احمد مسجدجامعی

به‌رغم همه تلاش‌های محدثان و فقها و قصّاص برای پوشاندن سیمای علی امیرالمومنین نه‌تنها هیچ نتیجه‌ای برایشان حاصل نشد بلکه نزدیک به یک قرن پس از شهادت حضرت، شعار حق اهل‌بیت و حقانیت علی موجب سقوط بنی‌امیه شد.

 

احمد مسجدجامعی نوشت: در دی‌ماه ۸۳ برای نخستین بار هفته فرهنگی ایران در مرکز فرهنگی ملک‌فهد در ریاض -پایتخت عربستان- برگزار شد و با استقبال گرم طرف سعودی همراه بود. وزیر فرهنگ و تبلیغات عربستان حضور برادران ایرانی در کشور دوم خودشان را خوشامد گفت. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با ملک عبدالله- ولیعهد مقتدر آن روزگار- دیدار کرد و تصویر مراسم هفته فرهنگی که در آن عکس رهبران ایران در جای ویژه‌ای قرار داشت از شبکه سراسری تلویزیون دولتی پخش شد. این فرصتی بود تا از موزه ملی ریاض هم دیداری داشته باشیم. به خوبی به‌خاطر دارم که در میانه موزه در جایی ویژه «کلید طلایی شهر تهران» در جعبه  خاتم جای گرفته بود. در آنجا درباره تاریخ دیرین حجاز هم گفت‌وگوهایی داشتیم. از همان سال‌ها دولت عربستان کم و بیش در پی کشف آثار تاریخی و برپایی موزه‌هایی از این دست بود.

به تازگی یکی از پژوهشگران عرب ادامه این کار را عهده‌دار شده و در جست‌وجوهای خود به مجموعه‌ای از سنگ‌نبشته‌ها برخورد کرده است ازجمله آنها، سنگ نبشته‌ای از نیمه نخست قرن اول هجری با این عبارت است: حبّ علی بن ابی‌طالب حقّ علینا و من الواجب. در این عبارت کوتاه ۳کلمه «حب»، «حق» و «واجب» در کنار نام علی‌بن‌ ابی‌طالب تأمل برانگیز است آن هم نه در کتاب‌ها و روایت‌ها بلکه به‌صورتی که از نظر اعتبار از سطح بالایی برخوردارست و در شرایطی که سیاست‌های فرهنگی رسمی دولت سعودی چندان با انتشار چنین اسنادی همراه نیست. شاید روند جدید گسترش ریز رسانه‌ها موجب تجدیدنظر در آن سیاست‌ها شده باشد.

این سنگ‌نبشته تأکید می‌کند که حب علی نشانه‌ای از ایمان تلقی می‌شده تا آنجا که نه فقط در روایات  بلکه تا سینه‌کش کوهی در اطراف مدینه هم راه یافته است. اگر چنین عباراتی در کوفه یا یکی از شهرها و مناطق ایران همچون ری، آوه،کاشان، خراسان و اطراف آنها دیده می‌شد چندان جای تعجب نداشت ولی در صحرای مدینه معنایی دیگر دارد.

می‌توان حدس زد این عبارت در زمانی بر دل سنگ نقش بسته که کم‌کم خلافت دمشق ناسزاگویی و لعن و نفرین به علی امیرالمومنین (ع) را بر سر منابر رواج می‌داد و موجب آزردگی خاطر مومنان بود تا جایی که حجربن عدی، صحابه خاص امیرالمومنین(ع)، در کوفه در برابر حاکم جباری مانند زیادبن ابیه، که معاویه او را به برادری خود درآورد، نتوانست از اعتراض خودداری کند و سرانجام کار به قیام کشید. حجربن عدی همان کسی است که معاویه او را براساس فتوای شیوخ کوفه به اتهام خروج از اطاعت خلیفه و کفر آشکار،  به شهادت رساند و داعشیان اصحاب معاویه در روزگار ما هم آرامگاه او را ویران کردند و گور او را شکافتند.

این اثر در کنار انبوهی از روایت‌های تاریخی نشان می‌دهد که در قرن اول هجری علی بن ابی‌طالب خود به یک گفتمان تبدیل شده بود و چه بسا به سبب سلطه سنگین حکام اموی در شهرهای بزرگ، هواداران حضرت عقیده خود را اینطور هم بیان و به اجبار در دل کوه و سنگ ثبت می‌کردند، چون کلمه «حق» و «واجب» و «حب» هر سه ‌بار معنایی ویژه‌ای از نگاه دینی و حتی فقهی دارند. این تلاش برای دفاع از «حق واجب حب علی ابن ابی‌طالب» در واقع نوعی مقابله با اسلامی بود که فقهای اموی مسلک منادی آن بودند.

به‌رغم همه تلاش‌های محدثان و فقها و قصّاص برای پوشاندن سیمای علی امیرالمومنین نه‌تنها هیچ نتیجه‌ای برایشان حاصل نشد بلکه نزدیک به یک قرن پس از شهادت حضرت، شعار حق اهل‌بیت و حقانیت علی موجب سقوط بنی‌امیه شد. وقتی در محرم ۱۳۲ق ابوالعباس سفاح، نخستین خلیفه عباسی خواست پا بر منبر بگذارد عموی او خطاب به مردم گفت از این منبر جز علی بن ابی‌طالب کسی به حق بالا نرفته است. هر چند سلوک ابوالعباس هم کم از بنی‌امیه نبود. تا جایی که مردم از مکر آنها بازگشت خشونت بنی‌امیه را آرزو می‌کردند و یکی از خلفای بنی‌عباس، مهدی عباسی ناچار شد آشکارا علیه معاویه و بنی‌امیه موضع‌گیری کند. باری اینها عبرت تاریخ است. قرن‌ها پس از آنکه حضرت، خلافت را پذیرفت و در عین حال در همان خطبه مشهور شقشقیه نظر خود را درباره شرایط پذیرش خلافت چنین فرمودند:«این خلافت در نظر من از عطسه بزی بی‌ارزش‌تر است.»شاهد این همه شکوه و جلال مادی و معنوی ایشان هستیم و کسانی که همه‌‌چیز را قربانی قدرت و حکومت کردند؛ نام و نشان پسندیده‌ای از آنها باقی نمانده است.

 

منبع: همشهری