جاماسب محمدی

از انذار به تکرار انقلاب مشروطه تا بهره گیری از میادین ورزشی و راه انداختن کارناوال شادی در روز عاشورا و هشدار نسبت به فنا رفتن دین و ایمان مردم هیچکدام نتوانست بر اراده ی ملی و رای سرنوشت ساز مردم خللی وارد کند.

 

جاماسب محمدی نوشت: هنگامی که سیدمحمدخاتمی با شعار جامعه ی مدنی و حاکمیت قانون پا به عرصه ی انتخاباتی گذاشت نهادهای منتسب به حاکمیت از هیچ اقدامی برای پیروزی رقیب او علیه اش دریغ نکردند.

از انذار به تکرار انقلاب مشروطه تا بهره گیری از میادین ورزشی و راه انداختن کارناوال شادی در روز عاشورا و هشدار نسبت به فنا رفتن دین و ایمان مردم هیچکدام نتوانست بر اراده ی ملی و رای سرنوشت ساز مردم خللی وارد کند.

سالها بود که جامعه مسیر رونده ی خود به سمت جلو را آغاز کرده بود ولی حاکمیت ایستا و در گل فرومانده از تغییرات صورت گرفته در زیر ساخت های فرهنگی و نگرش عمومی بی خبر بود و غافل، تا اینکه خاتمی پیروز میدان شد و می بایست خواست و مطالبات عموم را به شیوه ی اصلاحی و گام به گام پیگیری می کرد.

اروجعلی محمدی فرماندار دولت اصلاحات در تبریز گفت :حال که ما پیروز میدان بودیم رسالت سنگینی را از طرف مردم بر دوش خود احساس می کردیم . مشی و مرام ما یک روش اصلاحی بود و پرهیز از تنش و دوری از التهاب سیاسی. علاوه بر اصلاح در ساختار های نظام یکی از شیوه های ما چانه زنی و تغییر در رفتار سردمداران قدرت تعریف می شد.

به همین خاطر جمعی از بچه های جبهه و جنگ و پیروان مکتب و راه امام(ره) که دل در گروه حفظ نظام داشتند و رابطه ی خوبی نیز با مجتهد شبستری نماینده ی ولی فقیه در استان و امام جمعه ی تبریز داشتند نزد او رفتند تا ذهن مشوش شده ی او را نسبت به اصلاحات تنویر نمایند و گفتمان و فواید اصلاحات در ساختار سیاسی نظام را برایش تبیین کنند و بگویند به نزد رهبر کشور برود و از حضرت آقا بخواهند که خود معظم له پرچم اصلاحات را بدست گیرند.

بحث و تنش بین هیئت رفع سوءتفاهم بالا گرفت. یکی از آنها دلسوزانه گفت: اتحاد جماهیر شوروی چون اصلاحات انجام نداد سرانجام سقوط کرد و فروپاشید. حاج آقا دیگر با زور و تحکم و سرنیزه نمی توانیم حکومت کنیم باید به مردم میدان داد و آنها را به حساب آورد.این مردم خون دادند تا ما بر اریکه ی قدرت رسیدیم.
لذا ما هم اگر اصلاحات در ساختار سیاسی نظام را انجام ندهیم سقوط می کنیم و پس از چندی باید حکومت دینی را در موزه ی تاریخ جستجو کنند.
او ادامه داد: وقتی تمام سخنان و درد دل های همه را برایش بیان کردند، با آرامش خاطر برگشت و به جمع گفت: عوام! شوروی چند سال سرپا ماند و زمامدارانش چند سال حکومت کردند؟ گفتند هفتادسال.
با آرامش مستولی بر جسم و جانش جواب شگفت انگیزی به آنها داد که راویان و حضار در حیرت فرو رفتند. برگشت و با طمئانینه گفت همه ی اینهایی که گفتی رها کن و هفتاد سال را بچسبید. بالاخره شوروی هفتاد سال سرپا ماند.مضمون و گوهر پیام او این بود، مهم نیست نظام سقوط کند و یا کشور دچار فروپاشی شود لذا مهم اینست که ما هفتاد سال حکومت کنیم.
چون پی بردن به نیات زمامداران نه تنها به تسهیل در روند تحلیل تاریخ کمک می کند،بلکه خود بخشی از تاریخ کشور است. فوت این بزرگوار فرصتی به من دست داد تا این روایت را برای ثبت در تاریخ بیان کنم.

خدایش بیامرزد