ایدئولوژی کارکردی القایی دارد و جمع را وادار به عمل می کند و یا لااقل با فراهم نمودن هدف ها و ابزارها افراد را به سوی عمل (به ویژه عمل سیاسی) هدایت می کند.

عبدالکریم سروش نوشت: از دید جامعه شناسی، ایدئولوژی سه ویژگی اصلی دارد؛ نخست، دارای خصلت یکدست کردن عناصر ناهماهنگ است. لذا برخی از وجوه واقعیت را برجسته کرده و برخی را مورد غفلت قرار می دهد و در مجموع واقعیت پیچیده را ساده می کند.
دوم، تفکر ایدئولوژیک واقعیت ها را در سیستمی منطقی سامان می دهد و همه چیز را از قضیه ای اصلی و مسلم و بدیهی آغاز می کند و سرانجام از همان قضیه استنتاج می نماید. در ایدئولوژی همه چیز به ارزش هایی باز می گردد که از آن نشأت گرفته است.
سوم، ایدئولوژی کارکردی القایی دارد و جمع را وادار به عمل می کند و یا لااقل با فراهم نمودن هدف ها و ابزارها افراد را به سوی عمل (به ویژه عمل سیاسی) هدایت می کند. ایدئولوژی به معنای فوق نزدیک است به آنچه که «تعریف موقعیت» نامیده می شود.
تعریف موقعیت عبارت است از شیوه ای که یک جمع یا اعضای آن، موقعیت کنونی جمع را تشریح و تفسیر کرده و به این موقعیت معنایی را نسبت دهند. معنایی که جهتی مشخص به کنش تاریخی این جمع بدهد
توتالیتر (فراگیر، تام طلب، تمامیت خواه) به عنوان صفت برای رژیم هایی به کار می رود که دارای این مشخصات باشند.
الف. اصالت شخص رهبر و کیش شخصیت در رژیم فراگیر رهبر تنها یک رئیس مقتدر حکومت نیست بلکه کسی است که در برابرش هیچ «نهاد» مستقلی وجود ندارد.
ب. سرکوبی نظام قانونی(حالتی که در آن یک عنصر پیش بینی نشدنی و یک حالت بی ثباتی و بلاتکیلفی وجود دارد)
پ. کنترل اخلاق خصوصی، از بین رفتن مرز خصوصی و عمومی و کنترل تمامی ابعاد زندگی مردم، توسط حکومت.
ت. مشروعیت و بسیج توده ای (تأیید رژیم از سوی توده مردم و بسیج مردم در راه هدفهای رژیم) به تعبیر دیگر، رژیم فراگیر معمولاً با انتزاع ویژگی های مشترک رژیم های سیاسی با مشخصات زیر تعریف می شود: نظارت دولت بر همۀ جنبه های فعالیت اقتصادی و اجتماعی، انحصار قدرت سیاسی در دست یک حزب حاکم و حذف هرگونه نظارت آزادانه جامعه – اغلب در داخل خود حزب نیز – بر دولت، دست یازی به ترور برای سرکوبی هر گونه مخالفت و نارضایی تسلط یک فرد یا یک گروه بر حزب و دولت، تلاش برای شکل دادن به جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی، بسیج همه نیروهای جامعه در راه هدف های حزب و دولت و از میان بردن آزادی های فردی.
۴. مطالعه وضعیت رژیم هایی که در توتالیتر بودن آنها شبهه وجود ندارد (رژیم نازی در آلمان، رژیم فاشیستی در ایتالیا و رژیم کمونیستی در شوروی استالین) نشان می دهد که یکی از پایه های قوام و مایه های دوام این رژیم ها «ایدئولوژی» بوده است.
ایدئولوژی در این رژیم ها دو نقش اصلی داشته که نخستین آن ایجاد مشروعیت برای رژیم و رهبر آن است. رهبری رژیم های فراگیر برای مشروع جلوه دادن اختیارات بلامنازع خود، ناگزیر باید از ایدئولوژی کمک بخواهند، زیرا هیچ منبع دیگری برای مشروعیت حکومت خویش ندارند.
دومین نقش ایدئولوژی در رژیم فراگیر عبارت است از رواج بی حسی اخلاقی در میان توده مردم. هنگامی که رهبر رژیم فراگیر دست به تجاوزهای آشکار به حقوق مردم می زند و حتی تمامی چارچوب های پذیرفته شده اسمی را نیز زیر پا می گذارد، باید چیزی وجود داشته باشد که جلوی بروز خشم مردم را بگیرد و آن را به سویی دیگر متوجه کند.
در اینجاست که ایدئولوژی آن جنون جمعی لازم را که همراه با بی حسی اخلاقی نسبت به قربانیان است به وجود می آورد. وظیفۀ ایدئولوژی این است که شرایطی پدید بیاورد تا بتوان به وسیله آن خشم مردم را کاهش داد و کاستی ها و بینوایی ها را متوجه آنها کرد.
در اینکه در همۀ رژیم های فراگیر، ایدئولوژی به مثابه یک پایه اصلی عمل کرده است، شکی نیست. سؤال این است که آیا هر نوع ایدئولوژی الزاماً به تمایلات رژیمهای فراگیر می انجامد یا خیر؟
از نظر گروهی از صاحب نظران، همۀ ایدئولوژی ها در بردارنده عناصر توتالیتر هستند. از این دیدگاه، سه عنصر توتالیتر وجود دارند که ویژگی هر تفکر ایدئولوژیک را تشکیل می دهند؛ نخست، داعیه تبیین جهانی ایدئولوژی هاست که نه تنها به تبیین آنچه که هست گرایش دارند بلکه مدعی اند می توانند هر چه را که در شرف شدن است و هر آنچه را که بر جهان گذشته و خواهد گذشت، نیز تبیین کنند.
دوم اینکه، فکر ایدئولوژیک با ادعای داشتن چنین ظرفیتی خود را از هرگونه تجربه ای مستقل می سازد. بدین سان تفکر ایدئولوژیک از واقعیتی که با حواس پنج گانه دریافت می شود آزاد شده و بر واقعیتی «حقیقی تر» تأکید می کند که در پشت چیزهای قابل ادراک پنهان است.
دیدن توطئه و نیت پنهان در پشت هر عمل سیاسی و یافتن معانی اسرار آمیز در هر رویداد عمومی و محسوس از ویژگی های نگرش ایدئولوژیک است.
سوم، از آنجا که ایدئولوژی ها قدرت دگرگون ساختن واقعیت را ندارند، می کوشند تا از طریق روش های برهانی ویژه، اندیشه را از قید تجریه آزاد سازند.
تفکر ایدئولوژیک واقعیت ها را در یک نظم مطلقاً منطقی سامان می دهد، نظمی که از یک قضیه اصلی بدیهی و مسلم آغاز می کند و سپس همه چیزهای دیگر را از همان قضیه بدیهی استنتاج می نماید. ایدئولوژی ها از یک سو با علاقه ای که به عنصر حرکت و تاریخ به معنای مرسوم آن دارند و از سوی دیگر به دلیل استقلال شان از واقعیت و تجربه، قادر به نوعی قیاس منطقی می شوند که در آن احتجاجات از هرگونه تماس با تجربه دور نگه داشته می شود.
وجود عناصر فوق در هر ایدئولوژی زمینه را برای شکل گیری «منطق خاصی فراهم می کند که بر مبنای آن می توان به توجیه و هدایت رفتارهای یک رژیم فراگیر اقدام نمود.