عبدالله ناصری

امام صدر در ادامه همان رویکرد عصری و نسبیت گرایانه خود می گوید سنت را نباید به بت برساخته تبدیل کرد و آن را قداست بخشید.

 

عبدالله ناصری نوشت: من درباره امام صدر فقط یک چیز می دانم و آن این که می دانم درباره او و اندیشه نقاد، جوّال و خالقش هیچ نمی دانم. مرد بزرگی که در هر عرصه فکری – اجتماعی می توان از او سخن گفت. جامعیت و نبوغی که او را فرا گرفته تلقی از آثار مکتوب منتسب به وی را مصداق تمام “برداشت محدود” و “فهم ناقص” خواننده و از جمله این قلم می نماید. شاید فرصتی فراخ می طلبید تا با تأمل و درنگ در همه آثارش درباره او شفاف تر و صریح تر سخن گفت و قلم زد، امّا نگارنده سعی کرده بابی باز گشاید و طرحی در اندازد تا دیگران هم فراتر از تحلیل های سنتی- تاریخی درباره او بنویسند.

بی شک زمان و مکان عناصری هستند که نقش بزرگی در استوارسازی فکر و اندیشه انسان بازی می کنند. بلوغ فکری او پس از جنگ جهانی دوم که دنیای اسالم شاهد نوزائی و یک رنسانس فکری است و جغرافیای جدید زیست او «لبنان» که
یکی از کانون های مناسب گفت وگو، تفاهم و تعامل است از امام موسی صدر مختصاتی برجای گذاشته که هنوز قریب چهار دهه از فقدش می توان اندیشه اش را در “دایره تأویل” نهاد و رنگارنگ از او سخن گفت. فهم او و سخن اش، ذهن را تحریک
می کند و اندیشه را به تکاپو می اندازد و به قول “گریگوری برگمن” انسان را به “حمام فلسفه “می برد تا دوشی بگیرد؛ یعنی فلسفیدن و اندیشه ورزی را فرا بگیرد. در این منظر، دیگر پدیده “اجتهاد” که امام صدر خود از سر آمدان نوگرای آن است، امتیاز انحصاری فقیه و تئولوگ یا عالم دینی نیست. و به قول شیخ محمد عبده مصری”، اسلام به هیچ کس حق سلطه بر اعتقادات و بیان احکام نداده است. … هیچ کس مدعی حق سلطه بر ایمان کسی نیست و نمی تواند در برابر اندیشه ورزی او بایستد”.

امام صدر در آغاز کتاب “برای زندگی” که تفسیر مختصر سوره های پایانی قرآن است بحثی را مطرح می کند مبنی بر این که چگونه ممکن است که یک متن واحد نیاز و امور ادوار مختلف را سامان دهد(منظور از متن واحد قرآن کریم است). او سپس خود پاسخ می دهد. پایبندی به دلالت های حقیقی و مجازی لفظ با انواع دلالت های میان آن دو و سپس التزام به باور نسبیت فهم در مخاطب و مراودت کلامی میان متکلم و مخاطب کلید این پرسش است و سپس نتیجه می گیرد فهم و تفسیر قرآن – کلام وحی- منحصر به مفسران نخستین نیست. بلکه ما نیز حق داریم که قرآن را به یاری اطلاعات بیشتر و تجارب۱ روز افزونتر در زمینه های مختلف، ژرفتر و با آگاهی روز آمدتری دریابیم.
و این یعنی “تولید معنای نو “و این رویکرد می تواند تلقی سنتی از تفسیر کلام وحی را به “تفسیر متن” تعبیر کند که البته در همان دوره تاریخی مهم سده بیستم در جهان
عرب کسانی چون محمد عبده، امین خولی، طه حسین و دوره های متأخر امثال محمد ارکون و نصر حامد ابوزید به این روش و برداشت شناخته شده اند. در کلام و عبارت دیگر؛ امام صدر تابع قرائت پذیری متن و نسبیت گرایی در فهم دینی است یعنی همان رویکرد هرمنوتیکی به متن.

او در فهم قرآن و هرمتن دیگری، فارغ از اصالت دادن به مؤلف، برای متن هویتی مستقل قائل است و برای مفسر متن اصالت. یعنی همان قرائت پذیری یا“Religion of Readibility“ که برداشت و فهم مطلق از متون دینی را نفی می کند و به
یک نسبیت گرایی و هم سنخی با زمان و مکان باور دارد. او و نگاه نو اندیشانه اش انسان را به یاد متفکران و نو اندیشان یا به عبارت دیگر نومعتزلیان هم عصر خودمان مثل مرحوم محمد ارکون می اندازد که معتقد است تئوری “باز اندیشی اسلام” او در
واقع تغییر نص قرآن و کلام وحی نیست – نظریّتی لیست ال صالح النصّ القرآنی ولکن لتطویر المجموعه االسلامیه )در
مصاحبه با رشا کامل تونسی، اکتوبر۲ ۲ در پایگاه الوان(، بلکه در صدد است عقل سنتی جزم اندیش را از عقل مدرن باز شناسد و موجب شود جزمیت فکری موجود در جهان اسلام در عین فزونی اش خود را در بوته نقد قرار دهد تا مدرنیته را از یک سو و عصری شدن اندیشه دینی از سوی دیگر درک کند. امام صدر به نظر نگارنده “در سیر برداشت از متون” به یک تاریخ مندی اندیشه قائل است، و زمینه تاریخی، اجتماعی و زبان شناختی را در تولید متن و معنا نادیده نمی گیرد. و از همین روست که تأکیدش بیشتر بر لبّ و اساس دین است تا اعمال و کردارهای آئینی. )البته تأکید می کنم او عالمی اباحی گر نیست بلکه کاملا ملتزم به آداب شریعت است( شاید در این رهگذر اشاره به یک نمونه برخورد تاریخی این عالم عصری بی مناسبت نباشد و آن مصاحبه ایشان با خانم حنان معلوف خبرنگار روزنامه لبنانی النهار در شهر صور در تابستان ۱۱۲ خورشیدی
است. خبرنگاری که به احترام امام روسری بر سر برهنه خود گذاشته و از امام میپرسد آیا من منافقم؟ و او در جواب خبرنگار میگوید نه! شما یکی از تکالیف دینی خود در برابر یک عالم دینی را انجام داده اید. خبرنگار دوباره می پرسد اگر با سر برهنه با شما مصاحبه کنم چه؟ امام پاسخ می دهد: من آنچه را که به مصلحت تحقق هدف دینی ام باشد در نظر می گیرم و اگر در مصاحبه مصلحتی برتر عاید شود بدون شرط با شما روبرو می شوم. خبرنگار که این پاسخ را می شنود به امام میگوید من قانع شدم و از این پس همیشه از روسری استفاده خواهم کرد.

نوع نگاه امام صدر به ادیان و مذاهب در رویکرد پرهیزگرایانه و عبور او از “فهم مطلق” بی شک مؤثر است. او در کتاب”ادیان در خدمت انسان” معتقد است: “ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی می گرفتند. جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوت ها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان. و این دو نیز نمودهای حقیقی یگانه اند. و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنها مستضعفان نیز پیروز شدند، طاغوت ها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را بر گرفتند و اینگونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند، هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان”.

از حوصله این مقاله بیرون است که درباره روح کلام امام صدر اسناداتی به تاریخ ادیان توحیدی سه گانه داشته باشیم، خصوصاً منازعاتی که در صحنه جغرافیای محدود اسلام از همان آغاز رخ نمود و فتوح را شکل داد و یا در درون جامعه اسلامی به نام آزاد اندیشی و مناظره آزاد، چگونه حکومت ها با مخالفان خود در افتادند.

یکی از مشکلات جهان مسلمانی، نوع نگاه غیر عقلانی به سنت و سیره همانند قرآن است. یعنی اعتقاد بیش از حد به آنچه در گذشته درست شمرده می شد ولی بی شک امروز در ساحت جامعه و مصالح فردی الزاماً کارکردی ندارد. چون بسیاری از معیارهای نقل سنت با علوم و اندیشه های جدید سازگار نیست و التزام قاطع به آن – بی هیچ نقد و حصری – پدیدار کننده همان اسلام سیاسی است که در دوران معاصر شخصیت هایی مثل ابواالعلی مودودی، حسن البنّا، و سیدقطب و در یک کلام اسلام سلفی را پدید آورد. این نگاه سلفی غیر منتقدانه به روایت و گفته اسلاف و پیشینیان است که در “داعشیسم جدید”جلوه می کند.
امّا امام صدر در ادامه همان رویکرد عصری و نسبیت گرایانه خود می گوید “سنت را نباید به بت برساخته تبدیل کرد و آن را قداست بخشید”.

در حوزه سنت هم ایشان کاملا نگاه تاریخمند و اقتضائی دارد و به ارزشهای اجتماعی نوظهور توجه می کند. مثالً به این الگوی ارائه شده در قاهره مجمع بررسی های اسلامی میتوان اشاره کرد که مبتنی بود بر بررسی یکسان کردن شعائر اسلامی، مثل اعیاد و مناسک، اذان و موسوم های عبادی. او همچنین درباره تفاوت افق ها در جهان اسلام میگوید: “میتوان به وسایل علمی که وجود هلال ماه را در افق رصد و اثبات میکنند، اعتماد کرد و اگر هلال در یک منطقه ثابت شد به منزله ثابت شدن آن در همه مناطق است : …

نگاه وحدت آمیز او به مذاهب اسلامی هم ناشی از همین فرار از جزم اندیشی است. به این جمله او عنایت کنیم: “اطمینان می دهم که آشنایی مسلمانان با همدیگر و شناخت مذاهب از یکدیگر، بهترین وسیله برای ایجاد اطمینان و اعتماد کامل و محبت راستین بین همه مسلمانان است؛ چرا که دوری مذاهب … سبب شکاف و بدگمانی بوده است… هنگامی که خورشید معرفت سر برمی آورد، هر مسلمانی برادر دینی اش را جزئی از وجود خود و پشتیبانی برای هویت اسلامی اش می یابد: قلبی که با عشق
به اسلام می تپد و عقلی که به مصالح این است می اندیشد”.

به نظر می رسد کانون توجه ایشان به عرفی شدن و رعایت مصالح عمومی و احترام به آزادی انسان و حقوق او، امام صدر را در میان حوزویان – البته حوزوی دانشگاه مدرن دیده – از نظر قرائت پذیری فهم دینی برجسته کرده است و دقت کنیم که ازاین دستاوردهای نوگرایانه او قریب نیم سده می گذرد و اگر او اینک در میان جمع اندیشه ورزان معاصر حاضر می بود، قطعاً صفحات جدیدتری می گشود. بررسی نگاه ایشان به دین، انسان و جامعه هنوز جای سخن گفتن دارد که نگارنده امیدوار است در فرصت دیگری آن را پی بگیرد. نوشتار کوتاه خود را با جمله ای از “اشتفان تسوایگ” اتریشی به پایان میبرم:
“ماری که نتواند پوست بیاندازد، سقط میشود. همچنین ارواحی که مانع تغییر عقیده شان شوند، دیگر روح نیستند”.