانیم سنجشی درست و کمّی از میزان تحقق حکمرانی خوب داشته باشیم و دوم، انجام گفتوگو بین حوزه مدیریت آب و جامعه مدنی منتقد. این گفتوگو میتواند به شناسایی محدودیتها و موانع ساختاری و قانونی حاکم بر مدیریت و مدیران آب کشور در عمل به اصول حکمرانی خوب، مفید واقع شود. فارغ از اینکه این توجیه چقدر درست است، کار اساسی و حیاتی دراینباره شاید این باشد که گفتوگو شود.
منبع: شرق