سیدحسن تقی زاده

تکامل آزادی حقوق ملی متناسب با رشد ملت است و اگر این رشد وجود داشته باشد وقتی که مشروطیت کاملی با آزادی بیشتر در یک نقطه پیدا شود آن آزادی و حق حاکمیت ملی را به اعتدال به کار می برند و افراط و زیاده روی نمی کنند.

 

مرحوم سیدحسن تقی زاده نوشت: از همان اول اعلان مشروطیت، شکل حکومت ملی اسما همیشه در ایران مستقر بوده و هست، و به استثنای دوره استبداد صغیر که قریب چهارده ماه دوام کرد و دوره انفصال مجلس بر اثر اولتیماتوم روس تا تاجگذاری احمدشاه، که تسلط عظیم دول خارجه انعقاد مجلس را در آن مدت سه سال غیرممکن ساخته بود، بعد از انقلاب روسیه بسیاری از موانع برطرف شد و باز حکومت ملی با لوازم آن به راه افتاد.

سپس از آن تاریخ تا امروز، اگرچه مشروطیت و مجلس ملی گاهی(قریب ده دوازده سال) خیلی ضعیف و بلکه بی اثر بوده، معذالک صورتا محفوظ بوده است و اسم حکومت در این مدت، همیشه مشروطه بود. ولی البته شدت و ضعف داشت و گاهی کم رنگ و گاهی پررنگ بود و بر حسب ظواهر به منظور رسمی شدن قوانین مملکت و حل و عقد امور، رای و تصویب اعضای مجلس یا مجلسین و قیام و قعود آنان، شرط ظاهری یا حقیقی به شمار می رفت چه آن آراء موافق، از روی اعتقاد خالصانه به صحت و فایده امور مصوبه داده می شد و اختیار کامل برای رای دهندگان حاصل نبود ولی در هر دو صورت، شکل حکومت اسما و رسما و صورتا مشروطه بوده است و به دلیل اینکه آزادی کامل که شرط صحت کامل عمل مجالس تقنینیه است، در بعضی ادوار موجود نبود، اسم و صفت رسمی مشروطیت به کلی منتفی نمی شود.

چنانکه هم اکنون در بعضی ممالک شرق با آنکه همه اسم حکومت مشروطه یا جمهوری دارند، کم رنگی و پررنگی کامل در بودن یا نبودن حکومت ملی مشهود است و در این صفت همه یکسان نیستند، ظاهراً و بالنسبه کاملترین مشروطیت در شرق، ایران است که با انواع مشابه خود در سایر ممالک شرقی مخصوصاً ممالک اسلامی، تفاوت اساسی دارد.

یک نکته هم باید گفته شود و آن این است که تکامل آزادی حقوق ملی متناسب با رشد ملت است و اگر این رشد وجود داشته باشد وقتی که مشروطیت کاملی با آزادی بیشتر در یک نقطه پیدا شود آن آزادی و حق حاکمیت ملی را به اعتدال به کار می برند و افراط و زیاده روی نمی کنند. بنابراین دوام و بقای آزادی و مشروطیت کاملتر، بسته به حفظ موازنه آن با امنیت و مصالح عمومی و روش عاقلانه است و هر جا این رشد موجود نبود، با وجود میل به آزادی کامل، به تدریج موازنه لازم بین آزادی و امنیت عمومی از میان می رود و کفه افراط در خودسری و سوداهای خام و فقدان متانت و اعتدال می چربد و کار به دست جمعی اشخاص نادان خوش نیت و وطن دوست ناپخته می افتد و جریان امور منتهی به اختلال امور و ناراحتی می گردد.

و به مقتضای طبیعت، ناچار حکومت زورمندان پیش می آید و آزادی محدود می گردد. پس اگر وقتی در یکی از این ادوار، این نوع غلبه تا حدی پیدا شود، مسئولیت آن نه تنها بر مباشرین حکومت خودکام است، بلکه مسئولیت کلی متوجه متصدیان امور نادان سابق و مدعیان آزادی طلبی هم هست که در امر استعمال آزادی و اعتراض از صراط اعتدال، موجب شکست آزادی و سلطه قهری دشمنان آزادی خوش نیت و بدنیت و نفع شخصی بر آن شده اند.

به هر حال سوالی پیش می آید که ایران به مشروطیت رسیده یا نه، ایران به مشروطیت رسیده ولی مشروطیتی که متناسب با رشد اهالی خود و آنچه مردم آن محق بوده است و با وجود این، امید قوی به آن است که هیچ گاه در قوس نزول نیفتیم و به تدریج مشروطیت نضج و قوام خواهد یافت، چه حکومت ملی دموکراسی اگر هم جنبه های نقص و معایبی داشته باشد که قطعا دارد، فعلا تنها راه صلاح و بقای استقلال ملی است. شق دیگر که البته موقتی خواهد بود خطرناک است و مملکت را به زوال می کشد.

اما اینکه مشروطه ما چه نقایصی دارد و چگونه باید آن را جبران کنیم، باید بگویم نقایص ما همان کمی رشد اجتماعی و ضعف قوه جامعه در بین تربیت شدگان است که نتوانسته اند تشکیلاتی با ایمان و شوق و شور از اشخاص دارای علاقه حقیقی بر اصلاح و آزادی و اتصال آنها به هم به وجود آورند.

چنانکه اثر این نقص در نبودن احزاب سیاسی در این مدت نمایان است که نه تنها هیچ نوع حزب حقیقی بسائقه عقیده و ایمان سیاسی قلبی وجود ندارد، بلکه بنابر ظاهر، آتیه به وجود آمدن چنین چیزی هم در پنجاه سال آینده ضعیف است و حزبی که در این مملکت از دسته رفقا و دوستان به خاطر به دست آوردن شغلی به وجود آمده یا خواهد آمد، مستحق اسم حزب نیست، بلکه مرکب از دسته ای از دوندگان در پی منافع شخصی خواهد بود و بس.

جبران این نقص در عامل اصلی حکومت ملی جز با تزاید عده اشخاص مستقل الفکر و قائم بالذات و دارای ایمان و پاکباز و فداکار و با شهامت ممکن نیست و حصول این منظور فقط شرط بنزهت اخلاقی مشتغلین به امور عامه است و اگر پاکی اخلاق مجزا از سیاست فرض شود در این مملکت به جایی نمی رسیم و با اشخاص بی صفت و بی عزم و طماع و محب افراطی جاه و مال، نمی توان تشکیلات شایسته و جدی و بارز و فداکار به وجود آورد.

تا چنین تشکیلاتی(البته غیرافراطی) که عامل اساسی حکومت ملی و حقیقی است پیدا نشود، مشروطیت جز اسما و صورتا نخواهد بود. راه حصول به مقصد و وصول به مطلوب منحصرا در پیدا شدن سیاسیون پاک اخلاق و با ایمان و غیرتابع به زورمندان و ایجاد حلقه اتصال بین افراد دارای این صفات و البته با شرایط اصلی و اساسی انتخابات آزاد مجلس است و بس، که به حمدالله در این چند ساله اخیر پس از انقلاب سفید شاه و مردم به آن نزدیک و نزدیک تر گشتیم و روزبه روز هم نزدیک تر می گردیم.