پیرمرد در این نیمهشب به گریه میافتد و به پسرش میگوید: «غلام، اگر چنین اتفاقی روی دهد، من روی بازگشت به ایران را ندارم.»

پس از ملیشدن صنعت نفت، انگلیس با استناد به معاهده ۱۳۱۲ شمسی که بین تهران و لندن منعقد شده بود و همچنین به بهانه «نقض قوانین بینالمللی» در «دیوان بینالمللی دادگستری» از ایران شکایت کرد. هفتم خرداد ۱۳۳۱ دکتر مصدق همراه هیاتی از نمایندگان مجلس و دولت به لاهه رفتند تا در جلسه نهایی دادگاه لاهه که ۱۹ خرداد تعیین شده بود شرکت کنند.
حقوقدانان از پذیرش وکالت ایران خودداری میکردند.
سرانجام شخصی به نام پروفسور رولن از بلژیک، وکالت ایران را پذیرفت.
دکتر #مصدق پس از چند ساعت گفتوگو با وی، کیف اسنادی را که تحتالحفظ از ایران با خود آورده بود به او داد تا دفاعیه را تنظیم کند.
اینها اسناد دخالت دولت انگلیس و شرکت نفت در امور داخلی ایران بود.
دکتر غلامحسین مصدق، نقل میکند در لاهه پدرش به او میگوید خیالم ناراحت است، من کار درستی نکردم این اسناد را به یک خارجی دادم، نگرانم که این انگلیسیها حتما از ماجرای کیف خبر دارند و نکند به شکلی پروفسور را تطمیع کرده و این اسناد را از چنگ او بیرون آورند و… آن وقت ما چه خاکی برسرمان بریزیم؟
دکتر غلامحسین مصدق ادامه صحبتهای او را چنین نقل میکند: «من خیلی ناراحتم؛ اگر به خاطر این اشتباه از این دادگاه محکوم شویم و انگلیسیها به هر طریق برنده شوند، مبارزه ملت ما شکست میخورد و من مسوول آن هستم.»
پیرمرد در این نیمهشب به گریه میافتد و به پسرش میگوید: «غلام، اگر چنین اتفاقی روی دهد، من روی بازگشت به ایران را ندارم.»
قرائن نشان میدهد رولن از روی اعتقاد و احترام به حق ملت ایران وارد این ماجرا میشود.
چرا که ۱۵۰۰ پوند دستمزد وکالت برای او که زمانی رئیس مجلس سنای بلژیک بود، ارزشی نداشت./دنیای اقتصاد