سولیوان می گوید، در حالی که ما داشتیم با آیت الله موسوی اردبیلی و مهندس بازرگان مذاکره می کردیم، آیت الله بهشتی از کانال دیگری مستقیماً با من تماس داشت. منتها در اسناد منتشر شده توسط دانشجویان پیرو خط امام، متاسفانه این گزارشات نیامده است.

مرحوم ابراهیم یزدی در بخشی از یک گفت وگو به سال ۷۸ که در نشریه پیام هاجر منتشر شده است، گفت: دولت موقت با تمام کشورهای خارجی رابطه داشت. اهداف انقلاب اسلامی ایران و برنامه دولت موقت و رهبری انقلاب این نبود که بعد از پیروزی با تمام دنیا قطع رابطه کنیم و با هیچ دولت خارجی رابطه نداشته باشیم. در آن زمان، بجز دو دولت آفریقای جنوبی(که در آن تاریخ هنوز گرفتار آپارتاید بود) و دولت اسرائیل، هیچ گاه صحبتی نشده بود که دولت ایران نباید با دیگر کشورها و از جمله با دولت آمریکا رابطه داشته باشد. نه رهبر انقلاب، نه شورای انقلاب و نه دولت، نظرشان این نبود که روابطمان را با آمریکا قطع کنیم.
بعد از پیروزی انقلاب، اولین سمتی که از طرف شورای انقلاب به من پیشنهاد شد، سفارت ایران در آمریکا بود که من نپذیرفتم و گفتم: من سهم خودم را از اقامت در آمریکا داشته ام. اگر در دوران قبل از انقلاب به دلیل مبارزه سیاسی به نوعی تبعید شده بودم، حالا می خواهم در کشورم بمانم.
وزارت امورخارجه در هر دولتی مسئول ارتباطات خارجی است. طبیعی بود که دیپلمات های خارجی از جمله آمریکایی ها، به وزارت امور خارجه بیایند و با مقامات وزارت خارجه یا من به عنوان وزیر، به گفت وگو بنشینند. حتی پس از دولت موقت هم ارتباط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا ادامه یافت و ایران، پیشگام قطع رابطه با آمریکا نشد، بلکه آمریکایی ها روابطشان را با ایران قطع کردند.
هنگامی که بنابر دلایلی به عنوان وزیر امور خارجه به هیأت دولت پیشنهاد دادم که پذیرشی که قبل از رفتن من به وزارت امور خارجه به کاتلر به عنوان سفیر جدید آمریکا در ایران(پس از سولیوان) داده شده است، پس گرفته شود زیرا به خاطر سوابقی که دارد او را عنصر نامطلوب تشخیص داده ایم، هیأت دولت پیشنهاد مرا به اتفاق آرا تصویب کرد. من گزارش خود را به شورای انقلاب دادم، آنها هم تایید کردند.
هنگامی که قضیه را به رهبر فقید انقلاب گزارش دادم، از ایشان سوال کردم که آیا روابطمان را با آمریکا قطع کنیم؟ ایشان مخالفت کردند و گفتند: نه! به صورت کجدار و مریز با آنها رفتار کنید. پس این که رابطه دولت موقت با آمریکا را نقطه ضعف می دانند و ایراد می گیرند، باید بدانند که وقتی قرار بود با آمریکا رابطه دیپلماتیک داشته باشیم، طبیعی بود که نمایندگان آن دولت در ایران با وزارت امورخارجه ایران و نماینده ایران در واشنگتن با وزارت امورخارجه آمریکا در تماس باشند. همچنین سفیران ما در کشورهای مختلف با سفرای آمریکا در آن کشورها در جلسات مختلف حضور داشته باشند و باهم گفت وگو کنند. این نوع رویدادها از لوازم کار دیپلماتیک است.
در شهریور ۱۳۵۸، هنگامی که وزیر امور خارجه آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از هیأت ایرانی شرکت کننده در مجمع عمومی درخواست ملاقات کرد، ما آن را پذیرفتیم. قبل از سفرم، در یک جلسه مشترک هیأت دولت و اعضای شورای انقلاب، این دیدار احتمالی را مورد بحث قرار دادم و نه تنها مورد تأیید همگان واقع شد، بلکه ۷ الی ۸ موضوع برای مذاکره مطرح و تصویب گردید.
در نیویورک، هیأتی از نمایندگان وزارت امور خارجه آمریکا به ریاست وزیر امور خارجه سایروس ونس، با هیأت ایرانی به ریاست اینجانب، در سازمان ملل مذاکره کرد. دستور آن جلسه هم از قبل مشخص بود. گزارش آن را هم بعد از بازگشت از نیویورک در یک جلسه مشترک دولت و شورای انقلاب و سپس در یک کنفرانس مطبوعاتی ارائه دادم.
همچنین وقتی بنده به عنوان وزیر امورخارجه، مرحوم مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر و مرحوم دکتر چمران به عنوان وزیر دفاع دولت موقت به الجزایر رفتیم، مشاور امنیت ملی دولت کارتر از آقای مهندس بازرگان درخواست ملاقات کرد و این درخواست ملاقات پذیرفته و انجام شد. تمام این ها در چارچوب روابط دیپلماتیک صورت گرفته است. قبل از پیروزی انقلاب نیز ارتباطاتی میان رهبران انقلاب در ایران با مقامات سفارت آمریکا در ایران وجود داشت.
در ایران از اعضای شورای انقلاب، مرحوم دکتر بهشتی، مستقیما با خود سولیوان به همراه شخصی بنام اسکود که فارسی را بسیار روان صحبت می کرد، دیدار و مذاکره می کرد. آقای مهندس بازرگان و آیت الله موسوی اردبیلی نیز ملاقات هایی جداگانه با سولیوان داشته اند و با سفیر آلمان هم چنین مذاکره ای صورت گرفت. البته موارد دیگری هم بوده است.
در پاریس، کارتر برای امام پیغام فرستاد و از طرف وزارت امورخارجه آمریکا فردی معرفی شد تا پاسخ های ایشان را دریافت کند. مشروح این مذاکرات در کتاب ۲۵ سال تاریخ ایران از کودتا تا انقلاب نوشته مرحوم سرهنگ نجاتی به طور کامل آمده است؛ هم مذاکرات رسمی دولت فرانسه و هم مذاکرات آمریکایی ها و دیگران با امام.
این ملاقات ها و مذاکرات، البته به تصدیق همه تحلیلگران تاریخ انقلاب، در پیروزی نهایی آن نقش اساسی داشته است و از درگیری شدید بین انقلابیون و ارتشی ها جلوگیری کرده است. بنابراین، رابطه و مذاکره بوده است و من نمی دانم ایراد و مشکل کار کجاست؟
مرحوم مهندس بازرگان هیچ گاه شرکت خود را در مذاکرات با آمریکایی ها پنهان نکرد. هنگامی که دانشجویان خط امام، اسناد سفارت آمریکا در ایران را به طور گزینشی منتشر کردند، مرحوم مهندس بازرگان خیلی با شجاعت و صراحت با ملت سخن گفت و به صداوسیما در مورد پخش یکطرفه مطالب دانشجویان اعتراض کرد. در نتیجه فرصتی به ایشان داده شد و در مورد این دیدارها و حتی ارتباطات دوران نهضت مقاومت ملی، به مدت ۴۵ دقیقه صحبت کرد.
اما آقایان دیگری که در این مذاکرات و ارتباطات نقش و حضور داشتند، نه تنها چیزی به ملت نگفتند بلکه به گونه ای عمل کردند که انگار آنها نبودند که با آمریکایی ها مذاکره کرده اند. خب این ها باید جواب دهند که چرا این سیاست را انتخاب کردند؟
در تمام مذاکراتی که آقای مهندس بازرگان بودند، آقای موسوی اردبیلی هم حضور داشته است! آقای بازرگان گفتند که دو نفر از آقایان روحانی هم بودند، ولی گفتند اگر خودشان می خواهند بیایند و به مردم بگویند. البته آنها نیامدند. اما در گزارشاتی که آمریکایی ها(استمپل، گری سیک، سولیوان و برژینسکی) منتشر کرده اند، اسامی این روحانیون آمده است.
مثلا سولیوان می گوید، در حالی که ما داشتیم با آیت الله موسوی اردبیلی و مهندس بازرگان مذاکره می کردیم، آیت الله بهشتی از کانال دیگری مستقیماً با من تماس داشت. منتها در اسناد منتشر شده توسط دانشجویان پیرو خط امام، متاسفانه این گزارشات نیامده است.
من هم در یکی از سخنانم خطاب به آنها گفتم که آیا اسناد مذاکرات دکتر بهشتی با آمریکایی ها را، خود آمریکایی ها برده اند که به دست شما نیفتاد؟ یا شما صلاح ندیدید آنها را منتشر کنید؟ چرا؟ چه مطالبی در آن بوده است؟
اخبار و اطلاعاتی که در مورد انقلاب ایران منتشر شده است، نشان می دهد هنگامی که آمریکایی ها از نگهداری شاه بر اریکه قدرت ناامید شدند، به این نتیجه رسیدند که برای اینکه ایران در دامن کمونیسم نیفتد، آینده ایران را به دست روحانیان و نظامیان سپرد، زیرا روحانیان هم ضد کمونیسم هستند و هم حمایت های مردمی را دارند. در حالی که روشنفکران(از جمله روشنفکران دینی) پایگاه مردمی لازم را ندارند و ممکن است نتوانند مملکت را در برابر کمونیسم حفظ کنند. خب، چرا همه اسناد را منتشر نکردند؟!