سخنگوی جبهه اصلاحات ایران گفت: خشونت در درجه اول از جانب صاحبان قدرت قابلیت بروز دارد. اگر یک طرف ماجرا صاحب قدرت باشد، نصیحت در درجه اول متوجه اوست که صاحب قدرت است و امکان اعمال خشوت بیشتری را دارد.

 

بعد از حادثه شیراز، سیدمحمد خاتمی نیز بیانیه‌ای داد و در قسمتی از بیانیه، درباره «نفی خشونت» صحبت کرد. دعوت به نفی خشونت، در چند روز گذشته مورد توجه بسیاری از کنشگران سیاسی بوده است. به‌خصوص اینکه بسیاری از اصلاح‌طلبان ایران نیز، کنشگری خود را «دموکراسی‌خواهی خشونت‌پرهیز» تعریف کرده‌اند و در سال‌های گذشته همواره در این باره به مباحثه پرداخته‌اند. به همین بهانه با علی شکوری‌راد، دبیرکل سابق و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت درباره راهکار نفی خشونت به گفت‌وگو نشسته ایم:
‌از نگاه شما آیا سرنوشت همه اعتراضات ملی به خشونت کشیده می‌شود یا این موضوع تجربه سال‌های اخیر ماست و در نهایت چرا اعتراضات این روزها به سمت خشونت رفته است؟
خشونت هر جایی اتفاق می‌افتد که امکان گفت‌وگو فراهم نشود. در واقع وقتی منازعه بر سر یکسری موضوعات وجود دارد و امکان گفت‌وگو فراهم نشده است و حتی به حرف‌هایی که در این زمینه زده شده است، ترتیب اثر داده نمی‌شود، خودبه‌خود خشونت فرصت بروز و ظهور پیدا می‌کند. به بیان دیگر وقتی شرایط برای گفت‌وگو مهیا نیست، دو طرف ماجرا ناخودآگاه به سمت خشونت میل پیدا می‌کنند.
‌به نظر شما در این شرایط توصیه دعوت به عدم خشونت توسط طرفین درگیری، شنیده خواهد شد؟
خشونت در درجه اول از جانب صاحبان قدرت قابلیت بروز دارد. اگر یک طرف ماجرا صاحب قدرت باشد، نصیحت در درجه اول متوجه اوست که صاحب قدرت است و امکان اعمال خشوت بیشتری را دارد. اگر شرایط را برای گفت‌وگو فراهم کنند یا اراده برای گفت‌وگو فراهم شود، امکانش وجود دارد. آنها که قدرت دارند، مقصر اصلی پیدایش خشونت هستند و اعمال حشونت از طرف صاحبان قدرت بیشتر صورت می‌گیرد. به همین دلیل این نصیحت خشونت‌پرهیزی در درجه اول متوجه صاحبان قدرت است. در جامعه متکثر، همیشه احتمال بروز اعتراض وجود دارد، اگر افرادی که در قدرت قرار دارند، انتقاد و بعد از آن اعتراض را حق مردم بدانند و سعی بر شنیدن آن داشته باشند تا براساس آن خود را اصلاح کنند، خشونت از جانب آنها اعمال نمی‌شود و متقابلا از طرف مردم هم گرایش کمتری به سمت خشونت خواهد بود.
‌در این بین کدام سمت ماجرا را آغازکننده خشونت می‌بینید؟
خشونت فقط خشونت فیزیکی نیست. برای اجتناب از خشونت، باید از خشونت کلامی هم اجتناب شود. استمرار خشونت کلامی باعث می‌شود در طرف مقابل هم انگیزه خشونت کلامی به وجود بیاید. مثلا روزنامه کیهان را ببینید که ادبیاتش سردمدار خشونت کلامی است. وقتی این روزنامه به هر کسی به راحتی انگ وطن‌فروش و جاسوسی می‌زند، این خشونت کلامی است و بازتاب این خشونت کلامی به صورت شعارهایی در می‌آید که نوعی از خشونت در آن دیده می‌شود. کسی که خشونت را پدیدار یا بهتر است بگوییم آغاز کرده، عده‌ای هستند که مرتب خشونت کلامی را علیه مردم خود استفاده می‌‌کنند. مدتی مردم برای اینکه در معرض خشونت کلامی این افراد قرار نگیرند، سعی می‌کنند در حاشیه باشند، اما وقتی این افراد یکدیگر را پیدا می‌کنند، دیگر نه‌تنها از این رفتارها نمی‌ترسند بلکه خود هم در تقابل، از خشونت کلامی در شعارها استفاده می‌کنند. مسئولان باید بداند اگر بخواهد از خشونت پرهیز کند، باید خشونت کلامی را از گفته‌های خود حذف کند و در درجه بعدی نیروهای نظامی و انتظامی با مردم با خشونت رفتار نکنند. اجازه بیان اعتراض با آرامش بدهند و بعد شرایط را برای گفت‌وگوی انتقادی فراهم کنند و رسانه ملی را در خدمت گفت‌وگوی ملی انتقادی قرار دهند که این انرژی شعارها در گفت‌وگو به آرامش برسد.
‌به نظر شما این توصیه‌ها و آن پرهیز از خشونتی که از سوی خاتمی و بسیاری از چهره‌های سیاسی مطرح شده است، مورد توجه نیروهایی که امروز در مسئولیت‌های مختلف امنیتی قرار دارند، قرار می‌گیرد؟ آیا چشم‌اندازی برای موثر بودن این پیشنهادها وجود دارد؟
من چنین رویکردی را نمی‌بینم. متاسفانه چشم‌اندازی وجود ندارد. نه چشم‌اندازی از طرف مسئولان وجود دارد که صدای معترضان را گوش کنند و نه گرایشی از طرف معترضان وجود دارد که بخواهند اعتراض را در فضایی آرام‌تر مطرح کنند. به بحرانی رسیده‌ایم که معلوم نیست چطور رفع می‌شود. لااقل در زمینه گفتمانی، معترضان دست بالا را پیدا کردند. همین الان (عصر جمعه ۶ آبان که مصاحبه انجام می‌شود) صداوسیما تصاویر راهپیمایی‌های بعد از نماز جمعه را نشان می‌دهد. شعارهای مردم در این اعتراضات به نظر می‌رسد بدون فاعلیتی است که بتوانند عرصه اجتماع را مدیریت کنند.
‌اصلاح‌طلبان تا چه اندازه می‌توانند نقش نهاد واسط را میان معترضان و مسئولان بر عهده بگیرند؟
عرصه اجتماع هم بی‌رأس است و اگر در برهه‌ای از تاریخ، اصلاح‌طلبان می‌توانستند نقش‌آفرینی کنند، امروز این نقش‌آفرینی از آنها گرفته شده و بیشتر نظاره‌گر هستند. اصلاح‌طلبان امروز به‌هیچ‌وجه نمی‌توانند از رویکرد مسئولان دفاع کنند و از سوی دیگر نمی‌توانند با جوانان معترضی که عصبانی هستند و بار تحقیر و نادیده گرفته‌شدن را به دوش می‌کشند و به‌تازگی همدیگر را پیدا کرده‌اند و در میدان هستند ارتباط برقرار کنند. اصلاح‌طلبانی که تشکیلاتی دارند، نمی‌توانند اینجا نقش موثری داشته باشند. این بار بحث بین دو قطبی است که اصلاح‌طلبان در هیچ‌کدام از این دو قطب نیستند. طرف گفت‌وگو مسئولان هستند و معترضانی که در خیابان هستند. آنها بی‌‌رأس هستند، عصبانی و هیجان‌زده هستند و رغبتی به گفت‌وگو ندارند. نمی‌دانم چطور این مناقشه به سرانجام می‌رسد و این اعتراضات به چه نتیجه‌ای می‌رسد.
‌راهکار شما برای خروج از این بحران چیست؟
من در میان مسئولان اراده لازم را برای پذیرش پیشنهاد و راهکار نمی‌بینم. این روزها کمیسیون احزاب به حزب اتحاد ایراد گرفته است و فعالیت آن را تعلیق کرده است. البته شاید حزب اتحاد در شرایط کنونی محل اعراب چندانی نداشته باشد، چون با این کارها از نقش‌آفرینی بازداشته شده است. به عنوان عضو حزب اتحاد ملت می‌گویم حکم تعلیق برای حزب صادر شده و بین معترضان هم گوش شنوایی برای شنیدن صدای آنها وجود ندارد. در شرایط کنونی راهکاری ندارم و سکوت را انتخاب می‌کنم، چون مانعی برای فعالیت قانونی حزب اتحاد ایجاد شده است.

 

منبع: هم میهن