احمد موثقی

در نگاه توسعه ای برای توزیع ثروت، باید نظام اجتماعی عادلانه باشد. طالقانی در تفسیر نهج البلاغه و فعالیت های سیاسی از همان زمان مصدق، وجه اصلاح طلبی اجتماعی داشت. نظام اجتماعی نباید بر دزدی، دلالی و رانت استوار باشد، با شفافیت فضای رانت خواری مسدود می شود.

 

احمد موثقی نوشت: در نظریه های مربوط به توسعه دو جریان وجود دارد یکی توسعه در جریان اصلی در چارچوب اقتصاد نئوکلاسیک و سرمایه داری که گفتمان غالب است، نارسایی های این پارادایم در جریان دوم با عنوان توسعه بدیل (جایگزین) مطرح است، ضمن این که انتقاداتی هم بر این دو وجود دارد. در میانه این دو دیدگاه می توانیم از افکار مرحوم طالقانی و شخصیت و مشی عملی او استفاده کنیم. سه واژه کلیدی است که رابطه تنگاتنگ با هم دارند: صلح، دموکراسی، توسعه. صلح بعد فرهنگی مدنظرمان است یعنی مسالمت، مدارا، تساهل، عقلانیت و گفتگو که همه این موارد در طالقانی و رویه اش وجود دارد.

در بعد سیاسی، دموکراسی و در بعد اقتصادی، توسعه اهمیت دارند. این سه وجه با هم در ارتباطند و همدیگر را تقویت می کنند. با استفاده از این سه مقوله می توانیم الگویی برای توسعه ایران پیشنهاد دهیم، حتی در سطح جهانی که به عنوان توسعه صلح محور که سه اولویت اصلی در اهداف ملی ما ایرانیان است.

با محوریت صلح و فرهنگ سیاسی برداشت من این است که رویکرد مرحوم طالقانی مبتنی بود بر صلح، صلح جویی، اهل مسالمت، مدارا، مصالحه، آشتی، سازش به معنای درست آن، تحمل، تساهل، قائل بودن به تکثر و پذیرفتن تفاوت ها، عقلانیت، اعتدال و تمایل به ائتلاف، رفتن به سمت اجماع و تشکیل شورا، مساله ناسیونالیسم که از دل آن هویت ملی، وحدت و همبستگی و وفاق اجتماعی و انسجام اجتماعی بیرون می آید. می توان با قاطعیت گفت همه این موارد در افکار ایشان وجود دارد.

در عین حال طالقانی، نگاه عام و انسانی و جهانی داشت و مدرن فکر می کرد. او بین سنت و مدرن پیوند برقرار می کرد. در مقابل، بنیادگراها که تفکرات ضد گفتگو، ضد مسالمت، ضد مدارا و قرائت واحد و انحصاری دارند، چنین افرادی سیاست سلسله مراتبی و ضد غرب دارند و همواره دشمن تراشی می کنند و موجب شکاف در صفوف داخلی می شوند و دیوار کشی می کنند. در نتیجه، جامعه چند پاره می شود.

در بحث فرهنگی اهمیت دادن به روشنفکران بسیار مورد توجه طالقانی بود. مرحوم طالقانی تأکید زیادی بر مردم دارد، ولی نه نگاه ابزاری به مردم بلکه مستقلا به ولایت مردم اعتقاد داشت و تفکر او مردم سالاری کامل بود و همواره اعلام می کرد مردم ولی نعمت ما هستند. او نگاه از بالا به پایین نداشت و قائل به رابطه افقی بین خود و مردم بود. او با هر طرز فکری حتی با گروه های چپ یا حتی نواب صفوی(بنیانگذار تشکیلات فداییان اسلام) تعامل و گفتگو داشت. به نظر او پیدایش گروه های معلول ساختارهای اجتماعی غلط چپ هستند و می گفت فقر را از بین ببرید که با از بین رفتن شکاف های طبقاتی و استثمار، گروه های چپ خود بخود کمرنگ می شوند. آنچه که مهم است این که جزمیت و قشری گری در افکار او وجود نداشت و نگاه ساختاری و ریشه ای نسبت به مسائل داشت.

در وجه سلبی، او مخالف خشونت در روابط اجتماعی بود و حذف و طرد کردن افراد را نمی پذیرفت. اگر بخواهیم از فرهنگ سیاسی به تفکر سیاسی برویم، باید بگویم او قائل به جذب بود. هر چه نظام سیاسی بیشتر در برگیرنده باشد، سیستم از درون بیشتر تقویت می شود و مسائل حل می شود و پاسخ مناسب دریافت می شود. اما وقتی نظام سیاسی دفع و طرد می کند و مرز بندی می کند، گروه های نظامی و سیاسی از این نظام فاصله می گیرند و زیرزمینی می شوند و از درون نظام دچار تضعیف شده و به سمت فروپاشی پیش می رود.

در واقع مرحوم طالقانی و ماندلا و هر کسی یک وجه رویکردش به ذهنیت و افکار و اندیشه هایش بر می گردد و در وجه دوم به شخصیت او. بین ذهنیت و شخصیت فرق است. شخصیت عمیق تر است و از سنین کودکی این که در چه خانواده ای بزرگ شده، افکار او سرکوب شده یا نه در شخصیت اثر دارد. مرحوم طالقانی در ذهنیت اساسا آزادی خواه بود و برای شأن و کرامت انسان ها و حقوق بشر ارزش قائل بود. می توانم بگویم در یک کلام او هم عقل بود و هم عشق. او در اوج عقلانیت است که تعامل تاهل و گفتگو می آورد او جلوه بارزی از عقل و عشق و عاطفه و اخلاق بود. به قول خلیل جبران «کسی که عاشقه رنج بسیار می کشه» نقطه مقابل صلح، خشونت است که از ذهنیت قائل به برتربینی و نگاه سلسله مراتبی شروع می شود. خشونت در مرحله اول در ذهنیت است و بعد در کلام ظهور می یابد و بعد به مرحله عمل می انجامد و فرد در مقام قضاوت دیگران بر می آید، دائم افراد را نفی و رد می کند که خود جلوه ای از خشونت است. خلیل جبران در کتاب باغ پیامبر، مثال یک درخت پر بار و بر سنگینی میوه را در مورد پیامبر به کار می برد که نشان از خضوع و فروتنی است که همواره سرش پایین است و می گوید آیا کسی نیست میوه های مرا بچیند. در مورد مرحوم طالقانی هم این گونه گفت که سراسر تواضع و فروتنی بود.

او از قید تعصب و توهم و تعلق آزاد بود از نوع نگاه او به دیگران می توان آزادگی و آزاد منشی او را فهمید. او نسبت به هیچ انسانی مایل به خشونت نیست. تعبیری در مورد انسان های بزرگ وجود دارد که آنها همواره می بخشند و انسان های کوچک نفرت پراکنی می کنند و انتقام جویی دارند.

فرهنگ طالقانی مبتنی بر صلح است و رابطه مستقیم بین صلح و دموکراسی وجود دارد. در روابط مرد و زن در خانواده پدر سالار یا مرد سالار نگاه فرودست نسبت به زن است که در ذهنیت کلام و رفتار عملی جلوه می کند. در اسلام بنیادگرا به عنوان نمونه، داعش، خشونت، نفرت، جنگجویی، دفع و طرد، تصلب، وحشی گری بسیار عمیق و گسترده است.

طالقانی فرهنگ صلح و مسالمت و محبت و مهربانی داشت. مانند پیامبر که حتی در برابر دشمنانش مسالمت جو است آن چه بسیار مهم است، این که فرد با خودش در صلح باشد در درون دچار تناقض نباشد، خانه ای که در آن تنش و خشونت باشد به بیرون هم سرایت می کند و نوع ارتباط هم تقابلی و تهاجمی می شود. اگر در داخل کشور صلح نباشد خشونت در آن جامعه نهادینه می شود. اختلاف و دشمنی است که نمود بیرونی آن غیریت سازی و نگاه قبیله ای را رشد می دهد. صلح انسان در درجه اول با خود است و بعد در ارتباط با خدا و دیگران و بعد صلح با طبیعت که سبب حفظ محیط زیست می شود و در نهایت صلح با موجودات عالم هستی است که ارتباط سازنده برقرار می کند.

اگر درون جامعه ای آرامش و امنیت باشد، اعلام صلح و آشتی به دنیا می کند و در علم روانشناسی هم آمده که در ارتباط با دیگران به جای دیوار، پل باید زد. این نگاه سازنده جهانی و تعاملی است، در مقابل نگاه بنیادگرایی و سلفی گری.

از آن جایی که ارکان توسعه صلح محور را توضیح دادم، در محور سیاسی تحت عنوان دموکراسی اشاره داشتم، صلح، دموکراسی و توسعه، مقوم یکدیگر هستند. از منظر طالقانی این نوع توسعه می تواند مسائل را حل کند.

توسعه دموکراتیک می تواند با مشارکت مردم و توسعه مردم محور باشد. در بعد سیاسی، سیاست در چند معنا به کار می رود. سیاست یعنی نفی خشونت، یعنی گفتگو، یعنی عقل و تدبیر که در فرهنگ سیاسی دموکراسی جای می گیرد. در هر کشوری که انتخابات آزادانه و عادلانه باشد، انتخاب نخبگان آزادانه روی می دهد، دموکراسی حاکمیت مردم و باز، به نوعی حاکمیت قانون همسو با نیازها و منافع و حقوق بشر است. در همین زمینه در ارتباط بین دین و دموکراسی هم می توان توضیحاتی داد.

بین دین و صلح در گفتار طالقانی ارتباط وجود دارد. همانطور که در متن دین تأکید بر صلح مسالمت، اختیار، اعتدال، در نظر گرفتن تنوع و تفاوت و شأن و کرامت انسانی وجود دارد. تعبیری درباره پیامبر است، ای پیامبر تو بر مردم تسلط نداری و رسالت تو ابلاغ است اهمیت دادن به نفوذ او در قلب های مردم است نه بر بدن آنان.

نگاه مرحوم طالقانی زمینه را فراهم می کند که انسان ها بزرگ شوند. او نظام شورایی و حکومت مردم را مهم می داند و زمینه را طوری فراهم می کند که عقل است. به سوی حاکم شود، به تعبیری رهبر با رهزن فرق دارد رهبر همیشه جلوبر تکامل، ظرفیت سازی و توانمند سازی را پیش می برد و بستر را طوری مهیا می کند که انسان ها شکوفا شوند در حالی که در مقابل آن رهزن یا قطاع الطریق، جلوی راه را می بندد و جلوی رشد و تکامل را می گیرد و سلطه می جوید و فقط دنباله روی و پیروی را بر می تابد. دعوت طالقانی، دعوت به انتخاب و اختیار است. او در برخورد با شخص مسیحی که می خواهد مسلمان شود، برخورد قشری ندارد و او را دعوت به تحقیق می کند و مخالف پذیرش و تقلید کورکورانه است که استبداد پروری و عامل خودکامگی است.

اصطلاحی در علوم سیاسی وجود دارد با عنوان حامی پروری، از آنجا که در جامعه مسلمان نباید نفاق و دروغ و ظاهر پروری باشد ولی چنین جوامعی، افراد حاکم فقط پیروان خود را پرورش می دهند و رابطه مرید و مرادی و نگاه از بالا به پایین وجود دارد.

در نگاه طالقانی، توسعه مردم، توسعه رای مردم و به وسیله مردم مهم است. دیدگاه انتقادی در ادبیات توسعه وجود دارد که می گوید اجازه دهید مردم اهداف خودشان را دنبال کنند. در موضوع مربوط به حکمرانی خوب و دموکراسی بر روی دو کلید واژه: صدا و شفافیت تاکید شده است. ۱ صدا یعنی صدای مردم شنیده شود. صدای کارگران زنان و… رسانه ها نباید کانالیزه شوند، بحث آزادی بیان، نهادهای مدنی، فعالیت احزاب و شوراها. اکنون عصر آزاد اطلاعات است. مردم بیشتر می فهمند و در نظریه انتقادی توسعه می گوید: نباید نسخه واحد بدون در نظر گرفتن تفاوت ها و تنوعات ارائه کرد، نگاه دستوری و از بالا به پایین نباید وجود داشته باشد.

در رویکرد طالقانی اختیارات به شوراهای محلی و استان ها وجود دارد. استفاده از منابع محلی با امکانات محلی و با استفاده از نقش مردم و این که چگونه می توان مردم را بسیج کرد. عدم تمرکز اداری توجه به اقشار و لایه های پایینی مهم است. این نگاه به عنوان یک توسعه بدیل مطرح می شود. ۲. شفافیت در دموکراسی و نگاه طالقانی برداشت واقعی ضد ظلم، ضد فساد، ضد اختناق و یک نگاه مدرن به سیاست وجود دارد. او سیاست را خیلی خوب می فهمید و به جرات می توان گفت دنیای امروز نیاز به رهبرانی از جنس گاندی، ماندلا و طالقانی دارد. ما نیازمند کسانی هستیم که جامعه را به سمت عدم خشونت، عدم جنگ و خونریزی ببرند.

وقتی در نظامی شفافیت وجود داشته باشد و نظام سیاسی دموکراتیک باشد، احزاب و رسانه ها فعال می شوند، شفافیت و قانونمندی اجازه دزدی، رشوه و فساد مالی را نمی دهد. از دید طالقانی اسلام، دموکراسی اصل بر برائت است اما در نگاه غیر دموکراتیک پدر سالار اصل بر مجرم بودن فرد است مگر آن که خلافش ثابت شود.

میلان کوندرا در کتاب «هنر رمان می گوید چنان علیه تو می زنند که نمیدانی به کجا باید رجوع کنی چگونه به دنبال حق خودت باشی و همواره تایید نمی شوی و به نتیجه نمی رسی مگر آن که تسلیم آنها شوی تنها وقتی که جزء قبیله آنها شوی مصونیت پیدا می کنی، در اصل برانت به شما می گوید: شما در چارچوب قانون آزاد هستی و دولت مجری قانون است. قانون اساسی ما که از اسلام ، عقل، عرف و قوانین بین الملل دیگر گرفته شده همواره چتری بر سایر قوانین می باشد.

نکته دیگر در بعد سیاسی مرحوم طالقانی، بحث نفی استبداد دینی است. وقتی نگاه عمودی و از بالا به پایین داری اصلا تقوا نداری. مرحوم طالقانی مظهر صلح، عشق، تواضع و صداقت است خود را بالاتر از دیگران نمی داند.

نگاه افقی به افراد دارد و خود را هم سطح با دیگران می بیند. نگاه او ابزاری نیست و برای آنها شأن قائل است. او قائل به دولت ملی و مدرن بود و روی ناسیونالیسم تأکید داشت. ماندلا و طالقانی هم سیاست را خوب می فهمیدند و هم سیاست دموکراتیک داشتند. این خصوصیت باعث می شد همه نیروها با هر طرز فکری را در جریانات داخلی کنار هم نگاه دارند و از نهضت مقاومت ملی تا انقلاب اسلامی به دنبال آن بودند که هیچ جریان و نیرویی حذف نشود.

او تأکید بر توسعه مردم محور داشت ولی نگاه پوپولیستی نداشت و ضمن این که برای توده مردم ارزش قائل بود به تکثر اهمیت می داد تفاوت ها را به رسمیت می شناخت و می گفت باید به سمت هم گونگی و وحدت پیش برویم، او روی اشتراکات و تفاوت ها کار می کرد و از این تفاوت ها و تکثر به هم گونگی می رسید. سیاست یعنی بردن به سوی سازش و مصالحه به نظر او کشور نیاز به آشتی قومیت ها و گروه ها دارد. دولت ملی و مدرن و در چارچوب کشور ایران همه انسان ها با هم برابرند، همه حقوق شهروندی دارند و فرقی بین اقوام شیعه و سنی وجود ندارد. همه این موارد در ادبیات توسعه و دموکراسی طالقانی موج می زند.

آن چه که مهم است حقوق اقلیت چه سیاسی، قومی و چه مذهبی نباید پایمال شود. جان استوارت میل عقیده داشت «اکثریت که برنده می شوند نباید حقوق اقلیت نادیده گرفته شود» به نام اکثریت اقلیت سرکوب نمی شود. نگاه دموکراتیک نگاهی افقی نسبت به افراد دارد، اگر یک حزب پیروز انتخابات شد، حزب اقلیت در مقام مخالف عمل می کند، نظارت مردم از طریق احزاب و رسانه ها هم بر بخش خصوصی و بازار و هم بر دولت صورت می گیرد و احزاب و رسانه ها نقش امر به معروف نهی از منکر را دارند. در سه محور بازار، دولت، مردم نظارت مردم بر بخش خصوصی و نظارت بر دولت از طریق رسانه ها و نهادهای مدنی امکان پذیر است. این گونه است که همواره جلوی فساد گرفته می شود. چون حزب مخالف و اقلیت همواره حزب حاکم را پایش و ارزیابی می کنند.

طالقانی توسعه را در جریان اصلی قرار داد. نگاه عقلانی، ملی و مدرن اوست که با دین جمع زده می شود ضمن این که او به طور اساسی همراه مصدق و در عین حال با دیگران هم چون کاشانی نشست و برخاست داشت و همواره انتقادات خود ارائه می داد. او نواب صفوی را در خانه اش پنهان می کند و به دنبال همسویی است. مشی او مبارزه با استثمار، استبداد و استعمار است مبارزه با استعمار لزوما به معنای جنگ با غرب و غرب ستیزی نیست. اگر شما اعلام مبارزه با سلطه و استعمار و اعلام جنگ با آمریکا کنی آیا می توانی تبعات حاصل از آن را برای خود و جامعه ات بپذیری، غرب ستیزی نگرش سید قطبی است. طالقانی غرب را به طور کامل نفی نمی کرد بلکه انتقاداتی داشت. به عنوان مثال، کشور ژاپن در عرض ۱۵ سال بعد از جنگ تبدیل به قدرت دوم اقتصاد در دنیا شد. ژاپن بنیان تولیدی و تکنولوژیک خود را از درون قوی کرد و قدرت چانه زنی را به دست آورد. اگر نگاهی به رشد اقتصادی بیندازیم، میبینیم با توسعه فرق دارد، توسعه نوعی انقلاب است اما در رشد اقتصادی یکسری منافع ایجاد می شود و این ثروت به جیب عده ای خاص می رود و در نتیجه شکاف طبقاتی ایجاد می شود، اکثریت جامعه فقیر می شوند و افزایش ثروت با توزیع ناموزون در جامعه همراه است.

تأکید مرحوم طالقانی روی بعد توسعه ای است. در واقع این که افزایش ثروت ودمازاد و منافع ایجاد شده چگونه باید توزیع شود. این تفاوت در تعاریف آدام اسمیت و ریکاردو هم وجود داشت. آدام اسمیت به دنبال تولید ثروت بود و نظر «مارکس و ریکاردو این که ثروت تولید شده چگونه باید توزیع شود؟» سهم عوامل تولید چه گونه در نظر گرفته می شود؟ باید نظام اجتماعی عادلانه باشد، نیروهای مولد و هر کس بر اساس نقش خود در تولید سهم داشته باشد که این می شود رشد اقتصادی به علاوه عدالت یعنی توسعه.
بحث زر، زور، تزویر وجود دارد. زر یعنی دزدی، زور یعنی سرکوب و اقتدارگرایی و بسته بودن نظام سیاسی و انحصار و تزویر یعنی نفاق و دورویی یا به عبارت دیگر (دزدی، ددمنشی، دروغ) طالقانی با همه این ها مخالف بود.

در نگاه توسعه ای برای توزیع ثروت، باید نظام اجتماعی عادلانه باشد. طالقانی در تفسیر نهج البلاغه و فعالیت های سیاسی از همان زمان مصدق، وجه اصلاح طلبی اجتماعی داشت. نظام اجتماعی نباید بر دزدی، دلالی و رانت استوار باشد، با شفافیت فضای رانت خواری مسدود می شود.

مرحوم طالقانی گفت باید سمتی رویم که گروه های استثمار شده و گروه های مولد و زحمتکش بالا یابند و گروه های رانت خوار کنار روند. با نگاه او نیروهای مولد جامعه باید در تصمیم گیری نقش داشته باشند. توسعه با انقلاب سنخیت دارد که طی آن یک نظام اجتماعی عادلانه به وجود می آید. و فضا برای کسب و کار فراهم می شود. او قائل به تغییرات ساختاری بود، مخالف بازار و بخش خصوصی نبود. وی در کتاب مالکیت در اسلام حقوق مالکیت را به رسمیت می شناخت او نه سرمایه داری لجام گسیخته نئولیبرال و نه سوسیالیسم و کمونیسم را قبول داشت، بلکه نگاه او سوسیال دموکراسی و برای دولت نقش نظارتی و مدیریتی قائل بود. نظارت دولت بر صاحبان سرمایه و بخش خصوصی و نظارت جامعه بر هر دو آنها از نظر طالقانی اهمیت داشت. بنابراین توسعه یک نگاه ساختاری در نظام اجتماعی است که نیروهای غیر مولد، دزد، دلال و رانت خوار با ثروت های بادآورده کنار زده می شوند و گروه های مولد و کارآفرین و صنعتی و شایسته روی کار می آیند تا ثروت و منافع حاصله به طور عادلانه توزیع شود و فقر و نیازهای اساسی برطرف شود. بنابراین با چنین تعریفی طبقه متوسط و کارآفرین با نگاه مردم تقویت می شود نگاه مشارکت آمیز، صلح آمیز در رابطه با جامعه و مردم توسعه را محقق می سازد، فقر ریشه کن می شود و مردم جزو طبقه متوسط قوی و کارآفرین شده و جامعه به سمت تعادل، توازن، ثبات و امنیت پیش می رود.

به عنوان جمله آخر سه مقوله کلیدی صلح، دمکراسی و توسعه در پیوند با هم بسیار منسجم در شخصیت طالقانی وجود داشت. وجود چنین نخبگانی در شرایط امروز جامعه ایران بسیار ضروری است. اگر امروز طالقانی زنده بود اولویت اول برایش در صلح بودن خانه یعنی کشور بود. اعلام آشتی ملی، برقراری صلح در خانه و این که در مورد گروه های اجتماعی نیاز به جذب حداکثری افراد و گروه ها و توافق در داخل داریم و گرنه از بیرون آسیب پذیریم. باید یک اجماع ملی داشته باشیم تمام قوا و نیروها را به کار بگیریم به منظور برقرای صلح و امنیت پایدار، نه از طریق سرکوب، بلکه از طریق در برگیرندگی هر چه بیشتر نظام سیاسی، شفافیت حکومت همراه با تقویت احزاب سیاسی که همانا تقویت دولت و جامعه است و در نهایت صلح در منطقه و برقراری صلح و آرامش در جهان.

 

برگرفته از ویژه نامه سی و ششمین سالگرد رحلت آیت‌الله طالقانی در نشریه پیام ابراهیم.