هادی سروش، استاد حوزه گفت: شرایط اجرای حدود چیست؟ فردی که مرتکب این عمل شده است نباید در حالت غفلت بوده باشد یعنی اگر در این حالت حرف زشتی نسبت به پیامبر زده است، بهعنوان سبالنبی نمیتوان بر آن حکم جاری کرد.

اهمیت جایگاه و شأن پیامبر برای دین اسلام و مسلمانان از یکسو و اهمیت جان انسان در دین هم در آیات و روایات و سیره پیامبر و ائمه بسیار مطرح است. از سویی دیگر اجرای حدود الهی و نحوه آن از اهمیت بسیاری برخوردار است و در این بین یکی از این موارد که در جامعه ما به دلیل کمی تعداد ارتکاب و مرتکبین و موضوعیت قابل برخورد با آن کمتر به آن پرداخته شده، اما به دلیل آرای حکمی در این زمینه طی هفتههای اخیر سوالبرانگیز بوده است، اتهام سبالنبی(اهانت به پیامبر) است. در این زمینه درباره اجرای حدود الهی و پیگیری فقهی این موضوع به سراغ هادی سروش، استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم و پژوهشگر حوزه دین رفتیم. متن این گفتوگو در ادامه میآید.
در آغاز معنی حدود الهی و مجازات حد را تعریف بفرمایید و آیا اجرای این حدود با مجازاتهایی که در قانون آورده شده، مطابقت دارند؟
در همه جوامع و در همه اعصار افرادی وجود دارند که میتوانند ایجاد چالش و ناهنجاری کنند و شرایط زندگی آرام و مناسب برای سایر شهروندان را دچار اختلال کرده یا حتی تعطیل کنند. در این زمینه اسلام مانند سایر ادیان ابراهیمی برای سایر افرادی که مرتکب هنجارشکنی شده و حقوق سایر افراد را تضییع میکنند، جریمههایی در نظر گرفته است که آثار مختلفی دارند. هم میتواند برای افراد هنجارشکن موثر باشد و هم اینکه میتواند مشی دور شدن سایر افراد از جرائم اجتماعی و جرائمی که در دین مشخص شده است را به دنبال داشته باشد. این مسئله حکمت جعل حدود است که در دین ما برای یکسری از معاصی که مهم هستند، تعیین شده است، اما برای همه معاصی چنین مجازاتهایی در نظر نگرفتهاند.
در اینجا روایتی را نقل میکنم: فردی مجرم را خدمت امیرالمومنین آوردند که ایشان دستور دادند، طبق ضوابط موجود در فقه به وی تازیانه بزنند. تازیانه را به غلام خود قنبر دادند که او حد را اجرا کند. آن شخص با شرایطی بد و درد بسیار نزد حضرت علی آمد. حضرت فرمودند که تعداد تازیانههایی که قنبر زده، بیش از تعداد مشخصشده نبوده است اما با شدتی بیشتر از حد تعیینشده زده است. به همین دلیل امیرالمومنین تازیانه را به دست فرد مجرم دادند و به او اجازه دادند که قصاص را درباره قنبر اجرا کند. این معنی حدود در شرع است.
از سوی دیگر توجه کنید که قوانین جزایی و کیفری همواره متکی بر برخی از معانی دینی بودهاند. حتی پیش از انقلاب نیز چنین بوده است. اما بعد از انقلاب اینگونه جرمهای دارای حدود جرمانگاری شد و برای جرائمی مانند اعمال منافی عفت، شرب خمر یا قتل و سایر جرائمی که در فقه برایش حد در نظر گرفته شده است، در قانون نیز براساس فقه برایشان حد در نظر گرفته شد.
در فقه برای کدام جرائم حدودی در نظر گرفته شده است که باعث احکامی مانند حکم اعدام میشود؟
درباره جرمی مانند قتل این سوال به قاتل باز میگردد که به چه حقی جان یک انسان را گرفتهای؟ طبیعتا این سوال نمیتواند پاسخی منطقی را بهدنبال داشته باشد و ما دست از اعدام و قصاص قاتلی که مرتکب قتل عمد شده است برداریم. وقتی فرد دست به قتل میزند، باعث ایجاد آسیب مهم اجتماعی و خانوادگی به خانواده مقتول میشود. یعنی هم جان فرد را گرفته است و هم آثار بدی را بر زندگی خانواده او و حتی جامعه تحمیل کرده است. قانونگذار چه در فقه و چه در حقوق نمیتواند این موضوع را نادیده بگیرد و افکار عمومی چنین اجازهای را نمیدهد. زیرا قاتلی که قرار است حدود دربارهاش اجرا و قصاص شود، همین کار را با مقتول کرده است. آنهم بهشیوهای که حق مقتول نبوده است. در واقع حق قاتل اعدام است، اما حق فردی که او کشته، مرگ نبوده است. این مسئله پایگاه اخلاقی نسبت به فرد و جامعه دارد و شهروندان را نسبت به آسیبهایی که افراد میتوانند در هنجارشکنی و پایمال کردن حقوق مردم و از بین بردن جان دیگری اعمال کنند، برحذر داشته و هزینه سنگین چنین رفتارهایی را به آنها نشان میدهد.
طبیعتا اجرای حد میتواند بازدارنده باشد. این توضیحات مربوط به اصل احکامی مانند اعدام در اموری مانند قتل است. در کل تعداد جرائمی که مجازات آنها اعدام است بسیار انگشتشمار بوده و جرائم مشخصی را شامل میشود.
نگاه فقه به جرائمی که مجازات آنها اعدام است (البته به جز قتل عمد) چیست؟ این جرائم برای رسیدن به صدور حکم اعدام باید چه شرایطی داشته باشند. بهویژه آنکه درباره اجرای حدود در زمان غیبت معصوم میان فقها اختلافنظرهایی وجود دارد.
درباره اینکه آیا «اجرای حد» باید در همه زمانها اجرا شود یا در این زمینه تفاوتی وجود دارد و شارع یعنی قانونگذار دینی که خداوند متعال است، شرایط زمان را در نظر گرفته است، در این خصوص دو دیدگاه در فقه وجود دارد. یک دیدگاه که مشهور است و اکثر فقها نیز به این دیدگاه گرایش دارند، مبنی بر این است که اجرای حد کار هر کسی نیست. نه فقط اعدام، بلکه حتی زدن یک سیلی یا شلاق هم شامل همین نگاه است. اجرای حد در دست امام معصوم است که در علم و عدالت در اوج است. همچنین فردی که نائب امام معصوم باشد. براساس روایات غالب فقها معتقدند اجرای حد ابتدائاً بر عهده امام معصوم است و در صورتیکه امام نباشد یا به دلیل دوری مسیر این ماموریت را برعهده نائب خود بگذارد.
در اینجا این سوال پیش میآید که در عصر غیبت که ما در آن قرار داریم، اجرای حدود برعهده امام زمان است، حالا به جز ایشان کسی میتواند اجرای حدود کند؟
در اینجا دو دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه معتقد است نواب عام امام(نائبان) مجتهدین هستند و از طرف امام اجازه دارند که حدود را اجرا کنند. اما نظریه دومی وجود دارد که گرچه در اقلیت است اما قابل توجه است. صاحب جواهر از دو نفر از فقها یعنی ابنزهره و ابنادریس که فقهایی سرشناس هستند نقل میکند که به این نظر گرایش دارند. البته در آثار این دو تن درباره اجرای حدود صراحتی وجود ندارد. اما به جز این دو تن، بزرگانی مانند مرحوم آیتالله سیداحمد خوانساری از مجتهدین بزرگ تهران در دهه ۵۰ خورشیدی به صورت صریح در کتاب خود تصریح میکند که در عصر غیبت به دلیل عدم حضور امام و اینکه نائب خاص ایشان نیز مشخص نشده است کسی حق اجرای حدود را ندارد. آیتالله صانعی از مراجع معاصر نیز به همین نظریه گرایش داشت که اجرای حدود به دست امام(ع) است اما در زمان غیبت افراد هنجارشکن را میتوان تنبیه کرد که در فقه از تنبیه به تعزیر نام میبرند.
آیا در حوزه مجازات اعدام یا قطع عضو لزوما باید از بعد اقتدارگرایانه دین عمل کرد یا اینکه میتوان مجازاتها را تخفیف داد؟
همانطور که گفتم شرایط برای اجرای حدود و اطمینان قاضی از وجود این شرایط بسیار سخت است. از سوی دیگر آنچه در روایات دینی درباره اجرای حد اعم از اعدام یا قطع عضو سابقه دارد و مورد توجه اندیشمندان دینی است آن است که اجرای حد گرچه دستور الهی و وظیفه امام و نائبان اوست، اما باید شرایط آن زمان و جامعه مورد بررسی قرار گیرد.
شیخ صدوق روایت کرده است که در زمان حکومت امیرالمومنین سربازی مرتکب تخلفی مهم شد، به امیرالمومنین خبردادند ایشان پرسیدند این فرد کجاست، پاسخ دادند که او خارج از مرزهای اسلامی است. حضرت علی فرمودند میتوانیم خارج از مرز حد را بر او جاری کنیم اما برای اینکه این فرد با اجرای حدی که بر او اعمال میشود به سمت دشمن گرایش پیدا نکند این حد را بر او اجرا نمیکنم. این روایت نشان میدهد که در جایی که اجرای حد قطعی و قاضی هم امیرالمومنین است اما برای جامعه دینی، افکار عمومی و حتی جامعه بشری نتیجهای منفی ایجاد میکند براساس تشخیص قاضی اجرای حد نسبت به مجرمین میتواند با نگاهی دیگر انجام شود.
روش پیامبر(ص) درباره افرادی که با ایشان میجنگیدند یا به ایشان توهین میکردند، چگونه بوده است؟
شخصیت پیامبر به دین ما گره خورده است و آسیب به این شخصیت در واقع آسیب به دین است. به بیان دیگر شخصیت پیامبر و شخص پیامبر و دین ما هر سه یکی هستند. از این رو خود دین برای افرادی که مرزهای اخلاقی و حقوقی را میشکنند و دین و پیامبر را مورد حمله مغایر با اخلاق یا بیادبانه قرار میدهند حدودی را قرار داده است که برای همه ادیان و جوامع این مسئله پذیرفته شده است. هر دین و جامعهای مقدساتی دارد و مردم در همه جهان با مقدسات خودشان پیوندهای اخلاقی و عاطفی دارند. به همین دلیل هم اهانت به شخصیت پیامبر یا سبالنبی جرمانگاری شده و برای آن حد در نظر گرفته شده است. اما برای همین جرم هم براساس روایات شرایطی در نظر گرفته شده است. این شرایط باید محقق شده باشد.
اجرای حدود چه شرایطی دارد؟
اما شرایط اجرای این حدود چیست؟ فردی که مرتکب این عمل شده است نباید در حالت غفلت بوده باشد یعنی اگر در این حالت حرف زشتی نسبت به پیامبر زده است، بهعنوان سبالنبی نمیتوان بر آن حکم جاری کرد. یا اگر فردی در حالت غضب مرتکب چنین رفتاری شود، باز هم فقه عنوان کرده است که نمیتوان حکم سبالنبی را بر او جاری کرد. شاید بتوان چنین افرادی را تنبیه کرد اما حکم سبالنبی را که اعدام است براساس فقه و مباحث حقوقی نمیتوان اجرا کرد. درباره فرد غیربالغ هم به همین شکل است. درباره اجرای حد قطع عضو هم چنین است.
مثلا فردی سارق است و همه شرایط قطع عضو مانند بالارفتن از دیوار یا شکستن در را دارد، اما در سالی مرتکب دزدی شده است که قحطی بوده و مایحتاج روزانه مردم به آنها نمیرسیده است، فقه در اینجا تاکید میکند که دست چنین سارقی را نباید قطع کرد. زیرا در سال قحطی دزدی کرده است.
در سیره پیامبر هم داریم که بعد از فتح مکه ایشان تمام افرادی که در جنگ علیه ایشان شرکت کردند و ایشان را نپذیرفتند، بخشیدند. برخی از رسانههای بیگانه از دین آمار افرادی که پیامبر نبخشیدند را ۳۰ یا ۵۰ نفر اعلام کردهاند درحالیکه چنین نیست. شیخ صدوق میگوید پیامبر تنها ۳ نفر را نبخشیدند. افراد متعددی را مجرم اعلام کردند اما برخی از آنها عذرخواهی کردند و برخی واسطه فرستادند و پیامبر براساس خلق عظیمشان آنها را بخشیدند اما کسانی را که به دین و به انسانها واقعا آسیب زده بودند را نبخشیدند. بنابراین روش پیامبر براساس قرآن خلق عظیم است. لذا با اهانت به پیامبر حتما باید برخورد صورت گیرد زیرا جزیی از مقدسات ماست اما اجرای اشد مجازات باید از نظر فقهی، حقوقی و اخلاقی کاملا قابل دفاع باشد.
منبع: هم میهن