حسین احمدی

تلاش برای توسعه میهن، با مفهوم توسعه به تدریج آشنا شده و یکی از مفاهیم مهم از منظر او بروکراسی در کشور است.

 

حسین احمدی به بهانه ناآرامی‌های اخیر نوشت: در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۱ نشستی تحت عنوان «سبب‌شناسی توسعه‌نیافتگی و اندیشه پیشرفت و تحولات جدید ایران» در محل ساختمان جامعه مهندسان مشاور ایران، با ایده دعوت به گفت‌وگو نخبگان برگزار شد. این نشست که به صورت یک پانل ۳ ساعته با حضور آقایان دکتر خانیکی، دکتر مجلسی، مهندس آل‌یاسین و دکتر گتمیری به اجرا در آمد، به بیان آقای مهندس گل‌سرخی با هدف‌گذاری هم‌اندیشی اندیشمندان و بر مبنای دغدغه پیوستگی و با هم شدن آنان بر پایه مسوولیت اجتماعی و پرهیز دادن از پراکندگی اندیشمندان در عین بی‌شماری آنها اعلام شد. از دیگر سو، این قبیل گفت‌وگوها، اگر امروز دچار دیرهنگامی نشده باشند؛ با وجود این، نه داعیه و نه یارای آن را دارند که بدیلی برای هژمونی خیابان واقع شوند، ولیکن می‌توانند به نوبه خود در روشنگری و هشدار نسبت به انحراف از مسیر پیشرفت کشور و درجا زدن توسعه، به هر دو طرف به ویژه حاکمان نهیب خود را بزنند. ابهامات بنیادینی همواره از سوی برخی نخبگان و الیت جامعه مطرح بوده و همچنان مطرح است مبنی بر اینکه: «آینده توسعه میهن هماره در محاق بوده است!» و «اساسا ما در ایران در مورد توسعه با بن‌بست‌های تاریخی مواجه بوده و امروز نیز به‌رغم پیشینه گشایش‌هایی در برخی مواضع و مقاطع تاریخی از جمله در تاریخ انقلاب اسلامی، اما برای چندمین بار به عدم امکان توسعه رسیده‌ایم. این رخداد تا بدانجا پیش آمده که در سند ابلاغی اخیر، برنامه ۵ ساله هفتم، با وجود فرمالیته بودن محتوای آن، حتی از واژه توسعه در عنوان و متن آن نیز پرهیز شده است!» آقای مهندس آل‌یاسین پژوهشگرِ سبب‌شناسی توسعه نیافتگی ایران، به گفته خودش با وجود حضور ۶۰ ساله در عرصه فعالیت‌های زیرساخت‌های توسعه مهندسی در کشور و تجارب ارزنده حتی در کار کردن با شرکت‌های خارجی، به این باور رسیده که توسعه در کشور ما به بن‌بست رسیده است! او می‌گوید: «متاسفانه من برای آینده میهنم توسعه‌ای نمی‌بینم!» به گفته وی، او در فرآیند تجارب حرفه‌ای خویش و

تلاش برای توسعه میهن، با مفهوم توسعه به تدریج آشنا شده و یکی از مفاهیم مهم از منظر او بروکراسی در کشور است. مواجهه با پدیده‌های شوم و فراگیری چون مسوولیت‌نشناسی و مسوولیت‌ناپذیری، ناراستی و دروغگویی، چاپلوسی، درست انجام ندادن کارها، اهمال‌کاری و وقت‌کشی و …؛ نوعی رودررویی دایمی با تحمیل‌های اجتماعی، در حالی که به‌رغم وجود سرمایه‌های تاریخی، جغرافیای طبیعی، اقلیم، منابع، فرهنگ غنی، ترکیب‌های جمعیتی، با پدیداری جامعه‌ای معیشت محور در فقدان نهادهای اقتصادی کارآمد، روبه‌رو بوده‌ایم که همیشه به ناامنی و ناآرامی اجتماعی و انفعال، امتناع و انسداد توسعه منجر شده است.
بازبینی رویدادهای تاریخی مکرر و بررسی علل بازتولید استبداد با ریشه‌های مسبوق به سابقه ملوک‌الطوایفی که منتج به افول اندیشه و تفکر و به مخاطره افتادن نظم اجتماعی می‌شده‌اند؛ بازگو‌کننده آن است که «چرا ما توسعه‌ناپذیر هستیم؟!» عدم توفیقات مکرر در برنامه‌های توسعه‌ای و عدم تحقق بند بند سندهای توسعه کشور، بیش از دو دهه اخیر نامگذاری‌های سال به سال به نام‌های پرطمطراق ولی غیر محقق، حاکی از نوعی ناراستی، غیر حقیقی بودن امور، سپر قرار دادن دروغ و تملق، ارتشاء و افساد برای ایجاد مصونیت در هر رده‌ای به میزان تسهیم بودن یا تسهیم شدن در قدرت، جهت غارت منابع و ثروت‌هایی است که ‌باید در مسیر توسعه کشور صرف شوند.
تداوم جامعه سنتی با زندگی به‌ شدت وابسته به معیشت، در وضعی کشنده، رو به استهلاک روح انسانی و اضمحلال تفکر و متضاد رشد و بالندگی استعدادها که به عدم امکان پیدایش شخصیت‌های موثر و کارا در جامعه‌ای استبداد زده می‌انجامد. ادوار پیشین معاصر با عباس میرزا، قائم‌مقام فراهانی، امیرکبیر تا انقلاب مشروطه و پس از آن ظهور پدیده استبداد منور و قدرت مطلق شاهی تا سپری شدن دوران نیم قرن اخیر انقلاب اسلامی ایران، همگی توام با چالشی دوباره و چند باره برای حاکمیت قانون، آزادی و دموکراسی را رقم زده است و اما، اینک با این وصف چگونه می‌توانیم به توسعه دست بیابیم؟! در حالی که از بدیهی‌ترین الزامات توسعه فاصله یافته‌ایم. امروز نظام سیاسی و حکمرانی به پدیده‌ای به نام رادیکالیزم مذهبی و رویکردهای بنیادگرایانه و افراطی سیستماتیک نیز دچار شده و کار به جایی انجامیده که مردم، نوعی ناامنی و ناآرامی بی‌مهار و غیرمدبرانه را شاهد هستند. رشد مدرنیته و مطالبه سبک زندگی جدید زیر پوست جامعه و در چهره نسل نوخاسته تبلور و عینیت یافته است. از طرفی این زیست دوگانه حاکمیت و هژمونی خیابان، به دو قطب غیر قابل کنترل، ناهنجاری و اصوات گوشخراش در جهت تقابل با یکدیگر، به نظر از فرصت‌های گفت‌وگو و به رسمیت شناختن زیست قانونمدارانه برای شنیدن صدای اعتراضات بر حق مردم و زنان و جوانان در حال دور شدن است. خشم و امید در شبکه‌ای شدن جامعه، ملهم از شبکه‌های خشم و امید اثر مانوئل کاستلز، کاوشی در اشکال جدید جنبش‌ها و اعتراضات اجتماعی است که امروزه در جهان نیز در حال فوران هستند، اعتراضات و جنبش‌های اجتماعی مشابه از بسیاری جهات ممکن است با هم تفاوت داشته باشند، اما در یک چیز مشترک هستند: همه آنها به‌طور جدایی‌ناپذیری با ایجاد شبکه‌های ارتباطی خودمختار که توسط اینترنت و ارتباطات موبایل پشتیبانی شده، در عین در هم تنیدگی، اجتناب‌ناپذیر نیز می‌نمایند.
مانوئل کاستلز در کتاب خود، ریشه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این جنبش‌های اجتماعی جدید را بررسی می‌کند، اشکال نوآورانه خود سازماندهی آنها را مطالعه کرده و همچنین نقش دقیق فناوری را در پویایی جنبش‌ها ارزیابی می‌کند. دلایل حمایتی که آنها در بخش‌های بزرگی از جامعه پیدا کرده‌اند و ظرفیت آنها را برای ایجاد تغییرات سیاسی از طریق تاثیرگذاری بر ذهن مردم بررسی کرده و پیامدهای این جنبش‌ها و اعتراضات اجتماعی را برای درک اشکال جدید تغییر اجتماعی و دموکراسی سیاسی در جامعه شبکه جهانی ترسیم می‌کند.
بی‌عملی و ناکارآمدی دولت در ایران و عدم مشاهده تدبیر حکومتی برای کنترل و هدایت درست اعتراضات در مسیر شنیده شدن صدای جنبش‌های اعتراضی و آینده‌پژوهی در مورد جنبش‌های اخیر در کشور ما و گنگ و مبهم بودن مابه‌ازای مردم و سرنوشت آنها در دل این جنبش، بیشتر به ناامیدی‌ها دامن زده است تا به امیدواری از فرجام‌خواهی‌های آن.

منبع: اعتماد