احمد حیدری

رفتار این نوجوانان و دیگر اقدامات مشابه معمولا نه از سر دین و حکومت ستیزی بلکه برای اعلام مخالفت با حاکمانی است که از اداره صحیح دنیای مردم ناتوان‌اند.

 

احمد حیدری نوشت: در روزهای گذشته چند دختر نوجوان شیرازی با پوششی که متأسقانه امروز فراگیر شده، تجمعی آرام داشته‌اند که با توجه به عکس العمل مسئولان بخصوص «روحانیان حکومتی» و بعضی «نمایندگان ولی فقیه» در بعضی استان‌ها، گویا زلزله‌ای بزرگ و ویرانگر یا انفجاری عظیم رخ داده که انفجارهای ویرانگر دیگری در پی خواهد داشت! و باید به سرعت و قاطعیت با آن مقابله نمود تا انفجارهای بعدی صورت نگیرد! حال آن که سال‌هاست در غفلت و ناآگاهی و با عملکرد غلط ما، این انفجارها صورت گرفته و این پس‎لرزه‌هایش هست!

صاحب ناچیز این قلم حداقل دو بار در شهریور ۱۳۸۴ با مقاله «مردم سالارى، آزادى و منع بى‌حجابى» در مجله پیام زن شماره ۱۶۲ و با تکرار خلاصه آن در قالب یک یادداشت با همان عنوان در اسفند ۹۶، ضمن اعتراف به لزوم رعایت پوشش در حضور اجتماعی و لزوم مقابله با پوشش‌های نیمه عریان و با آرایش غلیظ، در باره مواجهه غلط با این موضوع هشدار داده‌ و عرض کرده‌ام:

«حجاب و پوشش اسلامى یک حکم خشک و بى‏روح نیست و شکل خاصى از پوشش را الزام نمى‏کند. آنچه لازم است، پوشیده بودن زن و حریم داشتن او هنگام حضور اجتماعى است. مهم آن است که پوشش زن، وقار و متانت او را حفظ کند و فتنه‏انگیز نباشد. زنان مى‏توانند پوشش‏هاى متنوع با رنگ‏ها و اندازه‏هاى مختلف داشته باشند. حکومت اسلامى نباید نوع خاصى از پوشش را الزام و تحمیل کند. متأسفانه گاهى در بعضى ادارات و ارگان‏ها حجاب خاصى الزامى مى‏گردد بدون اینکه براى الزام آن دلیل قانع‏کننده‏اى وجود داشته باشد مثلا «چادر»[یا نوع دیگری از پوشش] گرچه بهترین پوشش مى‏باشد، ولى نباید افراد را به استفاده از آن وادار کرد. الزام به استفاده از آن نه تنها سبب فراگیر شدنش نمى‏شود بلکه با توجه به فطرت «تحمیل‏ناپذیر» انسان‏ها، در مقابل الزام، مقاومت مى‏شود و آن پوشش از جایگاه خود سقوط مى‏کند. ممکن است سخن کسانى که اجبار بر حجاب را غیر قابل دفاع مى‏دانند، مربوط به این نوع الزام باشد. ما در عین اینکه رعایت پوشش را خواسته اکثر قریب به اتفاق زنان مسلمان جامعه مى‏دانیم و افراد را به رعایت این هنجار اجتماعى دعوت مى‏کنیم، برخورد درست و مدبّرانه با زنان بد‏حجاب را هم وظیفه حکومت و مردم و مطابق موازین مردم‏سالارى مى‏بینیم و در عین حال الزام و تحمیل نوع و رنگ خاصى از پوشش حتى اجبار حجاب برتر یعنى چادر را مخالف موازین مردم‏سالارى دانسته، اقدامى غیر اصولى و غیر قابل دفاع مى‏دانیم که در عمل نتیجه بر عکس مى‏دهد».

واقعه شیراز و وقایع مشابه از چند جهت دیگر نیز لازم به توجه‌اند تا مسأله امنیتی تلقی نشود:

۱٫ این واقعه و امثال آن به هیچ وجه اقدامی براندازانه و حتی ساختارشکنانه نیست تا این اندازه اهمیت داشته باشد. البته ممکن است در پس این واقعه افراد برانداز یا ساختار شکن باشند که حسابشان جداست و نباید حکمشان را به افراد صحنه، سرایت داد.
۲٫ اقدام این افراد غالبا انعکاسی و در مقابل تحمیل‎های بی‌جایی است که در زمینه حجاب و پوشش وجود دارد.
۳٫ وجه غالب در باره این افراد، برداشتن «پوشش موی سر» هست و گر نه غالبا پوشش بدنشان بد نیست.
۴٫ در باره «پوشش موی سر»، به نظر می‌رسد حکومتی‌ها بیش از شرع سخت‌گیری کرده و رخصت‌های شرعی را هم ممنوع کرده‌اند! در روایات معتبر نگاه کردن بدون قصد لذت به موی سر زنان بادیه نشین و زنانی که به نهی‌شرع اعتنا ندارند، ناممنوع است(کافی ۵/۵۲۴) و بر همین اساس غالب فقیهان از صدر تا به امروز نگاه کردن به موی سر زنان غیر مسلمان، کنیزان، زنان مسلمان بادیه نشین و زنان بی‌اعتنا به نهی شرع را جایز می‌دانند.(الحدائق الناضره ۲۳/۵۸). این روایات ظاهراً دلالت دارد که حکومت هم وظیفه تحمیل پوشش موی سر را ندارد.
۵٫ رفتار این نوجوانان و دیگر اقدامات مشابه معمولا نه از سر دین و حکومت ستیزی بلکه برای اعلام مخالفت با حاکمانی است که از اداره صحیح دنیای مردم ناتوان‌اند و زندگی مردم را با «بحران‌های سنگین تحمّل‌ناپذیر» همراه ساخته‌اند. راه مواجهه هم بازنگری در اداره حکومت و بازگشت به مردم و جلب اعتماد و رضایت آنان است.
۶٫ روحانیان و نمایندگان ولی فقیه که در این زمینه با تندی و حدّت به میدان آمده‌اند؛ باید بتوانند «چنین به میدان آمدنی» را در زمینه دفاع از حقوق مردم و مقابله با ظلم و ناتوانی قدرتمندان و حکومتی‌ها هم ارائه دهند! اگر آنان در صحنه‌های دفاع از حقوق مردم در مقابل «قدرتمندان حاکم و بی‌کفایت» چنین حضوری می‌داشتند، قطعا امروز هم مردم به نهی آنان بها می‌دادند ولی وقتی با غیبت آنان در آن صحنه‌ها مواجه‌اند، طبیعی است که هم مردم نسبت به این نهی شدید و غلیظ آنان بی‌اعتنا باشند و هم خود نباید انتظار شنوایی از آنان داشته باشند! فاعتبروا یا اولی الابصار