بسیاری بدون اینکه خانوادههایشان از ماجرای کامل خبر داشته باشند به گور رفتند زیرا مشمول قانون اسرار رسمی میشدند.
به گزارش گروه بینالملل صبح ما به نقل از نیوزویک، مورخ و نویسنده کتابی جدید ادعا میکند که در طول جنگ جهانی دوم، بیش از چهارهزار دانشآموز بریتانیایی توسط سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6) آموزشدیدهاند تا آدمکش شوند.
«اندرو چترتون» در کتاب جدید خود به دفاع مخفی بریتانیا به روایت شبکه خرابکاران و جاسوسان غیرنظامی که برای شکست دادن ارتش آدولف هیتلر آموزشدیدهاند، پرداخته است.
وی گفت که این آموزش شامل هزاران کودک بین ۱۲ تا ۱۵ سال است که اگر هنوز زنده باشند، اکنون در دهه دهم زندگی خود خواهند بود.
چترتون اکنون درتلاش برای پیداکردن اعضای بازمانده «کودکان آدم کش» که بخشی از عملیات Sealion (عملیات شیر دریایی: عملیات آبی خاکی آلمان نازی برای حمله به بریتانیا و پیاده کردن نیروهای چترباز خود در آنجا در سپتامبر ۱۹۴۰ بود که به دستور هیتلر انجام نشد)، است.
بریتانیا برای تهاجم وحشتناکی که تقریباً شاهد فرود آمدن ارتش ششم آلمان در لایم رجیس، دورست، در جنوب انگلستان در سال ۱۹۴۰ بود، آمادگی کامل داشت.
درحالیکه داستانهای «ارتش پدر» و «گارد خانه» بهخوبی شناخته شده است، هنوز اطلاعات کمی در مورد پسران و دخترانی که برای کشتن نازیها آموزشدیده بودند، موجود است.
بسیاری بدون اینکه خانوادههایشان از ماجرای کامل خبر داشته باشند به گور رفتند زیرا مشمول قانون اسرار رسمی میشدند.
کتاب جدید چترتون که قرار است در ۱۵ ژوئیه منتشر شود، قصد دارد همه چیز را در مورد «ارتش بچه» که کمتر شناخته شده است، فاش کند.
چترتون گفت که به دختران نشان داده بود که چگونه با گاروت (روش اعدام در اسپانیای قدیم که طی آن یقهی فلزی دور گردن محکوم میآویختند و با چرخاندن پیچی یقه را تنگتر میکردند تا محکوم خفه شود)، آدم خفه کنند و به پسرها تفنگ تکتیرانداز داده بودند.
چترتون که اهل بادلی سالترتون، در جنوب غربی انگلستان است، گفت: آنها در انگلستان اشغالی به نوجوانان یاد میدادند که قاتل، جاسوس و اپراتورهای بیسیم شوند.
نوجوانان به تفنگ مجهز بودند و به دختران نشان داده بودند که چگونه از گاروت استفاده کنند.
سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6) مخفیانه این گروهها را راهاندازی کرده بود و هزاران نفر در این گروهها خدمت میکردند.
در برخی از مناطق، مجموعههای بیسیم را پشت کلیساهای روستا و در انبارهای میخانهها پنهان کرده بودند، درحالیکه کودکان اغلب همراه با تمام اعضای خانواده خود بهعنوان نیرو فعالیت میکردند.
این کتاب روی گروهی با نام رمزی بخش VII (هفتم) تمرکز دارد.
وی افزود: این واحدهای کوچک سازمانی که توسط سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6) راهاندازی و اداره میشد، گاهی از اعضای خانواده از جمله نوجوانان تشکیل میشد.
به پسرانی که در سراسر کشور بودند توسط سر افسران سابق با لباس بدون علامت و لباس شخصی آموزش میدادند که چگونه آدمکش باشند. به دختران نوجوان یاد میدادند چگونه از گاروت و غیره استفاده کنند. نقش آنها سخت کردن زندگی تاحدامکان برای اشغالگران آلمانی بود.
علاوه بر آدمکشی، این کودکان کارخانهها، راهآهنها، هواپیماها و غیره را منفجر میکردند. آنها دستگاههای بیسیم داشتند تا اطلاعات را به دولتهای باقیمانده در تبعید منتقل کنند. تقریباً همه آنها بدون آنکه چیزی به کسی گفته باشند رهسپار گور شدند.
چترتون میگوید که کار گروهی از همه پنهانتر است، زیرا احتمالاً به این دلیل که بریتانیا کودکان را برای کشتن آموزش داده بود.
بهتدریج در چند دهه اخیر، روایتهایی توسط محققانی از جمله چترتون جمعآوریشده است. وی افزود: ما همه این پیامها را از اعضای خانوادهها دریافت میکنیم. بدیهی است که بیشتر آنها مردهاند. ما سه منبع مختلف در سراسر کشور داشتیم که به ما میگفتند پدربزرگ چگونه برای استفاده از تک تفنگ در کودکی آموزشدیده است. همه عبارات تقریباً یکسانی را به کار بردند. در مورد اینکه چگونه توسط یک افسر سابق واقعاً ترسناک که یونیفرم مخصوص و نشانداری نداشته، آموزش دیدند. افسران احتمالاً از جنگ جهانی اول بودند. من دوست دارم با هرکسی که یکی از آن کودکان در بخش هفتم بود، صحبت کنم. آنها احتمالاً در اواسط دهه ۹۰ زندگی خود هستند. اما آنها از نسلی هستند که وقتی قانون اسرار رسمی را امضا کردند، هرگز درباره آن با کسی صحبت نخواهند کرد. ما نمیدانیم چرا اینهمه نگه داشته شده است. شاید این واقعیت است که ما بهعنوان یک ملت مایل بودیم از کودکان بهعنوان آدمکش استفاده کنیم. کل ماجرا بعدازاین مدت طولانی بسیار عجیب است. آنچه شگفتانگیز است این است که همه آنها توانستهاند در تمام طول عمر خود خاموش باشند. استفاده از بچهها کارساز بود، زیرا آنها تناسباندام داشتند و قوی و سریع بودند و هیچکس به دلیل سادهلوحیشان معمولاً به آنها شک نمیکرد. آنها زیر تختها اسلحه داشتند و انبارها در اطراف شهرها و روستاها پنهان میشدند.
ترجمه: گلناز سادات غفاری