حمیدرضا جلایی پور

در تاریخ معاصر ایران با رشد فرایند نوسازی و تقویت سازوکارهای دولت ملت پدیده و پدیده «لات بازی» روندی کاهنده داشته است، اما همچنان در شهرهای بزرگ ایران پدیدۀ «لات بازی» محو نشده و متأسفانه بخشی از گفتار سیاسی در دوره احمدی‌نژاد با ویژگی «لاتی‌گری»، که خود مشدی‌گری می‌دانستند، قابل شناسایی است.

 

حمیدرضا جلایی پور نوشت:

ایران در دوره احمدی‌نژاد رخدادهای گوناگونی را شاهد بود، یکی از آن‌ها رشد «لات‌-مذهبی‌ها» در دستگاه‌های حکومتی بود که در سال ۸۸ تا ۸۹ اوج گرفت. بررسی این موضوع هدف این نوشته است. البته توجه داشته باشیم استفاده از «لات‌ها» از سوی نیروهای سیاسی پدیده‌ای قدیمی است و از زمان احمدی‌نژاد شروع نشده است. علت این‌که به این موضوع می‌پردازم این است که در دوره احمدی‌نژاد نه «لات‌ها» بلکه «لات‌مذهبی» از حاشیه خارج شدند و رسما بکار گرفته شدند و اینک تعدادی از همکاران احمدی‌نژاد هم در اطراف دولت رئیسی پست گرفته‌اند. اگر سیاست خارجی ‌پرهزینه و مبتنی بر آمریکا‌ستیزی ادامه پیدا کند و گشایش‌های اقتصادی در جامعه رخ ندهد، ممکن است حاکمیت دوباره برای مهار ناراضیان نیاز پیدا کند از «لات-مذهبی‌ها» بیشتر استفاده کند، لذا شایسته است نسبت به خطر «لات‌‌مذهبی‌ها» هشیار باشیم.

سابقه تاریخی

لات‌‌بازی (یا شرخری) و در مقابل آن لوطی‌گری (یا مشدی‌گری) دو «خرده فرهنگ» ریشه دار (و تا حدودی در هم تنیده) در محلات فرودست‌نشین شهرهای قدیمی ایران بوده است. این دو خرده فرهنگ تحت شرایطی به نیروی اجتماعی و حتی سیاسی تبدیل می‌شدند. لذا قبل از ورود به موضوع لات‌مذهبی‌ها در دوره احمدی‌نژاد بی‌مناسبت نیست به سابقه این پدیده اشاره گذرایی داشته باشیم.

به لحاظ تاریخی به نقش متفاوت لات‌ها و لوطی‌ها در محلات شهرها (مثل تهران) باید توجه کرد. یکی از خرده فرهنگ‌های ایرانی خرده فرهنگ مشدی‌ها، جوانمردان یا عیاران یا فتیان یا لوطیان بوده است که در زندگی مردم نقش برقراری امنیت، حمایت از بی‌پناهان را داشته اند و ضعفای شهری به حمایت آن‌ها نیاز داشتند. این افراد معمولا با محافل مذهبی، زورخانه‌ها و خانواده‌های فقیر در محلات پیوند متقابل داشته‌اند. در برابر مشدی‌ها، «لات‌ها» بودند که مثل جوانمردان از جسارت و قدرت بدنی برخوردار بودند، نوچه داشتند، ولی مردم‌آزار و باج‌بگیر هم بودند، و ابزار دست گروه‌های پرقدرت جامعه می‌شدند. در قدیم طبیعی بود با تضعیف قلمرو و نفوذ حکومت‌ها و در مواقع ناامنی‌ها «لات‌ها» و «جوانمردها» در اداره محلات و در حکمرانی نقش و کارکرد پیدا کنند.

با عبور جامعه ایران از «عهد ناصری» در قرن نوزده به «عهد معاصر» و مدرن در قرن بیستم، و شکل‌گیری اقتصاد جدید سرمایه‌داری بجای اقتصاد سنتی و تهاتری پیشین، و تقویت مجموعه نهادی دولت-ملت‌ در ایران، مثل شکل‌گیری کلانتری‌ها و دادگستری، و سازمان‌های رسمی امدادرسان در شهرها، و ظهور «شهروند» (بجای رعایا) که دولت با اتکا به قانون باید حامی شهروندان باشد، دیگر پدیده مشدی‌گری (جوانمردی) و لات‌بازی «کارکرد‌های اصلی و محوری» خود را به تدریج در شهرها از دست دادند. البته «عادت و گفتار» لات‌بازی و مشدی‌گری ریشه‌کن نشده است و به حیات خود در مناطق محروم شهری به صورت خرده فرهنگ و در گفتار عامه ادامه می‌دهد. حتی ما هم اکنون در قرن بیست‌ویک شاهد رواج فرهنگ لات‌بازی و مشدی‌گری و جوانمردی در شبکه‌های اجتماعی هستیم(۱). همچنین در شهرهای مدرن مثل تهران، که دیگر آثار پاتوق لات‌ها مثل چاله‌میدان و انبار گندم در جنوب تهران محو شده است، پدیده‌های مشابه لات‌بازی به شکل دیگری مانند اوباشی‌گری یا اقدامات گنگ‌ها (عده‌ای جوان که زیر نظر یک حامی در مناسبت‌های شهری و عمدتا در برد و باخت‌های ورزشی دست به تهدید و تخریب می‌زنند) در شهرها شکل می‌گیرد. حتی می‌توان گفت اوباشی‌گری (هولیگانیسم) یکی از ویژگی‌های کلان‌شهرهای جهان در لندن، پاریس، توکیو و نیویورک است.

استفاده از «لات‌ها» در سپهر سیاست، ویژه جمهوری اسلامی ایران یا ویژه حکومت پهلوی یا ویژه جنبش‌های خاصی نیست. استفاده از «لات‌ها» هم در سیاست دوران قدیم و هم در دوران جدید در کثیری از جوامع رخ داده است (۲) و باید ببینیم تحت چه شرایط و عواملی لات‌ها عصای دست حکومت‌ها و جریان‌های سیاسی می‌شوند. معمولا حکومت‌های اقتدارگرا و جنبش‌های فاشیستی و بنیادگرا در جهت رسیدن به مقاصدشان در استفاده از «لات‌ها» راسخ‌تر بودند و در جنبش‌های مردمی نیز جوانمردان و داش‌مشدی‌ها نقش داشتند (مثل باقر و ستارخان در جنبش مشروطه). حتی افرادی بودند که در طول زندگی خود هر دو نقش را بازی کرد‌ه‌اند. مثلا در محلات جنوب شهر تهران فردی مثل طیب و نوچه‌هایش در کودتای بیست و هشت مرداد طرف کودتاچیان را گرفت و قدرت محمدرضا شاه را به همراه دارودسته شعبان جعفری (معروف به شعبون بی‌مخ) تثبیت کرد. ولی همین طیب در جریان عزاداری‌های عاشورای سال ۱۳۴۲ با قیام مردمی پانزده خرداد امام خمینی همراه شد تا جائیکه از سوی حکومت شاه تحمل نشد و اعدام شد (۳). یا سرهنگ محمود سخایی را، که سرهنگی شجاع، پاکدست و مصدقی و رئیس شهربانی استان کرمان بود، در روز بیست و هشت مرداد با حمله «لات‌ها» او را به خیابان‌ها می‌کشند و زجرکشش می‌کنند. (خوشبختانه پس از انقلاب در تهران خیابان بالای میدان امام خمینی -توپخانه سابق- بنام او اختصاص یافته است.)

لذا ما برای مطالعه جامعه سیاسی معاصر ایران در کنار مطالعه نقش اقشار اجتماعی و تشکل‌های سیاسی در سیاست و اثر فعالیت حکومت بر این نیروها به مطالعه نقش لات‌ها و مشدی‌ها در محلات شهرهای ایران نیاز داریم (۴). ولی تمرکز این نوشته، بر دوره بلند تاریخ معاصر نیست، بلکه بروی استفاده از لات‌ها در دوره احمدی‌نژاد است (۵).

برآمد احمدی‌نژاد 

قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم (۱۳۸۴) ادعایِ نانوشتۀ اقتدارگرایان تندرو این بود که ما با یکپارچه‌سازی بلوک قدرت در حکومت به طور قاطع ریشۀ فقر، تبعیض و فساد را خواهیم کند و برای تحقق این هدف نباید از پیامدها و بی‌آبرویی‌های ناشی از مهندسی انتخابات جا بزنیم (مثلا در آن زمان یکی از اعتراضات هاشمی رفسنجانی، بعنوان یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، این بود که نهادهای انقلابی پنج میلیون سی‌دی علیه او در جریان انتخابات بین مردم توزیع کردند یا مهدی کروبی یک نامزد دیگر می‌گفت من تا خوابیدم و بلند شدم نتایج آرا تغییر کرد!). بلکه با یکپارچه کردن قدرتِ حکومت، عظمت نظام را هم به مردم در داخل و هم به جهانیان در خارج نشان خواهیم داد. اما پس از چهار سال یکپارچه‌سازی اقتدارگرایان در بلوک قدرت (که در ضمن مجهز به چندصد میلیارد دلار درآمد نفتی هم بود، و آمریکا هم بر خلاف دورۀ اصلاحات در ۱۳۷۶-۱۳۸۴ در باتلاق افغانستان و عراق گیر کرده بود) پیامدهای ناخواسته برای جامعه بوجود آمد.

بعنوان نمونه می‌توان به این پیامدها اشاره کرده‌: شاخص‌های فساد نسبت به گذشته وضع بدتری را نشان می‌داد(۶)؛ برای برقراری امنیت و نظم در جامعه، تعداد اعدام‌ها نسبت به چهار سال گذشته پنج برابر شد (۷)؛ جنبش اصلاحی که پیش از انتخابات در سطح نخبگان، دانشجویان، روزنامه‌نگاران در جریان بود به یک جنبش فراگیر‌تر اجتماعی فرا روئید-جنبش سبز؛ روند توسعه کشور که قرار بود طبق سند چشم‌انداز بیست ساله با نرخ رشد هشت درصد به پیش برود به یک درصد کاهش یافت، و ادبیات ضدیت با توسعه رواج یافت؛ سرمایۀ دو نهاد سپاه و بسیج که در دوران جنگ از ایثارگری‌ها و خون‌های شهروندان این کشور بدست آمده بود، بجای اینکه در کنار مردم باشد، در اعتراضات ۸۸ در برابر مردم قرار گرفت؛ اعتبار جمهوری اسلامی در نظام بین‌المللی با وضعی روبرو شد که سفرهای مقامات رسمی کشور به چند کشور محدود آفریقایی و آمریکایی لاتین (ونزوئلا) محدود شد و با صدور هفت قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل شبح تحریم و شایعۀ تهدید خارجی مردم عادی را نگران کرد. در چنین فضایی یکی دیگر از پیامدهای این دوره ارتقای «لات‌مذهبی‌ها» در حکمرانی بود.

سنخ لات و لات‌-مذهبی

گفته شد، در تاریخ معاصر ایران با رشد فرایند نوسازی و تقویت سازوکارهای دولت ملت پدیده و پدیده «لات بازی» روندی کاهنده داشته است، اما همچنان در شهرهای بزرگ ایران پدیدۀ «لات بازی» محو نشده و متأسفانه بخشی از گفتار سیاسی در دوره احمدی‌نژاد با ویژگی «لاتی‌گری»، که خود مشدی‌گری می‌دانستند، قابل شناسایی است. برای روشن شدن این ادعا به سه توضیح اشاره می‌کنم.

توضیح اول این‌که لا‌ت‌ها و لاتیگری پدیده‌ جدیدی نیست شامل افرادی می‌شوند که: به هیکل خود می‌نازند؛ از کاربرد فحش خصوصاً ناموسی ابایی ندارند؛ برای پیشبرد مقاصدشان در زندگی عمومی، ضد قانون هستند؛ نسبت به ارباب خود نوکرِ جانثار و دستبوس‌اند و نسبت به نوچه‌های خود از موضع قدرت برخورد می‌کند؛ فوق‌العاده افراد احساسی، خالی‌بند و کمتر به پیامدهای بلند مدت اعمالشان توجه می‌کنند؛ مدعی طرفداری از ضعیفان هستند؛ در ظاهر ناموس‌گرا و در باطن از انجام رفتار جنسی ناهنجار ابایی ندارند؛ معمولاً فاقد مهارت شغلی هستند؛ معمولاً باآدم‌های توانا (چه در عرصه دینی، چه در عرصۀ عملی- تکنیکی و چه در عرصۀ اقتصادی و فرهنگی) در ضدیت و حتی کینه‌ورزی قرار دارند؛ آنها ابزار دستِ جریان‌های سیاسی می‌شوند.

توضیح دوم اینکه این ویژگی‌هایی که ذکر شد ویژگیهای لات‌ها بود اما «لات- مذهبی»‌ها چه کسانی هستند؟ لات مذهبی‌ها مشروب‌خور نیستند و کارهای جنسی نامشروع انجام نمی‌دهند ولی جابجا در مناسبات‌های زندگی روزانه فحش نثار این و آن می‌‌کنند. آن‌ها به لحاظ عاطفی و مراسمی خود را به شدت مذهبی می‌دانند و به آن تظاهر می‌کنند، و خودشان، خود را مشدی و با مرام می‌دانند. ویژگی‌های اختصاصی لات- مذهبی‌ها را می‌توان بدین ترتیب، بیان کرد.

الف: اینها طرفدار روحانیان عالِم (یعنی روحانیانی که مفسر قرآن، یا حدیث و منابع اخلاقی هستند) نیستند، عمدتاً طرفدار مداحان بی‌سواد، بی‌پروا و جَوساز هستند-یا طرفدار مداحان ترانه‌خوان هستند. حتی لات- مذهبی‌ها طرفدار مداحان با تقوایِ اهل بیت و سنتی مثل مرحوم کوثری (مداح مراسم عزاداری بیت امام خمینی«ره») نیستند. آنها حتی در متن هیئت‌های مذهبی و جلسات عزاداری قرار ندارند. بخاطر اینکه شما اگر در متن هیئت‌های مذهبی قرار داشته باشید باید به طور مرتب به سخنرانی روحانی هیئت گوش دهید و این حوصله می‌خواهد؛ باید مرتب در دعاهای ندبه، کمیل، توسل بدون ریاکاری شرکت کنید و اینها حوصله می‌خواهد. لات- مذهبی‌ها بیشتر در حواشی هیئت‌ها و در مواقع شور عزاداری‌ها حضور خود را به نمایش می‌گذارند. معمولاً کسانی که خداترسی ندارند و بی‌تقوا هستند (مثل لات‌ها) نمی‌توانند در متن و هستۀ اداره کنندگان هیئت‌های مذهبی قرار گیرند.

ب: لات‌مذهبی‌ها از لات‌های محلات خبر داشته و با هم سلام و علیک دارند. به همین دلیل هیچ کدام از هیئتی‌های با تقوا راضی نمی‌شوند فرزندان آنها با لات- مذهبی‌ها ازدواج کنند و معمولاً از شر آنها به خدا پناه می‌برند. ت: لات- مذهبی‌گری معمولاً در میان جوانان بیشتر شیوع پیدا می‌کند و لذا تعداد زیادی از لات- مذهبی‌ها با گذر زمان مخصوصاً وقتی به موقعیت اقتصادی یا سیاسی دست پیدا می‌کنند، متحول می‌شوند و خود را از لات- مذهبی‌ها بری می‌دانند و بیشتر و تنها حامل گفتار و فرهنگ سیاسی این خرده فرهنگ می‌شوند. ه: لات مذهبی‌ها زیاد به دنبال حقیقت امور دینی نیستند و بیشتر شاخک‌هایشان به سمت مراکز قدرت حساس است و البته در مراکز قدرت در نمایش دینی هویت خود به شدت حرفه‌ای هستند و دل عده‌ای از مقامات را در نوکری برای امام حسین می‌برند.

توضیح سوم اینکه برابر مشاهداتی که تاکنون برای من مقدور بوده است می‌توانم اشاره کنم که بخشی از مراکز مهم دینی (و سیاسی) کمتر به گرایش لات- مذهبی‌ها آلوده شده‌اند. بعنوان مثال با اینکه دربِ بیت امام خمینی(ره)، بیت آیت الله خوانساری، بیت آیت الله مرعشی، بیت آیت الله گلپایگانی، بیت آیت الله منتظری، بیت شهید مطهری (بهشتی، باهنر و مفتح) بیت آیت الله صافی، بیت آیت الله صانعی، بیت آیت الله اردبیلی، بیت آیت الله جوادی آملی، بیت آیت الله امینی، بیت آیت الله شبیری، بیت آیت الله وحید خراسانی و دیگران به روی مراجعه‌کننده باز بوده اما یکی از ویژگی‌های این بیوت این بوده است که لات- مذهبی‌ها در این بیوت نفوذ و آدم محوری نداشته‌اند. دفاتر شخصیت‌هایی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهندس موسوی، کروبی محل پاتق و جولان لات- مذهبی‌ها نبوده است. به نظر من ویژگی اخیر یا دور بودن روحانیان مذکور از آلودگی به سوء استفاده از لات- مذهبی‌ها یک خصیصۀ مدنی و اخلاقی است که معمولاً سکولاری‌هایِ رادیکال در تحلیل اوضاع ایران از آن غافل‌اند و آنها عادت دارند نیروهای مذهبی را در یک «چارچوب تحلیلی واحد و منفی» ارزیابی کنند(۸).

چرا لات‌-مذهبی‌ها تقویت شده‌اند؟ 

در اینجا به علائمی می‌اشاره کنم که حکایت از تقویت گرایش لات- مذهبی در دوره احمدی‌نژاد می‌کند.

خود وقوع رخداد کهریزک در اعتراضات ۸۸ علامتی است که نشان از نفوذ آشکار لات- مذهبی‌ها در سازمان‌های رسمی می‌‌کرد. رخدادی که در راس آن سعید مرتضوی دادستان تهران و از یاران نزدیک احمدی‌نژاد قرار داشت (۹). کسی که به اسلام، به انسانیت و به همزیستی میان مردم در کشور پای بند باشد، نمی‌تواند رخداد کهریزک را دست کم بگیرد. در واقعه کهریزک سؤال این است که چه کسانی حاضر بودند برای تنبیه جوانان فرهیخته و معترض سیاسی در جنبش سبز آنها را به زندانی که محل نگهداری زندانیان موسوم به لات‌ها و ارازل و اوباش شهر تهران است، انتقال دهند؟! علی‌الاصول فرد انسان و فرد مسلمان و خداترس راضی به چنین انتقالی نیست. انتقالی که متأسفانه باعث شد کم نظیرترین اتهام (یعنی اتهام تجاوز) در افکار عمومی بر سر زبان‌ها و رسانه‌ها بیفتد. اهمیت این اتهام در زمینه مذهبی آن وقتی روشن می‌شود که آنرا در مقایسه با دو جنایت دیگر در میان مسلمانان در نظر بگیریم. جنایت اول، واقعه خونین صحرای کربلا در بین ما شیعیان است که ضد انسانی‌ترین حادثه علیه خانواده و صحابه پیامبر هست اما در این جنایت اتهام تجاوز نقل نشده است؛ جنایت دوم این‌که هفتاد سال است که دولت صهیونیستی به عنوان یک دولت غاصب ضد انسانی‌ترین جنایات را در حق مردم بی‌پناه فلسطینی‌ها انجام داده اما اتهام به تجاوز شنیده نشده است. به نظر می‌رسد مهمترین عنصری که می‌توانسته حامی چنین انتقالی بشود حضور و رخنه لات- مذهبی‌ها در ارگان‌های رسمی است (۱۰).

غیر از رخداد ننگین کهریزک که خبر از یک لات- مذهب‌گرایی شدید می‌داد، با علائم دیگری می‌توان در سایر عرصه‌ها از تقویتِ فرهنگ و گرایش لات- مذهبی‌گری خبر داد. در اینجا به سه مورد اشاره می‌شود. یکی اینکه در همان زمان امکانات رسمی کشور و سینماهای کشور برای تهیه و اکران فیلم‌های از نوع «اخراجی‌ها» صرف شد و ماه‌ها در سینماهای کشور این فیلم‌ها بدون کوچکترین دغدغه‌ای اکران می‌شد و چندین بار از سیمای رسمی تبلیغ و پخش شد. یکی از ویژگی‌های این فیلم‌ها ارائه نمایش مثبتی از مرام لات- مذهبی‌ها بود. اما در مقابل در همان زمان فیلم تاثیرگذار مارمولک که نوعی نقد فرهنگ و ریای موجود در پدیدۀ ریاکاری مذهبی و لات- مذهبی‌‌گری بود، اکران آن تحمل نشد. مورد دوم توجه به مخالفان برنامه پرطرفدار نود در صدا‌وسیما بود که از سوی عادل فردوسی‌پور اداره می‌شد. یکی از ویژگی‌ها برنامه‌های پرطرفدار فردوسی‌پور این بود که در برنامه‌هایش اجازه نمی‌داد لات‌مذهبی‌گری در ورزش به صدای غالب برنامه او تبدیل شود. (بعدها وقتی او از کارش توسط مدیر جوان انقلابی برکنار شد لات‌ها-مذهبی‌ها خشنود شدند).

مورد سوم اینکه به حوزه گفتار رسمی سیاسی در این دوره توجه کنید که از رسانه‌های رسمی و از زبان احمدی‌نژاد پخش شد واژه‌ها وجملاتی مانند: « قیافه‌ای روشنفکری می‌گیرند و به اندازۀ یک بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند»؛ «بشر امروز غربی، از بز هم بدتر است»؛ «همه‌اش کشک است… آی زکی، خودتان را مسخره کرده‌اید»؛ «حرف مفته…. کلشون رو کردند زیر برف… عقل درست درمونی هم ندارند»؛ «کارهای آقای اوباما چنگی به دل نمی‌زنه… آنها کوچک‌تر از آنند که… ما شوخی نداریم… میرن تو دندۀ سقوط»؛ «آقای اوباما یک مقدار صبر کن تا عرقت خشک شود، بدان گنده‌تر از تو، بزرگتر از تو، گردن کلفت‌تر از تو نتوانستند از این غلط‌ها بکنند، تو که جا خود داری». یا گفته شد «دختر ازدواج می‌کنه میگه نمی‌خوام بچه‌دار بشم، برای چه؟ چون هیکلم خراب میشه! ای مرده شور اون هیکلت رو ببرن، تو این هیکل رو می‌خوای چه کار؟» […].

سه علامت مزبور نشان می‌دهد که خرده فرهنگ و گرایش لات- مذهبی از حاشیۀ جامعه شهری به متن جامعه سیاسی رسمی حرکت کرده است. اما چرا لات‌ها در یک حکومت دینی در کهریزک و در سازمان‌های امنیتی بکار گرفته می‌شوند؟ چون حکومت نیاز پیدا کرد و لات‌مذهبی‌ها میانجی این کار شدند. تندروها وقتی هنوز صندوق‌های رای‌گیری در روز انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ پایان نیافته بود احمدی‌نژاد را با کسب بیست و چهار میلیون رای پیروز انتخابات اعلام می‌کنند! میلیون‌ها ایرانی خودانگیخته دست به اعتراض زدند و سه میلیون جمعیت به خیابان‌ها آمدند. حاکمیت بجای حل مساله از طریق بازشماری بی‌طرفانه آرا و گفت‌گوی منصفانه با طرفین اعتراض، دست به کنترل و سرکوب مردم زد. سپاه و بسیج هم بخشی از مردم هستند و به راحتی نمی‌توانند مردم را سرکوب کنند اینجا بود که به کارگیری لات‌ها در بازداشگاه موقت کهریزک و در کنترل اعتراضات به کمک آمد و وقتی خبر کشته شدن جوانان مردم در کهریزک در شهر پراکنده شد، مردم ترسیدند و به تدریج موج اول اعتراضات مهار شد.

بازجوسالاری بجای قاضی‌گرایی

در دوره احمدی‌نژاد در کنار بالا آمدن لات-مذهبی‌ها، بازجو سالاری که در دوره خاتمی و اصلاحات مقداری پرهزینه و مهار شده بود دوباره اوج گرفت. بازجوسالاری فرایندی است که در آن عملاً حاکمیت قانون به سخره گرفته می‌شود. در برخورد با منتقدین و معترضین سیاسی بجای اینکه این قاضی مستقل باشد که تصمیم می‌گیرد، این بازجو است که حرف آخر را می‌زند و پیگیری خانواده‌های زندانی از حقوق فرزندانشان از مجاری قضایی به جائی نمی‌رسد مگر اینکه نهایتاً بازجوها عنایتی بکنند تا گشایشی رخ بدهد. با این همه برای روشن شدن این پیامدِ منفیِ بازجوسالاری نیاز به توضیح بیشتری است.

منظور از بازجوسالاری این نیست که یک کشور احتیاج به کارشناس و بازجوی امنیتی و اطلاعاتی ندارد، در هر کشوری تبهکار، مافیای اقتصادی و جاسوس هست. همانطور که یک کشور به پزشک، مهندس، معمار و آهنگر نیاز دارد به کارشناس و بازجو هم نیاز دارد که این تبهکاران را شناسایی کنند. لذا بازجوسالاری این نیست که کشور متخصص امور امنیتی نداشته باشد. بلکه مفهوم بازجوسالاری حکایت از وضعیتی می‌کند که این ویژگی‌ها را دارد: عده‌ای تحت عنوان کارشناس بازجویی در بخش پنهان حکومت می‌توانند نخبگان این کشور را جلب کنند و هرچقدر تشخیص دادند در انفرادی نگهدارند؛ انواع بازجوها تحت عنوان بازجویی (در هر بار حتی بیش از ده ساعت) می‌توانند روح و روان زندانیِ انفرادی را زیر فشار بگیرند و هیچ پروایی هم از سخنان و تهدیدات لاتی که ممکن است در هر قلمرویی و راجع به هرکسی ابراز شود، ندارند؛ بازجویان می‌توانند نه قاتلان و نه قاچاقچیان بلکه فرهیخته‌ترین نخبگان سیاسی، علمی و دانشجویی و حتی استادان و برندگان جوایز اولمپیادی را هرچند روز که می‌خواهند، بدون کتاب، دستگیر کنند و از لحاظ روحی زندانی را تحقیر کنند و برای اعمال چنین کارهایی محدودیت جدی هم ندارند. بعنوان نمونه در پناه این بازجو سالاری است که می‌توان در زندان بندهایی را مثل بند ۳۵۰ در سال ۸۸ تشکیل داد، که معدل زندانیانش فوق لیسانس باشد! در همان بند چهار دانشجوی المپیادی دستگیر شدند و پیگیری مداوم خانواده‌های آنها از مقامات قضایی به جایی نرسیده و مسؤلان رسمی هم می‌‌گفتند کار به «کارشناس» یا همان بازجو مربوط است. در صورتیکه در نظام‌های اقتدارگرا هم نخبگان و نخبگان علمی خود را بدون دلیل دستگیر نمی‌کنند، و اگر دستگیر کنند انفرادی نمی‌کنند، و اگر انفرادی زندان کنند اقلاً یک مقام پاسخگو به خانوادۀ زندانی وجود دارد؛ وقتی بازجوها از اعترافات درست یا نادرست زندانی پرونده‌ای درست می‌کنند، معمولاً اگر قاضی پرونده بر خلاف نظر کارشناسی بازجو، محتوای پرونده را زیر سؤال ببرد، اگر زیاد این کار تکرار شود، معمولاً موقعیت شغلی قاضی بخت برگشته تضعیف می‌شود؛ لذا در فضای بازجوسالاری است که قاضی تقریباً نقش تعیین کننده نمی‌تواند پیدا کند و در برابر بازجوها تقریباً نقش انجام دهنده تشریفات قضایی را بازی می‌کند (۱۱).

روشن است بازجوسالاری هم پدیده‌ای نیست که یک شبه بوجود بیاید اما در اینجا سؤال این است که چرا پس از انتخابات ۸۸، «بازجوسالاری» در برابر «قاضی‌گرایی» تقویت شده است؟ در پاسخ به این سؤال به عوامل متعددی می‌توان اشاره کرد ولی یکی از علل مؤثر آن نیاز حکومت به کنترل سریع معترضین مدنی بود. ببینید کارشناسان امنیتی هر کشور در شرایط عادی و نرمال و غیر اقتدارگرایانه (یا در شرایط اعمال حاکمیت قانونی) می‌توانند با انجام کار کارشناسی، جاسوسان، قاتلان، باندهای بزرگ فساد و موادمخدر را زیر نظر بگیرند و با تهیه مدارک و شواهد و قرائن و با هماهنگی قاضی خاطیان را دستگیر کنند تا فرآیند قضایی‌اش طی شود. (ظریف اینکه حقوق شهروندان و حتی جانیان در این فرآیند نیز لحاظ می‌شود). با این همه معمولاً چنین فرایندی در هیچ جامعه‌ای از جمله ایران با اعتراضِ جامعه روبرو نمی‌شود و طی این فرایند پدیدۀ «بازجوسالاری» شکل نمی‌گیرد. بلکه در این فرایند کارشناس بازجویی وسیلۀ کشف حقیقت و حافظ امینت جامعه است و جامعه باید قدردان آنها باشد.

اما وقتی حکومت با مهندسی‌های سیاسی‌اش جامعه را به اعتراض کشانده، حکومت به مهار، کنترل و حتی سرکوب مخالفان منتقد، نیاز دارد و لذا یک تصمیم سیاسی می‌گیرد و حتی قبل از اینکه کارشناس بازجویی شواهد و قرائنی داشته باشد، در بخش پنهان سیاست دستور دستگیری نخبگان را می‌دهند. از این به بعد این بازجو است که با اختیارات کامل و با خیال راحت و با سلاح زندان انفرادی به سراغ زندانی می‌رود تا بلکه بتواند مدارک و شواهد لازم را برای تشریفات قضایی بعدی جور کند (مثل مورد مازیار ابراهیمی). اتفاقاً در فضای «بازجوسالاری» بازجو احساس قدرت استثنائی می‌کند زیرا بازجو بطور نانوشته می‌داند که رئیسش بدهکار او است. زیرا ابتدا این رئیس بوده که دستور دستگیری داده تا بعد مدارک فراهم شود. لذا بالا دستی‌ها به طور جد نمی‌توانند بازجو را به چالش بکشند و همه شرمنده فداکاری و فعالیت شبانه‌روزی بازجویان‌اند و بدین سان بازجوسالاری در برابر قانون‌گرایی و قاضی‌سالاری تقویت می‌شود.

جمع‌بندی

هر چه جامعه در مسیر توسعه و حاکمیت شهروند‌محور و قانون حرکت کند زمینه برای ورود لات‌بازی در عرصه رسمی سیاست کم می‌شود و به امری نکوهیده تبدیل می‌شود. و فقط لات‌بازی بصورت خرده‌فرهنگ در حاشیه جامعه ادامه حیات می‌دهد، نه این‌که لات‌بازی به عرصه رسمی حکمرانی کشیده شود. متاسفانه در دوره احمدی‌نژاد و در جریان کنترل جنبش سبز حکومت برای کنترل مردم از لات‌ها استفاده کرد و این استفاده با میانجی‌گری لات‌مذهبی‌ها که در دوره پاپولیسم احمدی‌نژادی تقویت شده بودند، صورت گرفت. و هزینه‌ سنگینی به اعتبار ایران و جمهوری اسلامی وارد کرد.

اینک در ۱۴۰۰ و پس از مهار بیماری و همه‌گیری کوید ۱۹ ‌(کرونا) باید امیدوار باشیم که دولت رئیسی با تنظیم سیاست خارجی مبتنی بر منافع ملی و با به سرانجام رساندن برجام بر بحران اقتصادی جامعه ایران فائق بیاید. اگر با تعلل تندروها، مسائل حاد معیشتی مردم مثل گرانی، بیکاری مهار نشود وقوع اعتراضات مردمی مثل گذشته ممکن هست و باید نگران بود که دوباره وقتی حکومت در کنترل امور کم بیاورد، دوباره جریان لات‌مذهبی در حوزه رسمی سیاست تقویت شود. چنین نباد (۱۲).

پی‌نوشت‌ها

۱-در فضای مجازی رواج لات‌بازی و در عین‌حال لوطی‌گری نشانه‌های متنوعی هست. بعنوان نمونه برای آشنایی با گفتار لات‌بازی به نوشته «احیای فرهنگ لات و لوطی» در فضای مجازی به پایگاه خبرگزاری ایسنا مراجعه کنید. یا برای آشنایی با لوطی‌گری به نوشته «چه کسی قیصرها را غرق کرد؟» در سایت روزنامه فرهیختگان مراجعه کنید. خبرگزاری فارس هم تلاش دارد خرده فرهنگ لوطی‌گری را رواج دهد، به گزارش این خبرگزاری تحت عنوان «بزن‌بهادری که به عشق امام خمینی عارف شد» در ۱۴/۳/۹۹ مراجعه کنید.

۲-باز بعنوان نمونه برای آشنایی با آئین‌جوانمردی و فتیان در تاریخ ایران به کتاب آیین‌جوانمردی، نوشته هانری کربن و نوشته «مروری بر کتاب قلندریه در تاریخ؛ دگردیسی در یک ایدئولوژی» نوشته محمدرضا شفیعی کدکنی مراجعه کنید. برای آشنایی با لات‌بازی و مشدی‌گری در تاریخ معاصر، در جنوب تهران، به کتاب «در کوچه‌ و خیابان» اثر عباس منظرپور مراجعه کنید. منظرپور متولد تهران در سال ۱۳۰۸ هست و در جنوب تهران، خیابان مولوی و اسمال‌بزاز، زندگی می‌کرده و همانجا دندانپزشک هم بوده، و خاطرات چند دهه‌ای خود را بیان کرده است که خواندنی است.

۳-برای آشنایی با شرح حال طیب حاج‌رضایی در جنوب شهر تهران به کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» نوشته سینا میرزایی مراجعه کنید. در فضای آن‌لاین نوشته‌های گوناگونی درباره طیب هست، از نوشته‌هایی که او را یک لات حرفه‌ای اما بدشانس قلمداد می‌کنند تا نوشته‌هایی که او را عاشق امام حسین و حر انقلاب اسلامی ارزیابی کرده‌ است.

۴-بعنوان مثال سوالات جالبی درباره نقش هم لات‌ها و هم مشدی‌‌ها در انقلاب مشروطه هست. یا این سوال مطرح هست که چرا رضا شاه در مهار لات‌ها در شهرهای بزرگ، خصوصا تهران، موفق بود؟ یا چرا در دهه بیست در زمان محمدرضاشاه دوباره لات‌ها در حکومت پهلوی نقش پیدا کردند؟ یا نقش «مشدی‌ها» در قیام ۱۵ خرداد و نقش آن‌ها در انقلاب ۵۷. یا نقش لات‌ها و مشدی‌ها در کمیته‌های انقلاب اسلامی و نیروهای اعزامی به جبهه جنگ عراق با ایران. یا نقش لات مذهبی‌ها در هیئت‌های مذهبی و خصوصا مداحی‌های مراسمی در جنوب شهر تهران و روابط آن‌ها با محافل اطلاعاتی و ورزشی. همه این سوال‌ها ارزش مطالعه توصیفی و تحلیلی دارند و ما از آن‌ها «مورد پژوهی» کمی داریم.

۵-روش کار من در توضیح «لات‌مذهبی‌ها» در دوره احمدی‌نژاد کمتر توصیفی و بیشتر «تفسیری» است. بدین معنا که من بر اساس شناختم و خصوصا مشاهداتم از «لات‌ها» در جنوب شهر تهران، محله مولوی و باغ‌فردس، و «لات‌مذهبی‌ها» خصوصا افرادی که در اطراف هیئت‌های مذهبی و مراکز امنیتی می‌چرخند سه «سنخ تحلیلی» را انتزاع کرده و به ویژگی‌هایشان اشاره کرده‌ام. بر اساس این سه سنخ، تفسیرم را انجام داده‌ام. آن سه سنخ عبارتند از: «لات‌ها»، «لات‌مذهبی‌ها» و سعی کردم این دو سنخ را از سنخ «مشدی‌ها» جدا کنم. با این همه هنوز تفسیر من یک روایت شخصی است، و به مطالعه بیشتری نیاز هست. قبلا اشاره شد «لات‌ها»، «لات‌مذهبی‌ها» و «مشدی‌ها» پس از انقلاب موضوع ارزشمندی برای مطالعه است. ضمنا در پایان‌نامه‌های دانشکده علوم اجتماعی در ده سال گذشته به لات‌بازی و مشتی‌گری در فیلم‌فارسی سه دهه پیش از انقلاب توجه شده است. ولی درباره «لات‌مذهبی‌ها» کمتر مطالعه مستقلی انجام شده است.

۶-در دوره اول احمدی‌نژاد ایران از حیث شاخص فساد، رتبه‌اش نسبت به قبل از سال ۸۴ پایین آمد. بعنوان نمونه به روند تغییر رتبه شاخص ادراک فساد از سال ۱۳۹۶ به بعد مراجعه کنید. (Standford Iran 2040 Project).

۷-در سال ۸۴ که خاتمی دولت را تحویل داد میزان اعدام‌ها در ایران سالی هشتاد نفر بود و در سال ۸۸ به چهارصد نفر رسید.

۸- یکی از مطالعات سکولارهای رادیکال کتاب «زنگی‌های گود قدرت» نوشته مسعود نقره‌کار است که پی‌دی‌اف این کتاب در فضای مجازی در دسترس هست.

۹-وقتی تعدادی از جوانان دستگیر شده در جنبش سبز در سال ۸۸ به دستور قاضی سعید مرتضوی، دادستان تهران، به بازداشتگاه به اصطلاح اراذل و اوباش در کهریزک انتقال یافتند، حداقل پنج جوان جان خود را از دست دادند. از بدشانسی سعید مرتضوی یکی از جانباختگان این جنایت دانشجویی بنام محسن روح‌الامینی بود که پدرش یکی از اصول‌گرایان بود و او پیگیر کار پسرش در هسته قدرت شد و سپس مقامات کشور قول پیگیری دادند. لذا تا حدودی مختصات جنایت کهریزک بیشتر در افکار عمومی مطرح شد. بعدا سعید مرتضوی مصونیت قضایی‌اش لغو شد و قضاوت او تعلیق شد. اما مرتضوی باز ارتقا یافت و با حکم احمدی‌نژاد به ریاست ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد. پس از آن او به ریاست سازمان تامین اجتماعی کشور منصوب شد. نهایتا در چهار پرونده‌ای که علیه او تشکیل شده بود او فقط به دو سال زندان محکوم شد. (در ضمن مرتضوی همان قاضی بود که در دوره اصلاحات ده‌ها روزنامه کثیرالانتشار را توقیف کرده بود و برای صدها روزنامه‌نگار و فعال دانشجویی پرونده محکومیت قضایی درست کرده بود). یا یکی از لات‌مذهبی‌ها بنام حسن میرکاظمی (معروف به حسن رعیت) که در جریان سرکوب اعتراضات ۸۸ فعال بود و جمعیت را با کلت تهدید می‌کرد، بعدها بخاطر پول‌شویی، جعل اسناد و سواستفادهای میلیون‌ها دلاری به ۳۵ سال زندان محکوم شد.

۱۰-بعنوان نمونه سردار حسین همدانی فرمانده سپاه محمدرسول‌الله تهران در سال ۸۸، بعدها در آخرین مصاحبه خود (منعکس در سایت تابناک) درباره نحوه رویارویی با اعتراضات جنبش سبز می‌گوید:

“با کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. ۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم. یکی از اینها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز ۷۰ درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید.”

۱۱-یکی از مشهورترین مصادیق بازجوسالاری و پرونده‌سازی در زمان مصلحی وزیر اطلاعات احمدی‌نژاد اتفاق افتاد. در این دوره دولت اسرائیل کارشناسان هسته‌ای را در تهران ترور کرد و در واکنش به این ترور بازجوها شخصی بنام مازیار ابراهیمی را در صدا و سیما حاضر کردند و او با زبان خودش اتهام ترور دانشمندان هسته‌ای را قبول کرد و به آن اعتراف کرد. بعدها در سال ۱۳۹۳ بیگناهی مطلق او آشکار شد و از زندان آزاد شد. روایت خود او را پس از آزادی می‌توانید در گزارش سایت بی‌بی‌سی فارسی در ۳/۸/۲۰۱۹ دنبال کنید. مازیار ابراهیمی بعنوان یک شهروند بیگناه در فرایند این بازجو سالاری آسیب‌های جدی بدنی و روحی که غیر قابل جبران‌اند، دریافت کرد.

۱۲-در نوشته دیگری تحت عنوان «گام دوم مفید، بازگشت به مردم است» (قابل دسترس در کانال نگارنده) نشان داده‌ام راهبرد اصلی عبور از معضلات کشور ایران کجا است؟ و بکارگیری لات‌مذهبی‌ها دوای درد نیست و نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی پس از گذشت ۱۱۵ سال از انقلاب مشروطه و ۴۳ سال از انقلاب ۵۷ در برقراری حاکمیت قانون و حقوق شهروندی موفق نبوده است و در واقع نشان‌دهنده ضعف حاکمیت است.

منبع: کانال راهبرد(جواد روح)