اختصاصی؛

مسائل حل ناشده اقتصاد ایران از جمله تحریم‌ها، برجام،fatf ، حضور نظامیان در عرصه اقتصاد، هوای آلوده، بحران محیط زیست و کمبود آب و مواردی از این دست همچنان باقی هستند و اراده‌­ای برای حل و فصل آنها دیده نمی‌­شود.

 

مجمع ایثارگران در بیانیه ای که به مناسبت برگزاری کنگره چهارم این حزب صادر شده است، اعلام کرد؛ از نصیحت گذشت! هشدار می‌دهیم: آخرین فرصت است؛ کاری کنید!

متن کامل این بیانیه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

چهل­‌وچهار سال از بهمن خونین ۵۷ گذشت. هر ساله در سالگرد پیروزی انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، این پرسش به شکل جدی مطرح و برجسته می­‌شود که چرا مردم انقلاب کردند و این انقلاب چه دستاوردهایی برای آنها داشت و چرا در مسیر رسیدن به آرمان­‌های بزرگ ملت، انحراف ایجاد شد و آیا هنوز هم امیدی برای تحقق اهداف انقلابی در تداوم این وضعیت وجود دارد؟ یافتن پاسخ برای این پرسش­‌های اساسی، دغدغه همه دردمندانی است که عمرشان را خرج پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی کرده‌­اند و هنوز هم دلبسته آنند ولی در عین حال با مشاهده وضعیت عمومی کشور، نگران سرنوشت آینده نظامی هستند که محصول مردمی­‌ترین خیزش انقلابی معاصر به حساب می‌­آید. این نسل انقلابی از کرده خود در مشارکت برای تحقق اصل انقلاب پشیمان نیست اما نمی­‌تواند عملکرد غیرقانونی حاکمان، فراگیر شدن بحران­‌های گوناگون، از دست رفتن سرمایه حمایتی مردم از نظام، افزوده شدن هر روزه نارضایتی عمومی، تشدید مشکلات اقتصادی، بی­‌تدبیری حکومت در قبال اعتراضات مردم و سرکوب خشن معترضان و… را تحمل کند و لب به اعتراض و انتقاد نگشاید.

«حزب مجمع ایثارگران» به‌­سان اکثریت مردم و جریانهای سیاسی اصلاح‌­طلب در قبال عملکردهای غلط و خودمحورانه و غیرقانونی حکومت مواجهه اعتراضی و انتقادی دارد و این خط مشی را بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر و از باب خیرخواهی برای حاکمان و «النصیحه لائمه المسلمین» برگزیده است و علیرغم محدودیت‌­هایی که دولت و نهادهای حکومتی برای احزاب مستقل ایجاد کرده و می­‌کنند، بر تداوم این شیوه اصرار دارد. بر این اساس در بیانیه تحلیلی پایانی چهارمین کنگره حزب، برخی از موضوعات مهم و اساسی کشور را مورد توجه قرار می‌­دهیم و امیدواریم این خیرخواهی‌­ها منجر به اصلاح شیوه اداره کشور شود و اگر فریاد عدالت­خواهی ما از سوی حکومت شنیده نمی‌­شود دستکم مردم بدانند که مشکلات کنونی ریشه در کجا دارد و اصلاحات واقعی از کجا باید آغاز شود.

ما دلسوزان و خیرخواهان فعال در «مجمع ایثارگران» از مقطع تاسیس تاکنون در قالب بیانیه­‌های متعدد حزب، مواضع رسمی دبیرکل و سخنگویان حزب و از همه مهمتر در نامه سرگشاده منتشره به مقام معظم رهبری، مهمترین انحراف­‌های ایجاد شده را به عنوان ریشه اصلی مشکلات موجود کشور صراحتا بیان کرده‌­ایم. اکنون در پایان چهارمین کنگره حزب، تاکید می­‌کنیم که بی‌­توجهی به این گونه خیرخواهی­‌ها و تذکرات، و اصرار بر تداوم سیاست‌های غلط گذشته منجر به بروز بحران­‌هایی شده است که درمان آن آسان نیست و دیگر مجال فراخ گذشته برای تصحیح روند اداره کشور در اختیار حاکمان نمیباشد. نمی­‌گوییم کاملا دیر شده است و هیچ کاری نمی­‌شود کرد اما معتقدیم فرصت و مجال زیادی نداریم و اگر صاحبان قدرت و به‌ویژه شخص رهبری در این زمینه گامی فراپیش نگذارند و کاری بایسته انجام ندهند، آخرین امیدها نیز از دست خواهد رفت. رهبری بارها و بارها از ضرورت «تصمیم به­‌هنگام» مسئولان و نخبگان و مردم در امور مختلف سخن گفته‌­اند ولی جای تعجب است که چرا در این وضعیت شکننده و حساس، تصمیم به­‌هنگام نمی­‌گیرند و از آسیب بیشتر به کشور جلوگیری به عمل نمی‌­آورند.

 

آرمان­های محقق ناشده

دستاوردهای انقلاب اسلامی با چند شیوه قابل ارزیابی است:

اول- مقایسه عملکرد حاکمان و نوع تعامل و مناسبات ایجاد شده بعد از انقلاب با مبانی مکتبی و اسلامی ترسیم شده از سوی امامان دین و علمای سلف

دوم- مقایسه وضعیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کنونی کشور با اوضاع و شرایط ایران قبل از انقلاب و عملکرد رژیم گذشته

سوم- مقایسه وضعیت کشور با وعده‌­ها و آرمان­‌هایی که انقلابیون برای مردم مطرح و بر همان اساس از مردم کسب حمایت کرده­‌اند.

چهارم- مقایسه دستاوردهای ۴۴ساله جمهوری اسلامی با وضعیت گذشته و حال کشورهای همسایه و جهان که با ما وضعیت مشابه داشته‌­اند.

بدون آن که بخواهیم وارد سنجش دقیق دستاوردهای انقلاب اسلامی از چند منظر فوق بشویم و بدون آن که ایجاد تحولات اجتماعی و فنی و علمی در کشور را در قیاس با گذشته انکار کنیم و ضمن آن که ، دستاوردهای برخی دولت­‌ها مانند دولت نخست وزیر امام در بحبوحه جنگ تحمیلی و دولت اصلاحات در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی را جدا قابل دفاع می‌دانیم، بر این واقعیت اصرار داریم که جمهوری اسلامی در مجموع به آرمان­‌های خود نرسیده است و همه آمارهای اقتصادی و اجتماعی و علمی و صنعتی و نیروی انسانی و… و شیوه کشورداری حاکمان بر این واقعیت گواهی می‌­دهند.

امروزه کشور با ابرمعضلاتی چون تورم، بیکاری، نبود توسعه، مشکلات معیشتی، تخریب محیط زیست، بحران آب، آمار روزافزون طلاق، اعتیاد، کودکان کار و تکدی­گری، دانش‌­آموزان بازمانده از تحصیل، مهاجرات نخبگان ودهها مساله مهم دیگر مواجه است. این معضلات را همه اقشار جامعه با پوست و خون خود لمس و احساس می­‌کنند ولی معضلات دیگری هم هست که مورد اعتراض اقشار خاص و نخبگان قرار می­‌گیرد. فساد ساختاری و گسترده، توزیع رانت قدرت و ثروت، عدم اجرای قانون اساسی، نظارت استصوابی حذفی، از بین رفتن نقش انحصاری مجلس شورای اسلامی در قانون­گذاری و تضعیف شدید نقش نظارتی این قوه که قرار بود در راس امور باشد، تشکیل شوراهای غیرقانونی و نهادهای موازی قانون­گذاری و نظارتی، تغییر کامل مبنای اداره کشور از رای مردم به اراده حکومت، نفی آزادی­‌های قانونی احزاب و گروه‌های سیاسی و مردم، عدم اجرای قانون جرم سیاسی ، ادامه حصر غیر قانونی ، زندانی کردن چهره های شناخته شده منتقد و محاکمه غیرقانونی فعالان سیاسی در دادگاه­‌های انقلاب، ایجاد محدودیت شدید در فضای مجازی، اتخاذ سیاست خارجی تنش­‌زا، انحصاری بودن صدا و سیما و مصادیقی از این دست از جمله مواردی است که مورد قبول نخبگان سیاسی و اجتماعی نیست. تجمیع و تلنبارشدن این موارد منجر به بروز نارضایتی های عمومی شده و تجربه نشان داده است که این وضعیت، استعداد تبدیل به اعتراضات گسترده تر را به هر بهانه‌­ای دارد.

بر این نکته مهم تاکید می­‌کنیم که آرمان­های بزرگ انقلاب ۵۷ را نمی‌­توان در جابجایی صوری و ظاهری قدرت، تعریف و به رفتن کسانی و آمدن کسانی دیگر خلاصه کرد. مردم در سال ۵۷ بیش از تغییر حاکمیت، به تغییر مناسبات و سازوکار قدرت می‌­اندیشیدند و خواستار تحقق حاکمیت ملی و آزادی ملت در تعیین سرنوشت اجتماعی خود بودند. آنان مخالف شکل­‌گیری الیگارشی قدرت و ثروت در کشور بودند و با سلطنت مخالفت کردند تا دیگر تمرکز قدرت و عدم شفافیت و عدم پاسخگویی اتفاق نیفتد. جمهوریت از نظر موسس انقلاب، روند اداره کشور با اراده مردم بود و با همه جمهوری­‌های متعارف دنیا شباهت داشت که مبتنی بر چرخش قدرت هستند و در آنها بیش از این که پرسش «چه کسی حکومت می­‌کند» مهم باشد پرسش «چگونه حکومت می­‌شود» دارای اهمیت است. «تغییر رسم» خواست مردم بود و نه «تغییر اسم» و بنابراین اگر مناسبات استبدادی بماند و ما همچنان شاهد رسوب قدرت در نهادهایی باشیم که بر آنها نظارت نمی‌­شود و عملکرد شفافی ندارند و در قبال عملکرد خود پاسخگو نیستند، باید بگوییم که رسم سلطنت باقی مانده است. عدم تمرکز قدرت، شفافیت، نظارت­‌پذیری و پاسخگویی همه ارکان حکومت، مرز سلطنت و جمهوریت است که متاسفانه تحقق نیافته است در حالی که اولین هدف انقلاب ۵۷ بود. به گفته دقیق جناب آقای خاتمی «مشکل اصلی که موجب بحران­‌های بزرگ شده است و دشمن از موقعیت فراهم آمده برای فشار به ملت و کشور و تامین منافع مشروع و غیرمشروع خود سوءاستفاده می­‌کند، عبارت است از گذر از جمهوریت نظام و گرایش به ناجمهوریت حکومت به اصطلاح اسلامی ولی با نام جمهوریت». نمی‌­شود اسم نظام «جمهوری» باشد اما در زیر لوای نظام جدید، مناسبات نظام سلطنتی را جاری کرد و با نام جمهوریت، با جمهوریت مخالف بود.

 

تداوم آسیب­‌های تکراری

واقعیت این است که حرف تازه‌­ای برای گفتن وجود ندارد و اگر کسی گوش شنیدن داشت می­‌توانست از دل صدها نامه و مقاله و گزارش و گفتگوی صاحبنظران دلسوز و دردآشنا هم به ریشه‌­های مشکلات موجود پی ببرد و هم راهکارهای درست را بیابد. چندین سال است که اندیشمندان حوزه و دانشگاه و احزاب سیاسی و گروه‌های مدنی در حال تکرار یک سلسله دردها و آسیب‌­های اساسی کشور هستند و با پیشنهادهای کارشناسانه خود، راه برون‌­رفت از این وضعیت را تبیین می­‌کنند. «مجمع ایثارگران» هم در نامه به رهبری بر تعدادی از این موارد تاکید کرده بود که در این مجال آن را تکرار می­‌کند.

– اسلام انقلاب، اسلام سازگار با دمکراسی و مردم‌­سالاری بود ولی اسلامی که الان معرفی و از آن دفاع می­‌شود، توجیه­‌گر اقتدار حاکمان و مخالف حاکمیت مردم بر سرنوشت اجتماعی خود است. باید به اسلامی برگشت که بر اساس آن انقلاب شد.

– انتخابات نشانه ظاهری جمهوریت است اما جمهوریت به شکلی از انتخابات توجه دارد که در آن همه سلایق سیاسی امکان انتخاب شدن و انتخاب کردن داشته باشند و رقابت واقعی در انتخابات منجر به چرخش قانونی قدرت شود. محتوای جمهوریت را باید پاس داشت و نه فقط ظاهر آن را آن هم با توسل به انتخابات مهندسی شده از سوی حاکمان.

– شورای نگهبان با تفسیر دلبخواه و غیرحقوقی و اقتدارگرایانه از قانون اساسی، عملا به تعطیلی بسیاری از اصول قانون اساسی حکم کرده است.

قرار دادن رهبری در ورای قانون اساسی و محدود ندانستن اقتدار رهبری به چهارچوب قانون اساسی، یکی از مصادیق این تفسیرهای غیرحقوقی است. باید به تفسیر مردم‌­سالارانه از قانون اساسی برگشت تا بتوان همه اصول قانون اساسی را اجرا کرد.

– مجلس خبرگان تحت نفوذ نهاد رهبری عمل می­‌کند و از نظارت بر رهبری و نهادهای زیر نظر ایشان طفره می‌­رود. این شیوه عملکرد، مهمترین نهاد جمهوریت و تضمین کننده درستی مسیر نظام را از حیز انتفاع خارج کرده است. باید ترکیب خبرگان و شیوه تایید صلاحیت نامزدهای این مجلس تغییر کند تا جمهوریت و اسلامیت نظام توامان حفظ شود.

– با تفسیر غیرحقوقی شورای نگهبان، بخش بزرگی از نهادهای دارای ثروت و قدرت در جمهوری اسلامی از دایره نظارت مجلس شورای اسلامی بیرون مانده‌­اند و در واقع هیچ نظارتی بر این نهادها صورت نمی­‌گیرد. باید مجلس را به راس امور برگرداند و امکان نظارت بر همه ارکان قدرت از جمله مجلس بر نهادهای تحت امر رهبری را فراهم کرد.

– تفسیر شورای نگهبان از نظارت استصوابی، مانع اصلی تحقق جمهوریت و مشارکت همه سلایق و احزاب سیاسی در انتخابات شده است. این تفسیر صرفا برای حذف جریان‌های رقیب طراحی شده است و پیامد آن کنار رفتن نیروهای توانمند، میدان یافتن عناصر قدرت‌­طلب و ناتوان، رقابتی نبودن انتخابات، عدم مشارکت گسترده مردم و در نهایت تضعیف جمهوریت نظام بوده است.

– نیروهای نظامی به خصوص سپاه و بسیج باید به کارکرد اصلی خود بازگردند و از مداخله در امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، رسانه‌­ای و امنیتی بپرهیزند. امام خمینی خطر غفلت از این امر را به رهبران آینده گوشزد و تاکید کرده بودند که اگر از این امر غفلت شود به کشور آسیب وارد خواهد شد.

– حقوق ملت در قانون اساسی از سوی حاکمیت نادیده گرفته می­‌شود و این فصل از قانون اساسی در عمل تعطیل شده است. قانون اساسی تنها یک اصل (ولایت فقیه) ندارد و همه اصول آن را باید در کنار هم دید. ملت هم در مقابل حاکمیت از حقوقی برخوردارند و دلیلی وجود ندارد که آن اصول را تعطیل کنیم و انتظار اعتراض مردم را هم نداشته باشیم.

– رئیس جمهوری مسئول اجرا شدن قانون اساسی است اما با تفسیر غیرحقوقی شورای نگهبان، این حق و مسئولیت از رئیس جمهوری سلب شده است. چرا حق رئیس جمهوری برای سئوال کردن، تذکر دادن، گزارش خواستن و تشکیل هیاتی برای نظارت بر اجرای قانون اساسی در همه ارکان حکومت را از این نهاد منتخب مردم سلب کرده­‌اند؟ آیا جز این است که پیگری اجرای قانون اساسی را خلاف اقتدارگرایی مورد نظر خود می‌­دانند؟

– اصول مورد نظر انقلاب در سیاست خارجی در عمل نادیده گرفته شده است و ما به سمت آرزوهایی رفته‌­ایم که برای جهان می‌­پسندیم و البته فراتر از توان و اراده مردم ما قرار دارد. میزان مسئولیت ما در تحقق آرمان­‌های جهانی اسلام به اندازه توان ماست و نه به اندازه آرمان ما و این واقعیتی است که جمهوری اسلامی را در سطح جهانی در انزوا قرار داده است. قرار بود مصلحت‌­اندیشی حکیمانه و عزتمندانه داشته باشیم اما با از دست رفتن حکمت در تصمیم‌­گیری‌­ها، نه مصلحت ما تامین می‌­شود و نه از عزت ما چیزی می­‌ماند.

– شکل­‌گیری ائتلاف جهانی علیه جمهوری اسلامی یک تهدید جدی است و برجام توانسته بود از ایجاد این ائتلاف جلوگیری کند. این سند به شکلی تنظیم شده است که اجرای آن به نفع ماست و اگر ضرری هم کرده باشیم ناشی از اجرا نشدن آن است و نه اجرایی شدن آن. اقدامات مشکوک جریان‌های داخلی همسو با آمریکا و اسرائیل و منافقین و دیگر مخالفان برجام در جهان، ما را از این اهرم محروم کرد و احیای آن هم عملیاتی نشد. دیپلماسی اکنون یک منبع قدرت است و نباید از آن غفلت شود.

این موارد برخی از مهمترین نکاتی بود که ما پیشتر در نامه به رهبری بر آن تاکید کرده بودیم و اکنون با زبان و ادبیات دیگر در نوشته‌­ها و بیانیه‌­ها و سخنان چهره­‌های شاخص سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطرح می­‌شود.

 

انباشت تصمیمات غلط در سیاست خارجی

سیاست خارجی یکی از مولفه­‌های مهم و تاثیرگذار در امنیت ملی، توسعه کشور و رفاه و آسایش مردم است. در پرتو راهبردهای ناصحیح و تنش‌­زای سیاست خارجی علاوه بر تحمیل هزینه­‌های سنگین غیرضرور، تامین منافع ملی و حفظ امنیت با چالش­‌های جدی مواجه شد و ایران از مسیر توسعه بازماند و معیشت مردم به مشکلاتی لاینحل گرفتار آمد و در نهایت تاسف باید گفت چشم­‌انداز آینده در پرتو این راهبردها بسیار نگران کننده است.

مطابق قوانین بالادستی، راهبرد سیاست خارجی نظام اصل «نه شرقی- نه غربی» بود. این راهبرد که در دهه اول انقلاب، به رغم درگیری تمام عیار کشور در جنگ تحمیلی، با جدیت دنبال می­‌شد، طی سه دهه اخیر از مسیر خود منحرف شد یعنی وجه «نه شرقی» آن رنگ باخت و در مقابل رویکرد «نه غربی» بسیار برجسته و پر رنگ شد.

اکنون جمهوری اسلامی از سیاست خارجی «منافع ملی محور» فاصله گرفته و گرفتار آرمان‌های دور از واقعیت و دور از دسترس شده است به­‌گونه‌­ای که امروز به شهادت نخبگان و دلسوزان، در صورت اصرار بر استمرار این روند در سیاست خارجی، کشور با تهدیدات بزرگی مواجه می­‌شود که می­‌تواند تمامیت ارضی ایران را در معرض تهدید جدی قرار دهد.

امروزه تغییرات جدی در ژئوپلیتیک منطقه در حال وقوع است. حضور اسرائیل در مرزهای کشور، رویکرد تخاصمی اروپا که در ۴۰ سال گذشته بی‌سابقه است، بن‌­بست مذاکرات هسته‌­ای، جنگ اوکراین و حمایت غیرموجه ایران از روسیه و مواردی از این دست را باید به درستی درک کرد. بی‌­توجهی ایران نسبت به جابجایی رویکردهای قدرت­‌های تاثیرگذار جهان، تاثیرات ویرانگری در پی خواهد داشت. به چند نمونه آن تاکید مضاعف می­‌کنیم.

الف- مذاکرات هسته‌­ای

توافق هسته‌­ای سال ۱۳۹۴(برجام) مهمترین دستاورد دیپلماتیک کشور در عرصه بین‌­المللی بود که متاسفانه فشار جنگ­‌طلبان خارجی و تندروهای داخلی مانع از اجرای کامل آن شد و سپس خروج نابخردانه دولت ترامپ از برجام، شرایط را پیچیده‌­تر کرد. پس از اتخاذ روش خردمندانه ایران در خارج نشدن از این توافق، تلاش اروپا برای نجات برجام و روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا، امیدواری­‌ها برای احیای این سند را افزایش داد. پنج دور مذاکره ماه­‌های پایانی دولت روحانی این امید را در دسترس قرار داده بود ولی متاسفانه دولت جدید بر آمده از انتخابات ۱۴۰۰ با محاسباتی نادرست و توهم گرفتن امتیازات بیشتر و شاید با تبعیت از سیاست­‌های روسیه، مذاکراتی را که در آستانه توافق کامل احیای برجام بود، وارد دوره‌­ای از مذاکرات بی‌­هدف کرد که نتیجه آن را مردم امروز به عیان مشاهده و در سفره­‌هایی که هر روز کوچک‌­تر می‌­شود، با پوست و گوشت و خون خود احساس می­‌کنند. اشتباهات ویرانگر در هدف­‌گذاری مذاکرات، تیم ناکارآمد و غیرحرفه­‌ای مذاکره کننده و همچنین تاثیرات مخرب عناصر بیرون از دولت اعم از رسانه­‌ها و جریان­‌های سیاسی داخلی، عوامل اصلی در ناکامی و بن‌­بست در مذاکرات بوده‌­اند.

ب- جنگ اوکراین

جنگ اوکراین ضربه سنگینی بر روند مذاکرات توافق هسته‌ای وارد کرد. موضع ایران در جنگ اوکراین فراتر از رویکرد «نگاه به شرق» و در واقع ورود در جنگ به نفع یک طرف منازعه بود. روسیه با طراحی هوشمندانه‌ای پای ما را به جنگ اوکراین کشاند. اینکه دومین قدرت بزرگ نظامی جهان نیازمند کمک ایران برای تغییر مسیر جنگ باشد، تصوری خام و به دور از واقعیت است. پیام قرار گرفتن در کنار روسیه و فروش پهپاد‌ها و عملیاتی شدن آن‌ها در جنگ، در واقع در حکم عبور ایران از بی‌طرفی، ورود در جنگ و حمایت از متجاوز و اشغال سرزمین طرف دیگر بود. حمایت ایران از روسیه در حکم «ورود به حیات خلوت اروپا» و اعلام جنگ به اتحادیه بود و این در حالی بود که سازمان ملل متحد با اکثریت قابل ­توجهی، روسیه را متجاوز دانست و طبعا اقدام ایران به نوعی رویارویی با سازمان ملل و تصمیمات آن قلمداد شد.

ج- اعتراضات داخلی و تخریب وجهه بین‌­المللی کشور

اعتراضات داخلی که پس از اقدام نابخردانه گشت ارشاد و مرگ دردناک «مهسا امینی» آغاز شد و با شعار «زن، زندگی، آزادی» ادامه یافت، با برخورد غیرموجه و سرکوب معترضین، ابعاد بین­‌المللی به خود گرفت و افکار عمومی جهان را به شدت علیه ایران تهییج کرد و فعالیت متحد ایرانیان خارج از کشور را – که برخی از آنان در مناصب حکومتی تاثیرگذار در تصمیمات دولت‌های غربی جای گرفته‌­اند- موجب شد. این یک واقعیت دردناک است که فعالیت گسترده کشورهای غربی برای ایجاد «اجماع جهانی» علیه ایران، با باخت عرصه دیپلماسی عمومی از سوی ایران همراه شده است. در واقع ایرانیان خارج کشور که روزی اهرم فشار جمهوری اسلامی برای محدود کردن تروریست‌ها و مخالفان جمهوری اسلامی در کشورهای غربی به حساب می‌­آمدند و مانع اتخاذ تصمیمات ضدایرانی در مجامع سیاسی این کشورها می‌­شدند، اکنون کارکرد تشدید فشار بر جمهوری اسلامی دارند و دولت‌های غربی را به اتخاذ تصمیمات ضد نظام تشویق می­‌کنند. این امر با اصرار حاکمان ایران برای توسل به اقدامات ناصواب از جمله «اعدام» مخالفان، شدت یافته و می تواند به «اتخاذ تصمیم» در باره ایران بیانجامد.

 

تغییرات ضروری در سیاست خارجی

«مجمع ایثارگران» با توجه به وضعیت جهان و منطقه و ایران، چند محور زیر را برای ایجاد تغییرات اساسی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار می­‌دهد:

– «اجماع نخبگان» در سیاست خارجی برای تصحیح رویکردها با محوریت منافع ملی، توسعه همه­‌جانبه و پایدار کشور و تامین امنیت و رفاه برای شهروندان.

– ممانعت از «امنیتی شدن» ایران در عرصه بین‌­المللی از طریق دیپلماسی فعال و تاثیرگذار از طریق احیای جایگاه وزارت امور خارجه در سطح ملی و به دور از تاثیرات دیگر نهادهای نظامی و امنیتی در وظایف آن

– بها دادن به دیپلماسی در عرصه بین‌­المللی و بهره جستن وزارت خارجه از دیپلمات­‌های با دانش تخصصی و کارآزموده برای حل و فصل اختلافات، کاهش حجم دشمنی‌ها و خلع سلاح قدرت‌های بین المللی و بازیگران منطقه­‌ای در ستیز با جمهوری اسلامی و ممانعت از شکل‌گیری تفاهم جهانی یا منطقه‌ای علیه ایران و فراهم کردن بستر مناسب برای رشد و توسعه کشور

– خروج سریع از باتلاق جنگ اوکراین و اعلام بی‌طرفی عملی و قابل راستی‌­آزمایی

– از سرگیری مذاکرات هسته‌ای و دستیابی به توافق با کنارگذاشتن مطالبات خارج از توافق ۱۳۹۴

– ترمیم و بهبود روابط با همسایگان

ابربحران اقتصادی و معیشت سخت مردم

ابعاد بحران اقتصادی کشور هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. مطابق آمار، در کشور جمعیتی در حدود ۳۵ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می‌کنند. بحران اقتصادی ادواری به بحران اقتصادی ساختاری تبدیل شده است. حجم واقعی اقتصاد بسیار کوچک‌تر از اقتصاد سال‌های قبل از تحریم است و از جمله نرخ رشد سرمایه‌گذاری و نرخ انباشت سرمایه به عنوان موتور محرکه رشد اقتصادی، در دو فصل متوالی منفی بوده است. حجم حقیقی ارزش افزوده بخش کشاورزی برای پنجمین فصل متوالی، کاهشی بوده که نتیجه آن افزایش بیکاری در بخش کشاورزی و ساکنان روستاها است. وعده رئیس جمهوری مبنی بر این که نرخ رشد تورم طی دو سال، نصف و سپس تک‌رقمی می‌شود، بشدت معکوس شده است به شکلی که شاهد رشد باورنکردنی تورم در این دو سال بوده‌ایم و نرخ تورم مواد غذایی مورد نیاز اقشار کم‌درآمد رسما ۶۳٫۶درصد اعلام شده که مطابق برخی آمارها رقم واقعی آن بسیار بیشتر از این است و به بالای ۸۰درصد می‌رسد. شاهد افزایش نقدینگی به ۶هزار «همت» و شکستن سهم پول در آن (حدود ۲۳درصد و شکسته شدن رکورد ۱۰ساله) و افزایش پایه پولی پول پرقدرت در شرایط رکود اقتصادی و تولید و چاپ پول برای کسری بودجه دولت هستیم و دستورهای رئیس جمهوری برای کاهش نقدینگی تنها در حد تیتر روزنامه ها بوده است. شاخص رفاه مردم ایران در سطح جهانی چندین پله سقوط کرده و بعد از بسیاری از کشورهای منطقه قرار گرفته‌ایم و در رتبه ۱۱۸ (سال قبل ۱۰۶) از بین ۱۴۹ کشور مورد بررسی قرار داریم. در حوزه ارزش پول ملی، کشور بی‌سابقه-ترین سقوط را تجربه می‌کند و دلار بالای ۵۰هزار تومان را (که همچنان رو به بالا حرکت می‌کند) همگان شاهدند که در تبلیغات انتخاباتی قرار بود با استقرار دولت رئیسی به ۵هزار تومان برسد! افزایش بیش از ۵۰درصدی نرخ ارز در طی دو سال منجر به از دست رفتن سرمایه واقعی مردم شده و قدرت خرید آنان را بشدت کاهش داده و فعالیت‌های تولیدی را بی‌ثبات کرده است. در حوزه انرژی و آب وارد منطقه خطر شده‌­ایم و کارشناسان از بحران سرمایه‌­گذاری در بخش آب و برق و انرژی نفت و گاز و بروز بحران­‌های بزرگ در سالهای بعد سخن می­‌گویند.

مسائل حل ناشده اقتصاد ایران از جمله تحریم‌ها، برجام،fatf ، حضور نظامیان در عرصه اقتصاد، هوای آلوده، بحران محیط زیست و کمبود آب و مواردی از این دست همچنان باقی هستند و اراده‌­ای برای حل و فصل آنها دیده نمی‌­شود.

به طور خلاصه وضعیت بد اقتصادی ایران هر روز بدتر می­‌شود و همه شاخصه‌­های اقتصادی این بحران را عریان‌­تر نشان می­‌دهند. این روند بدون ایجاد حکمرانی خوب قابل اصلاح نیست و با تکیه بر دولت فشل و غیرکارآمد و بدون برنامه نمی‌­توان تغییرات مثبتی را موجب شد. حکمرانی خوب در اتخاذ سیاست‌های پیش­‌بینی‌­شده، آشکار و صریح که نشان‌دهنده شفافیت فعالیت‌های دولت است و بروکراسی شفاف، پاسخ­گویی دستگاه­‌های اجرایی، مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و برابری همه افراد در برابر قانون تبلور می­‌یابد. حکومت نه تنها به این مقدمات تن نمی­‌دهد بلکه با اتخاذ تصمیمات به‌­غایت غلط، بر تداوم حکمرانی بد اصرار دارد. «مولدسازی» یک نمونه بارز این تصمیمات نادرست در حوزه اقتصاد است که برخی آن را تاراج سرمایه ملی نامیده‌­اند. تشکیل یک گروه ۷نفره با اختیارات تام و بدون نظارت مجلس و مردم، با مصونیت کامل از حسابرسی و تعطیلی دوساله همه قوانین متعارض و برخورد قضایی با کسانی که به این روند اعتراض کنند و… حکایت از تداوم حاکمیت بد دارد. کفگیر اقتصاد ملی به ته دیگ خورده و حاکمان جز فروش سرمایه ملی راهکاری برای تامین کسری بودجه برای خود متصور نیستند و بدون طی روال قانونی، دستور فروش امکانات کشور را داده­‌اند و معلوم نیست از دل این تصمیم غلط، چه فسادها برخیزد و چه غارت‌­ها رخ دهد.

طرح آرمان‌های ایدئولوژیک دور از دسترس و تکیه بر توانمندی تسلیحاتی و ورود به عرصه رقابت نظامی و مشغول شدن بیش از حد توان ملی در خارج از مرزها در حالی که کشور در داخل با بحران‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی درگیر است، هیچ دستاورد درازمدتی برای مردم ندارد و این را تجربه شوروی سابق اثبات کرده است. شوروی سابق بخشی از کشورها و دولت‌های شرق اروپا را در قالب پیمان ورشو در مقابل پیمان ناتو در کنار خود داشت. همزمان کشورهای کمونیستی متعددی در جهان سوم به نفع منافع شوروی در مقابل غرب مبارزه می­‌کردند. دهها کشور غیرکمونیست جهان سوم هم با سیاست‌های شوروی همسویی نشان می‌­دادند. در همه کشورهای جهان احزاب کمونیست فعال بودند و به عنوان عمق استراتژیک و متحدان شوروی محسوب می‌­شدند. جنبش‌های استقلال­‌طلبانه و آزادی­خواه ضدغربی به حمایت شوروی وابسته بودند و حتی در بطن کشورهای سرمایه­‌داری، کم نبودند اتحادیه­­‌ها و سندیکاهای کارگری که با دولت شوروی به نوعی پیوند داشتند. این ابرقدرت بزرگ سیاسی، ایدئولوژیک و نظامی با آن همه نفوذ استراتژیک در جهان، به دلیل مشکلات و مسائل داخلی و از جمله نداشتن اقتصاد توسعه یافته و پویا و مرتبط با جهان و نظام سیاسی بسته و اقتدارگرا و از دست دادن حمایت مردم، یکباره به زانو درآمد و از هم فروپاشید و تجزیه شد و از دل آن حدود ۱۵کشور مستقل تاسیس شدند. این تجربه را حاکمان ایران باید جدی بگیرند چون قابلیت تکرار آن در ایران وجود دارد.

 

بن­‌بست اصلاحات انتخابات‌­محور

جریان اصلاحات در گذشته بر انتخابات و صندوق رای به عنوان بهترین و کم­‌هزینه­‌ترین راهکار چرخش قدرت و جابجایی مسئولان و تغییر سیاست‌ها تاکید داشت ولی حاکمان با تفسیر دلبخواه از قانون اساسی و اعمال نظارت استصوابی حذفی و نادیده گرفتن حق انتخاب شدن نیروهای سیاسی معترض و منتقد و برگزاری انتخابات طراحی شده با نتیجه معلوم به جای انتخابات رقابتی با حضور همه سلایق سیاسی، کاری کرد که مردم از صندوق و رای دادن ناامید شدند و بتدریج شاهد مشارکت پایین مردم در انتخابات بوده‌­ایم. البته در چند دوره و علیرغم حذف نامزدهای اصلی اصلاح­‌طلبان، باز هم تلاش بر مشارکت حداکثری و انتخاب افراد مستقل یا معتدل گذاشته شد اما حاکمیت بعد از انتخاب این افراد از جمله دولت روحانی، تلاشش را مصروف بی­‌اثر کردن اقدامات آنان کرد تا اعلام کند که هر کسی را انتخاب کنید ما اجازه تغییر روندها را به شما نخواهیم داد. حاصل این رویه، قهر جدی مردم با صندوق رای است و برای اصلاح­‌طلبان هم این نتیجه واضح را به همراه آورد که در این شرایط، شرکت در انتخابات به هر شکل و صورت نمی‌­تواند نتیجه‌­بخش باشد و اصلاحات انتخابات­‌محور هم به بن‌­بست رسیده است.

«حزب مجمع ایثارگران» که در گذشته بر مشارکت فعال همه نیروهای سیاسی در برگزاری انتخابات رقابتی تاکید داشت و از حاکمان خواستار بسترسازی برای ایجاد رقابت انتخاباتی با حضور همه نیروهای سیاسی با سلایق متفاوت می‌­شد، اینک معتقد است شرکت در انتخابات در این وضعیت، هیچ سود و ثمری برای مردم ندارد و تا زمانی که برگزاری انتخابات رقابتی با حذف نظارت استصوابی حذفی در دستور کار حکومت قرار نگیرد و اعتماد مردم به صندوق رای و انتخابات بازنگردد، ما شاهد برگزاری یک انتخابات واقعی نخواهیم بود و تنها نمایشی از انتخابات شکل خواهد گرفت و طبعا حزب مجمع ایثارگران در چنین انتخاباتی شرکت نخواهد کرد. مجلس و دولت موجود با تمام ضعف­‌ها و ناتوانی‌­ها، محصول این گونه انتخابات غیرمشارکتی و مهندسی شده است و معلوم است که از دل این نهادهای ناکارآمد، خیری برای مردم تولید نخواهد شد.

 

بازگشت به قانون؛ اصلی‌­ترین راهکار

بگذارید با زبان تجربه تاریخی سخن بگوییم. هر انقلابی دو طیف رهبر دارد. اول، رهبران سلبی که در قدرتند و با عملکرد خود از جمله ایجاد نارضایتی و بستن راه­‌های اصلاح از درون، مردم را به سوی براندازی و تغییر اساس نظام سوق می‌­دهند. دوم، رهبران ایجابی که از فرصت ایجاد شده به وسیله رهبران سلبی، بهره می‌­برند و توده­‌های معترض را به سوی تغییر بنیادین و انقلابی هدایت می­‌کنند. صراحتا می­‌گوییم حاکمان کنونی جمهوری اسلامی اگر راه اصلاح درونی نظام را نگشایند و اجرای کامل قانون اساسی را هرچه فوری تر در دستور کارشان قرار ندهند و راهکارهای قانونی برای تحقق مطالبات به‌­حق مردم را عملی نکنند باید انتظار داشت که خودشان به رهبران براندازی تبدیل شوند.

این طبیعی است که دشمنان ملت ایران توطئه کنند و با تحریم و ایجاد فشارهای سیاسی و نظامی درصدد رسیدن به منافع خود باشند. از براندازان شناسنامه‌­دار اعم از بقایای سلطنت سابق یا گروه­‌های تروریستی و تجزیه‌­طلب هم انتظاری جز همراهی با دشمنان برای رسیدن به هدف نمی‌­رود.

اما پرسش اساسی این است که حاکمان کنونی چرا رفتار و عملکردی دارند که مردم را می­‌تاراند و امید به ایجاد تحولات اساسی و بازگشت به آرمان‌های انقلاب را در مردم می‌­میراند و آنان را از ظهور هر گونه اصلاح درونی نظام ناامید می‌­سازد؟ این گونه عمل کردن جز زمینه‌­سازی برای موفقیت دشمنان خارجی و براندازان خشونت‌­طلب و وابسته نتیجه دیگری دارد؟

متاسفانه حاکمان در بر باد دادن سرمایه اجتماعی ید طولایی دارند و متخصص تبدیل دوست به دشمن هستند و به همین دلیل، همه منتقدان و معترضان به شیوه کشورداری کنونی را به نوعی برانداز معرفی می­‌کنند در حالی که نیروهای اصلاح­‌طلب و نیز تحول­‌خواهان داخلی نه همکاری با دشمن را برمی‌­تابند و نه به تجزیه کشور رضایت می‌­دهند و نه از روش‌­های خشونت­‌آمیز برای رسیدن به هدف خود بهره می­‌برند. اینان برانداز نیستند و همه تحولات ضروری به نفع مردم را از طریق روش‌­های مسالمت‌­آمیز پیگیری می­‌کنند. از نظر ما براندازان واقعی کسانی هستند که قدرت و مسئولیت اصلاح را دارند اما اقدامی انجام نمی‌­دهند. براندازان واقعی مردم را از اصلاح روند اداره کشور مایوس می­‌کنند، از اجرای قانون اساسی به عنوان میثاق مشترک ملی طفره می‌­روند، زمینه نارضایتی در میان مردم را تشدید می­‌کنند، به جای بسترسازی برای ظهور اعتراضات قانونی، همه معترضان را اغتشاشگر نامیده و دستور سرکوب خشن معترضان را می‌­دهند، خیرخواهی صدها صاحبنظر دانشگاهی و حوزوی و چهره­‌های حزبی و مستقل را نادیده می­‌گیرند، استبداد رای دارند و به جای حاکم کردن «قانون»، «حاکم» را قانون معرفی می­‌کنند. در یک کلام، رد پای براندازان واقعی را نه در بیرون نظام بلکه باید در درون نظام و در نوع عملکرد غیرقانونی حاکمان و در حجم عظیم نارضایتی تلنبارشده جستجو کرد.

هر گاه توسل به راهکار قانونی منتفی شود، انجام اقدامات غیرقانونی مجاز خواهد شد. اگر مردم را از صندوق رای باز نمی‌­داشتند هرگز اعتراض خیابانی مورد اقبال واقع نمی‌­شد و اگر مجوز تظاهرات قانونی صادر می­‌شد هرگز حرکت اعتراضی خشن شکل نمی­‌گرفت. بی­‌اعتنایی به قانون از سوی حاکمان، اعتراض فراقانونی مردم را موجب می­‌شود. برگزاری انتخابات غیررقابتی و حذف تمامی جریان‌های سیاسی معترض و منتقد از صحنه انتخابات یعنی قهر مردم از صندوق و آشتی آنان با خیابان حتی اگر مجوز حضور قانونی برای معترضان صادر نشود. این تناقض در عملکرد حکومت باورنکردنی است که برای اثبات داشتن حمایت مردمی، تظاهرات و حضور حامیان خود در راهپیمایی‌­ها را نشان می‌­دهد بدون آن که به مخالفان اجازه راهپیمایی و تظاهرات بدهد. از سوی دیگر از معترضان می­‌خواهد که خیابان را ترک کنند اما زمینه مشارکت در انتخابات را به آنان نمی‌­دهد و با ردصلاحیت همه منتقدان و معترضان، نمایش انتخابات را جایگزین انتخابات واقعی می­‌کند. تکلیف مردم را روشن کنید. اگر می­‌خواهید از طریق صندوق رای، قدرت خودتان را نشان دهید پس اجازه بدهید همه جریان‌های سیاسی امکان مشارکت در انتخابات را داشته باشند و اگر می­‌خواهید طرفداران حکومت را در خیابان به رخ بکشید، اجازه راهپیمایی دیگران را هم صادر کنید.

 

نکته پایانی

همه سخن ما این است که اکنون بازیگر اصلی عرصه سیاسی و مدیریتی کشور، حکومت است و به اصطلاح توپ در زمین حاکمان است و آنان هر گلی به سر ملت بزنند به سر خود زده­‌اند. فرصت­ها نه در زندگی فردی و حیات اجتماعی، تکرار نمی‌­شوند و همیشه برای اتخاذ هر تصمیمی نمی­‌توان به یکسان اقدام کرد. ما بر این باوریم که حکومت برای اصلاح روند موجود مملکت‌­داری، خیلی فرصت ندارد. از سویی تردید نداریم که نیروهای موجود در حاکمیت و در دولت، توان اداره کشور را ندارند و نوع نگاه و سبک مدیریت و وابستگی آنان به قدرت و ثروت، اجازه تحرک و پویایی به آنان نمی‌­دهد. هنوز در میان مردم کم نیستند کارشناسان و مدیران و صاحب‌نظرانی که حاضرند در درون نظام عمل کنند و انگیزه تغییر نظام را ندارند و می‌­توان با بازگشت به مردم و قانون اساسی، زمینه حضور آنان را در اداره کشور فراهم کرد. اگر این فرصت هم از دست برود باید حاکمان کنونی را رهبران رخدادهای بعدی قلمداد کرد که چشم‌­انداز آن تلخ می­‌نماید. ای کاش حاکمان دلشان به اندازه ما برای خودشان می­‌سوخت. کاری به انقلاب و اسلام و جمهوریت و مردم نداریم که حاکمان از خیر آن گذشتند ولی از صاحبان قدرت می‌­پرسیم آیا نمی­‌خواهید بمانید؟ این شیوه کشورداری با ماندن شما هم جور در نمی‌­آید.

«حزب مجمع ایثارگران» ضمن حمایت از شخصیت برجسته سیاستمدار دلسوز جناب میرحسین موسوی و تقدیر از ایشان به خاطر مسئولیت‌­شناسی و اعلام مواضع شجاعانه در قبال مسائل کشور، از مفاد آخرین بیانیه حضرت حجت‌­الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی و راهکارهای پانزده­‌گانه ارائه شده از سوی ایشان در این مقطع دفاع کامل می­‌کند و آن را بهترین مسیر اصلاح روند جاری کشور با حفظ تمامیت ارضی و بدون توسل به خشونت و در چهارچوب نظام کنونی می­‌داند. موسوی و خاتمی از وضعیت موجود تحلیل مشابه دارند و تداوم وضعیت کنونی را ناممکن و به زیان کشور می‌­دانند اما ظاهر راهکار عرضه شده آن دو بزرگوار با یکدیگر تفاوت دارد. متاسفانه حاکمیت شخصیتی مانند میرحسین موسوی را از ایجاد اصلاحات واقعی کاملا مایوس کرده و به ایده رفراندوم و اصلاح قانون اساسی سوق داده است. در عین حال نخست وزیر امام به جمهوری اسلامی تعلق تاریخی دارد و ضمن داشتن تحلیل درست از بن‌بست‌های موجود نظام، تکیه اصلی خود را بر داخل کشور و مردم ایران می‌گذارد و با اپوزیسیون خارج کشور، مرزهای سیاسی روشنی دارد و طبعا اگر حاکمان تن به اصلاحات مورد نظر خاتمی بدهند، دلیلی برای تکرار ایده رفراندوم وجود ندارد. تاکید می­‌کنیم اگر وضعیت کنونی ادامه یابد و حاکمان به اراده مردم تمکین نکنند در آینده نه چندان دور، چه بسا غالب اصلاح­‌طلبان کنونی هم راهی جز مطرح کردن رفراندوم نداشته باشند همان طور که امروز از اصلاحات انتخابات‌­محور کاملا مایوس شده‌­اند. از نظر ما جناب میرحسین موسوی همانند همه کسانی که برای تاسیس و تثبیت نظام جمهوری اسلامی تلاش کرده‌­اند، کسی نیست که عبور از جمهوری اسلامی برایش آسان باشد. راهکار پیشنهادی ایشان هم در تعارض بنیادی با مواضع جناب سیدمحمد خاتمی قرار ندارد بلکه چشم­‌انداز آینده ایران را در صورت تن ندادن حاکمیت به راهکارهای اصلاحی ترسیم می­‌کند. جمهوری اسلامی یا در اسرع وقت دست به اصلاحات از بالا می‌­زند و به آرمان‌های اولیه انقلاب بازمی­‌گردد و یا در آینده در تعارض حاد و جدی با مردم قرار می­‌گیرد و به سمت تغییرات اساسی‌تر سوق پیدا می­‌کند. اصلاحات به معنای بازگشت به همان آرمان‌های صدر انقلاب است و اگر راهکارهای پانزده‌گانه جناب خاتمی عملی شود، هیچ تغییری در ماهیت جمهوری اسلامی ایجاد نمی‌­شود بلکه ما به سمت تحقق وعده­‌هایی می‌­رویم که بر اساس آن انقلاب شد و امید اندک مردم به تحقق آن هنوز هم وجود دارد. این امید ناچیز را نباید به یاس کامل مبدل کرد که اگر چنین شود دیگر نه از تاک، نشان خواهد ماند و نه از تاک‌­نشان!

حزب مجمع ایثارگران

بهمن ماه ۱۴۰۱