سارا شریعتی

امروز که ما بیست و پنج سال از بازرگان فاصله گرفته ایم و در یک دوره ی چهارم به سر می بریم، دوره ای که از آن، تحت عنوان دوره ی “ظهور مساله ی جدید اجتماعی” نام می برند، تداوم این پروژه ی ناتمام ضروریست. تا جامعه ی قطعه قطعه شده خود را، نه با ساخت دوقطبی های مرگبار، بلکه با آرمان پردازی و کارپردازی جمعی دوباره جمع کنیم و انسجام ببخشیم تا جامعه خود، قدرتی “برابر قدرت” گردد.

 

سارا شریعتی نوشت: عنوان بحث من، یک قرن روشنفکری دینی در آزمون قدرت است. نخست نگاهی به یک قرن روشنفکری دینی در زندگی مهندس بازرگان خواهم داشتکه چهره ی شاخص اولین نسل این نحله است و در بخش دوم بحثی در این مورد که چطور پروژه فکری بازرگان به طور خاص و روشنفکری دینی به طور عام در کشورهای اسلامی، در آزمون قدرت و شرایط اورژانس سیاسی، یا به سایه می رود (همچون در نمونه سید جمال) یا ناتمام می ماند (همچون در نمونه ی علی عبدالرازق) یا حتی تغییر مسیر می دهد (در نمونه ی رشید رضا یا سید قطب).
برای اشاره به این آزمون من به تاسی از جابری، از مفهوم محنت استفاده کردم. جابری در کتاب “سقراط هایی از گونه ای دیگر”، از محنت علما در کشورهای اسلامی سخن می گوید و می گوید محنت علما به معنای اذیت و آزاریست که از سوی سلطان به عالمی روا می رود. وی به گونه ای در ادبیات اشاره دارد که به ادبیات محنت معروف است. از نظر وی، تاریخ محنت در تمدن عربی- اسلامی در اکثر موارد آبشخور سیاسی داشته است و به محنت ابن رشد و ابن حنبل اشاره می کند. وی به دو معنای محنت می پردازد: به معنای شرح رنج و گرفتاری های روشنفکران در تمدن اسلامی و دوم، آزمون و امتحان. مقصود من این معنای دوم است. محنت بازرگان به معنای آزمون و امتحان وی.
اگر بپذیریم که پروژه های فکری این روشنفکران در آزمون قدرت یا ناتمام ماندند یا منحرف شدند، در یک دو راهی قرار می گیریم: این میراث روشنفکری را به تاریخ بسپاریم، موزه ای کنیم و به سالی یک بزرگداشت و تکریم شخصیت وی بسنده کنیم. یا آن را زنده بخواهیم، راه های طی نشده را از سر گیریم، آن ها را معرفی کنیم تا وارثانی بیابند و تداوم پیدا کنند. اینکار البته جز با بازخوانی، گفتگو و نقد مداوم میراث ممکن نیست. تنها در این صورت است که می توان از میراث زنده و زنده کننده نام برد. میراثی که نیازمند بزرگداشت نیست، بلکه نیازمند نقد، تجدید و تداوم است.

مهمترین تصویر بازرگان، تصویر یک رجل سیاسی است. از معاونت وزارت فرهنگ و رئیس هئیت خلع ید در دولت دکتر مصدق، تا مبارزه ی سیاسی در نهضت مقاومت ملی، نهضت آزادی و تجربه زندان و تبعید و در نهایت تصویر وی به عنوان اولین نخست وزیر پس از انقلاب. غلبه این تصویر سیاسی باعث شده است تا همواره مراسم بزرگداشت وی از جانب مخالفین سیاسی اش، با ممانعتها و مخالفتهایی رو به رو شود.
اما مهدی بازرگان جدا از نقش سیاسی، یک میراث پر بار فکری نیز دارد. وی یکی از چهره های “اندیشه سیاسی اسلام قرن بیستم” و یکی از “موثرترین نویسندگان ادبیات تجددطلبی” در ایران است. بازرگان همچنین، مولف یک مجموعه آثار بیست و چند جلدی است که شامل اولین آثار از ۱۳۱۵ تا آخرین مباحث وی در ۱۳۷۳ است، حدود شصت سال درهم تنیدگی زندگی و اندیشه. جدا از سهم وی در زمینه ی تفسیر و پژوهش های قرآنی، بسیاری از مفاهیم و مباحث فکری را برای اولین بار بازرگان مطرح کرد. وی اولین نویسنده ی یک رساله در مورد کار است، (کار در اسلام۱۳۲۵)، از اولین کسانی که به اجتماع به عنوان یک حوزه ی مستقل اندیشید (آثار عظیم اجتماع۱۳۲۹)، از اولین هایی که به مباحثی چون خلق و خو و آداب ایرانی پرداخت (سازگاری ایرانی۱۳۴۲)، اولین کسی که مفهوم ایدئولوژی را وارد ادبیات فکری کرد (بعثت و ایدئولوژی۱۳۴۵). از این رو ضرورت دارد، مستقل از نقش سیاسی ایشان، تاملی در میراث فکری بازرگان نیز داشته باشیم. این میراث فکری را می توان در همبستگی میان سه حوزه ی دین (اصلاح فکر دینی)، اخلاق (اخلاق کار و مسئولیت) و جامعه (تاکید بر کار اجتماعی، انجمنی و جمعی) تعریف کرد. سه حوزه ای که در اندیشه ی بازرگان، در ربط با یکدیگر فهم و تعریف میشوند.
من بحث خود را بر آنچه شاید بتوان “پروژه” ی بازرگان جوان در بازگشتش از اروپا نامید متمرکز می کنم و تلاش دارم در این محدوده ی زمانی و مستقل از مطالعات قرانی و جدا از نقش سیاسی ایشان به این پروژه بپردازم. این پروژه را می توان در سه ضلع، دین، اخلاق و جامعه مبتنی کرد. سه مفهومی که در اندیشه بازرگان در نسبت با هم تعریف می شوند و حتی گاه به جای هم بکار می روند.
نخست دین. در اندیشه بازرگان دین مفهومی حاضر و پایدار است. از آغاز تا پایان زندگی. برخی از شارحین وی، به دو دوره در زندگی دینی بازرگان توجه کرده اند. دوره ی اول را پیوستگی دین و سیاست دانسته اند و دوره ی دوم را، نزدیک به دو دهه پس از انقلاب، دین منهای سیاست. از نظر من، زندگی های دینی بازرگان را می توان در سه دوره ی به هم پیوسته پی گیری کرد. به سختی می توان از گسست یا تجدید نظر در اندیشه ی دینی وی نام برد چرا که عناصر موجود در دوره سوم را در دوره اول نیز می توان یافت. در هر دوره، وجهی از دین در اندیشه ی وی برجسته می شود و به نظرم بهتر است از اصطلاح برجسته سازی استفاده کنیم تا گسست.
– دوره ی اول مصادف است با دوره ی مرجعیت علم و تکنولوژی در کشورهای اسلامی. تفوق علوم دقیقه و طبیعی. دوره ای که بازرگان در اروپا درس می خواند و از ورود خود “به مدرسه ی بزرگی به نام اروپا” سخن می گوید و دوره ی پس از آن، در بازگشتش به ایران در دهه بیست و سی. در این دوره تاکید وی بر رویکرد عقلانی، نگاه علمی و روش تجربی است. او به دین به عنوان فرهنگ توجه می کند و از دین همچون یک مکتب تعلیم و تربیتینام می برد. آنچنانکه در برنامه تعلیم و تربیت دینی ۱۳۳۸ از آن بحث می کند. در این دوره، همچون بسیاری از روشنفکران مسلمان که به گفته ی شرابی، نگاهی خوشبینانه به اروپا دارند، طهطاوی در مصر یا سر سید احمد خان در هند، نگاهی خوشبینانه به اروپا دارد و کمتر بر سویه استعماری غرب توجه دارد و به این نتیجه می رسد که اروپاییان نه با ترک دین که با اصلاح آن به پیشرفت رسیدند. نظام سیاسی مبتنی بر دمکراسی و نظام اجتماعی اروپا مبتنی بر کار جمعی بسیار برایش جذاب است و از طرح این موارد در محیط فکری ایران به عنوان “سوغات فرنگ” نام می برد. این دوره ی اولین آثار بازرگان است: مذهب در اروپا، کار در اسلام، اثار عظیم اجتماع. احتیاج روز.
– دوره ی دوم مصادف با دهه ۴۰ تا ۶۰ است. دوره ی تفوق علوم انسانی واهمیت یافتن مساله ی سیاسی. دوره ای که بسیاری از کشورهای آسیا و افریقایی به استقلال رسیدند. دوره ی ظهور ایده ی جهان سوم، مبارزات ملتها برای کسب استقلال، در کوبا، کنگو، کنکو، کوبا، یوگسلاوی، هند، الجزایر… در این دوره بازرگان بر وجه اجتماعی، مبارزاتی و سیاسی دین تاکید دارد. اسلام مکتب مولد و مبارز ۱۳۴۰ و بعثت و ایدئولوژی. ۱۳۴۳ اثار بازرگان در این دوره اند. در این دوره، دین یک مکتب مبارز و مولد است، یک ایدئولوژی.
– دوره ی سوم پس از انقلاب. دوره ی بازگشت سوژه در علوم انسانی. تجربه انقلاب در ایران. بیش از یک دهه از انقلاب می گذرد. تکیه وی در این دوره، بر دین همچون ایمان و اخلاق است. با “دین برای دنیا” و استخدام دین در جهت منافع دنیوی مخالفت می ورزد. بازرگان در سخنرانی “هدف از بعثت انبیا را اخرت و خدا” ۱۳۷۱، ارتباط دنیا و اخرت را از نوع ” معادله ی یک طرفه” میداند و نقش دین در بهبود دنیا را از “محصولات فرعی” و “نتایج دنیایی ضمنی” می شمارد و نه اساس دین و در نقد موقعیت جدید دین، می گوید “تمام حرف ما اینست که اگر به فرض هم یک حکومت دینی تمام و کمال هم تشکیل شود، آنچه این حکومت و دولت نباید به آن دست بزند و در آن دخالتی کند، دین و ایمان و اخلاق مردم است. چرا که حکومت یعنی قدرت و زور و قدرت و زور که در برابر تجاوز بیگانه ضروریست، در برابر عقیده و عشق و عبادت و رابطه انسان با خود و خدا بیجا و نقض غرض است”.
با نگاهی به این سه دوره می توان چنین جمعبندی کرد: پروژه ی اصلاح دینی بازرگان، پروژه ی خرافه زدایی از دین و عقلانی سازی بود و بر عقل، علم و تجربه علمی تاکید می کرد. اما این پروژه، گرچه رویکرد جدیدی را در مطالعات دینی وارد کرد اما همچنان وامدار سنت و نهاد تاریخی دین باقی ماند و طرح یک تجدید بنا مبتنی بر واگشایی و بازسازی را پی نریخت و گرچه با اندیشیدن به دین و مطالعات قرآنی خارج از نهاد مشروع دین،آغازگر جریان روشنفکری دینی، نهضت عقلانی سازی و بکارگیری علم و تجربه در فهم دین بود و از اندیشه ی دینی انحصار زدایی کرد اما تفکر دینی وی همچنان در زیر “سایبان مقدس” سنت تاریخی دین باقی ماند.
اخلاق. دومین محور اخلاق است که در اندیشه ی بازرگان جوان در صورت”اخلاق کار” برجسته می شود. او اشاره می کند که در ایران سخن وری و سخن دانی اهمیت می یابد در حالیکه کاردانی و کارشناسی چندان ارزشگذاری نمی شوند.  در این دوره او راز پیشرفت را در کار، روحیه ی کارپردازی، فعالیت اقتصادی، تولید و صنعت می داند. “سر عقب ماندگی جوامع اسلامی” را در فقدان روحیه کار پردازی می داند. از نظر وی مبارزه با عقب ماندگی با استقلال اقتصادی ممکن می شود و از این رو، مهندسی را انتخاب می کند و می نویسد: ” هدفم در انتخاب رشته ترمودینامیک و مهندسی، ساخت کارخانه های صنعتی و مدارس فنی در بازگشت به ایران بود”. آثاری چون”سرچشمه استقلال”، “کار در اسلام”، “ضریب مادیات و معنویات”، “پراگماتیسم در اسلام” ، “اینده ی صنعت در ایران”، “سر عقب افتادگی مسلمانان”… مربوط به این دوره اند.صورتبندی نسبت کار و دین و پی ریزی مبانی دینی اخلاق کار از رئوس پروژه ی وی در این دوره است.
اما به نظر می رسد این موضوع در ادامه ی آثار بازرگان پرداخت نشد و تداوم نیافتو گرچه امضای مشی و منش بازرگان اخلاق بود، اما وی طرح صورتبندی ای نظری که از اخلاق حرفه ای، اخلاق سیاسی و اخلاق دینی در رساله ی کار ریخته بود را تعمیق نبخشید و ادامه نداد.
جامعه. سومین محور و رکن پروژه ی فکری وی جامعه است. تامل وی در مفهوم اجتماع و تاکید وی بر کار اجتماعی را می بایست با توجهش به تحلیل او از استبداد تاریخی ارزیابی کرد. اگر در بحث اخلاق کار، تاکید وی بر استقلال اقتصادی است، در اینجا تاکیدش بر آزادی است. از نظر وی استبداد تاریخی جامعه را ناتوان ساخته و می بایست به توانمندسازی جامعه پرداخت. وی بر “پرورش دمکراتیک” و توانمند سازی از خلال تعاون، همکاری و مشارکت تکیه می کند. در این دوره وی “آثار عظیم اجتماع” را کشف می کند. به شریعتی توصیه می کند برود جامعه شناسی بخواند. بر کار جمعی، انجمنی، مشارکت و تعاون تاکید دارد و به تعبیر آقای اشکوری، نویسنده ی در تکاپوی آزادی، نهضت عظیم انجمن سازی را راه می اندازد. انجمن های اسلامی، کانون اسلام، جمعیت مکتب تربیتی، اجتماعی و عملی اسلام… از جمله دهها نهادی هستند که مهندس بازرگان بوجود آورد. در این دوره بازرگان، بر کار جمعی و انجمنی تکیه دارد. فرد متمدن را فردی معرفی می کند که منافع خصوصی را در قبال وظایف اجتماعی محو می کند. از شاورهم فی الامر، مشارکت دمکراتیک را استنتاج می کند و بر کسب قدرت از پایین به بالا اشاره دارد. و می گوید “مشکل اصلی کشور ما نه بی پولی ست و نه بیکاری و نه بی سوادی، بلکه غیر اجتماعی بودن است، خودبینی. خودخواهی. خودپرستی!” از نظر وی، مردم می توانند “بدون انقلاب و تصادم و عکس العمل های حاد، قدرت را از داخل و از پائین تصرف کنند”، اگر “استعداد اجتماع و اتحاد” را بیابند. در اجتماع و اتحاد است که استعدادها و امکانها بروز و ظهور می نماید…همکاری های بزرگ، کارهای محال را عملی می سازند”.
این سه رکن پروژه ی بازرگان جوان است. این پروژه اما، علی رغم دستاوردهای مهم و پایدار وی، در آزمون قدرت ادامه نیافت. ناتمام ماند  و تصویر سیاسی وی غلبه یافت و امروز، بنا بر پژوهش جمشید میرزایی، در کتب درسی ما، تنها تصویر بازرگان، نخست وزیر پس از انقلاب است.
بازرگان علت العلل ناممکن بودن پروژه ی فکری و اجتماعی خویش را در استبداد تاریخی جستجو می کند. از نظر وی، استبداد شرایط امکان کارفکری و اجتماعی را از بین می برد. استبداد همه ی فرصتها را از جامعه می گیرد. استبداد مانع هر گونه فعالیت جمعی، مشارکت و تعاون است. استبداد مردم را به هم بدبین می کند. درنتیجه مبارزه ی سیاسی سرنوشت محتوم همه ی کنشگران فکری، فرهنگی، هنری و اجتماعی است.
در اینجاست که به نظر می رسد بازرگان دچار یک پارادوکس می شود. پارادوکس میان آنچه ماکس وبر “اخلاق اعتقادی” و “اخلاق مسئولیت” می نامد. از طرفی به کسب قدرت اعتقاد ندارد. از طرف دیگر احساس تکلیف می کند. فکر می کند کسب قدرت از پایین در جامعه ی استبدادی ممکن نیست. یا به پروژه ی اجتماعی خود بی اعتماد می شود یا خیر اما باید به اورژانس سیاسی پاسخ دهد. در نتیجه می رود در موضع قدرت و در حالی که نه کسب فدرت و حکومت را قبول دارد و نه انقلاب را، به شکل پارادوکسیکالی، نخست وزیر یک حکومت انقلابی می شود.
اگر “محنت شریعتی”، انتخاب میان خود و مردم بود و احساس مسئولیت اجتماعی که واردارش می کرد از انزوای فردی دراید و به جای فلسفه و ادبیات و هنر که گرایش وی بود، به سراغ تاریخ و جامعه شناسی و سیاستبرود، محنت بازرگان را می توان در انتخاب میان پروژه ی فکری و اجتماعی خویش (قران پژوهی، اصلاح دینی و نهادسازی) و ضرورت حضور در قدرت سیاسی دانست. اورژانس اجتماعی و “احساس تکلیف”، مجال ادامه پروژه ی فکری و اجتماعی خویش را به بازرگان نداد. اورژانسی که یک قرنهمچنان ادامه دارد.
جمعبندی می کنم. پروژه ی فکری و اجتماعی بازرگان در آزمون قدرت، به سایه رفت و ناتمام ماند و امروز پس از گذشت ۲۵ سال، زمان آن رسیده که میراث فکری و اجتماعی وی را بازخوانی و نقد کنیم. از نظر من، راه بازرگان دست کم در دو حوزه ی فکری و اجتماعی قابلیت و ضرورت بازخوانی و تداوم دارد.
در حوزه ی فکری، سه حوزه ی پژوهش های قرآنی، چهره های دین در زندگیبازرگان و بازسازی دین براساس اخلاق میراث زنده ی بازرگان است وقابلیت و ضرورت بازخوانی و تداوم دارد. مقایسه ی تفسیر و پژوهش های قرآنی ایشان -که زمینه ی ارجح کار شان نیز هست- با این نوع مطالعات در قرن بیستم و در دیگر کشورهای اسلامی می تواند بسیار راه گشا باشد. ( به عنوان نمونه در مقایسه با پژوهش های قرانی سید قطب و فضلور رحمان). از طرف دیگر مطالعه ی سه چهره ی دین همچون فرهنگ، دین همچون ایدئولوژیو دین همچون ایمان و اخلاق، که سه دوره در زندگی های دینی مهندس بازرگان است و با تحولات اجتماعی جامعه ی ما نیز مطابقت دارد، می تواند در صدر برنامه ی اصلاح فکر دینی قرار گیرد. وضوح بخشیدن به تمایزات هر کدام با دین تاریخی و سنتی گامی در جهت پیش برد تفکر اصلاح در قرن بیست و یکم است. و در نهایت، صورتبندی نسبت دین و اخلاق، مفهوم پردازی اخلاق همچون ستون دین و تعریف اخلاق همچون معیار دین، ضرورت امروز جامعه ماست تا این بار، دین را بر محور اخلاق بازسازی کنیم.
اما در حوزه ی اجتماعی و از منظر رویکرد اجتماعی که مورد توجه ما به عنوان جامعه شناس است، امروزی بودن اندیشه ی بازرگان در اندیشه ی اجتماع و کار اجتماعی است. “مقصود از اجتماع تنها مجتمع شدن افراد نیست، بلکه تجمع توام با تشکل، همکاری و هماهنگی است و “۲۵۰۰ سال زندگی غیر دمکراتیک، ما را از کار جمعی، مشارکت و همکاری محروم کرده است”. این میراث زنده و زنده کننده ی بازرگان است. این راه ناتمامی است که می بایست طی کرد.
امروز که ما بیست و پنج سال از بازرگان فاصله گرفته ایم و در یک دوره ی چهارم به سر می بریم، دوره ای که از آن، تحت عنوان دوره ی “ظهور مساله ی جدید اجتماعی” نام می برند، تداوم این پروژه ی ناتمام ضروریست. تا جامعه ی قطعه قطعه شده خود را، نه با ساخت دوقطبی های مرگبار، بلکه با آرمان پردازی و کارپردازی جمعی دوباره جمع کنیم و انسجام ببخشیم تا جامعه خود، قدرتی “برابر قدرت” گردد.