در اقتصاد هم بار اصلی روی شانههای مردم است. مالیات را مردم میدهند اما نهادها و سازمانها از پرداخت آن طفره میروند. درآمد مردم را نصف تورم افزایش میدهند اما بودجه حامیان را ۱۰ درصد بیشتر از تورم تصویب میکنند.

محسن جلال پور نوشت: شانه مردم این روزها گرانیگاه اصلی تصمیمهای غلط در دیپلماسی و اقتصاد است. هر تصمیمی در کشور ما به جای اینکه رفاه مردم را در نظر بگیرد، سختی کشیدن مردم را مدنظر قرار میدهد.
انگار مردم ما لایق رفاه نیستند که از تریبونها مدام درباره قدسی بودن ریاضت سخن میگویند. اگر تحمل خوب است، چرا سیاستمداران تحمل نمیکنند و چرا سنگینی بار را روی دوش مردم میاندازند؟
میخواهند بگویند تحریمهای غرب بیاثر است اما تحریم را از طریق سیاستگذاری درست خنثی نمیکنند. میخواهند بگویند تحریمهای آمریکا نمیتواند ما را از پا بیندازد اما راستش را بخواهید آنها را از پا نینداخته اما ما را زمینگیر کرده است.
یک مقام ارشد دولت دوازدهم نقل میکرد که در سال ۱۳۹۸ به مقامات وزارت امور خارجه گفته بودند دو سال زمان دارد تا مجدداً پرونده هستهای را به سرانجام برساند. به این معنی که تشدید فشار به مردم بیش از این زمان به صلاح نیست و جامعه دیگر تاب و توان تحمل فشار بیشتر را ندارد. در زمستان ۱۳۹۹ برجام داشت به سرانجام میرسید اما مصوبه مجلس شورای اسلامی این اجازه را نداد و مانع امضای مجدد آن شد. هیچکس نپرسید نمایندگان مجلس چرا در برابر برجام ایستادند و مانع توافقی شدند که به سود مردم است.
از آن زمان تا امروز جامعه چقدر از رفاه خود را از دست داده است؟ چقدر تورم به جامعه تحمیل شده و مردم چقدر آزادی انتخاب خود را از دست دادهاند؟ همه اینها شاید ریشه در عدم استقلال وزارت امور خارجه دارد و اینکه ماموریت این دستگاه، توسعه روابط بینالملل نیست و در اغلب مواقع، کارمندان این وزارتخانه حقوق میگیرند که روابط مردم را با جهان محدود کنند تا اینکه روابط ما را با دیگر کشورها تسهیل کنند.
در چند دهه گذشته خیلی کم پیش آمده که سیاست خارجی در خدمت اقتصاد قرار گیرد، به همین دلیل هر سال که میگذرد، بازارهای خود را از دست میدهیم و بازار تازهای هم به دست نمیآوریم.
در اقتصاد هم بار اصلی روی شانههای مردم است. مالیات را مردم میدهند اما نهادها و سازمانها از پرداخت آن طفره میروند. درآمد مردم را نصف تورم افزایش میدهند اما بودجه حامیان را ۱۰ درصد بیشتر از تورم تصویب میکنند.
این تفکر چاره کار را در حل مساله نمیبیند اما حاضر است کرامت مردم را با سهمیهبندی و کوپنی کردن اقتصاد خدشهدار کند. خلاصه اینکه در همه زمینهها سنگینی بار روی شانه مردم است. این شانهها باید آزاد باشند و برای رشد و توسعه کشور به کار افتند اما سنگینی همه کارهای غلط نظام حکمرانی روی دوش مردم قرار گرفته است.