رئیسجمهور با بیان اینکه در گذشته رویکرد تعامل با غرب در دستور کار قرار داشته و به نتیجه نرسیده تعامل با کشورهای شرق و بهخصوص چین و روسیه را در دستور کار خود قرار داده است. رویکرد متوازن در عرصه بینالمللی چگونه به دست میآید؟ آیا ایران در مسیری قرار دارد که به یک رویکرد متوازن در فضای بینالمللی دست پیدا کند؟
در شرایط کنونی با توجه به تحولات جهانی شرق و غرب معنای گذشته خود را از دست داده است. در حاکمیت ایران نیز افرادی مانند آقای ولایتی به این نکته اشاره کردهاند. درگذشته که از این واژهها استفاده میشد جهان به دو بلوک سوسیالیستی و کاپیتالیستی تقسیمبندی میشد. امروز بلوک سوسیالیستی از بین رفته است. روسیه بههیچ عنوان اهداف سوسیالیستی را دنبال نمیکند، بلکه به دنبال احیای تزاریسم است. چین نیز از انزوای گذشته خارجشده و به اقتصاد جهانی وارد شده است و بزرگترین صادرکننده به ایالاتمتحده آمریکا و اروپا به شمار میرود. چین امروز نزدیکترین شریک تجاری به نزدیک به۱۰۰ کشور جهان است. استفاده از کلمات شرق و غرب در ایران تحلیل نادرستی از واقعیتهای جهانی به ما میدهد و ما نمیتوانیم بهدرستی روابط خود را در عرصه بینالمللی سامان بدهیم. تنها روندی که در عرصه جهانی وجود دارد و از دهه۱۹۹۰ آغاز شد و تا امروز ادامه داشته این است که اقتصاد جهانی شده است. جهانیشدن اقتصاد کاملا قابل پیشبینی بوده است. مارکس در کتاب ایدئولوژی آلمانی مینویسد که سرمایهداری جهانی خواهد شد و تا قبل از اینکه جهانی شود نیز سرنگون نخواهد شد. این فرایند سیاسی نیست، بلکه مانند یک جبر تاریخی عمل میکند.
چرا مانند جـبر تاریخی عمل میکند؟
کشورهای سرمایهداری مرکزی توانایی رشد نیروهای مولد یا تولید برتر را در اختیار داشتهاند. جبر تاریخی این است که نظامی که تولید برتر را بتواند بهصورت پیوسته سامان بدهد درنهایت جهانی خواهد شد. این جبر تاریخی به معنای این نیست که سرمایهداری حتما بهترین نظام است. واقعیت این است که نظام دیگری نتوانسته این ساماندهی را انجام بدهد. البته این ساماندهی به دموکراتیک بودن در درون کشورهای مرکزی نیز ارتباط داشته است. دموکراتیک بودن امکان نوآوری را ایجاد میکند و نوآوری تولید برتر را ایجاد میکند. در این میانه چین این هوشیاری را داشته که این جبر تاریخی را درک کند و موفق شده تولید خود را با زنجیره تولید و ارزش جهانی پیوند بدهد. این شناخت نیز با بازخوانی آثار مارکس و لنین و تا حدودی گرامشی صورت گرفته است. پس از این چین موفق شده پیوند خود را با اقتصاد جهانی برقرار کند و از ثمرات آن استفاده و توسعه پیدا کند. امروز ما با جهان شرق و غرب مواجه نیستیم و بلکه با جهانی روبهرو هستیم که چندقطبی شده است. این چندقطبی در جهانی قرار دارد که سرمایهداری در آن غالب است و در آینده نیز با چشمانداز قابل مشاهده نیز همچنان غالب خواهد بود. والرشتاین بهخوبی این نظام جهانی را توضیح داده و آن را به کشورهای مرکزی، نیمه پیرامونی و پیرامونی تقسیمبندی کرده است. ما با چنین جهانی مواجه هستیم و واژههای شرق و غرب معنای خود را ازدستداده و دوران آن گذشته است.
ایران در این جهان چندقطبی چه وضعیتی دارد؟ آیا ایران موفق شده جایگاه مناسبی در اقتصاد جهانی برای خود ایجاد کند؟
ایران فاقد الگوی توسعه در بلندمدت و حتی در میانمدت است. پس از خروج ترامپ از برجام، برنامه ششم توسعه در ایران به دلیل نداشتن انعطاف لازم از دستور کار خارج شده است. کسی هم به فکر تدوین برنامه هفتم نیست و همه بهنوعی سرگرم بازیهای سیاسی و امور روزمره هستند. سؤال اینجاست هنگامیکه برنامهای وجود ندارد چرا قرارداد بلندمدت اقتصادی میبندید؟ تفاوتی نمیکند با چه کشوری قرارداد بسته میشود. ممکن است این قرارداد با کشورهای اروپایی یا آمریکا بسته شود. با اینوجود هنگامیکه ما فاقد برنامه هستیم تفاوتی نمیکند با چه کشوری قرارداد میبندیم. شاخصی به نام رقابتپذیری وجود دارد که امتحان خود را پس داده است و توسط مجمع جهانی اقتصاد محاسبه میشود. اگر این شاخص یک کشور حتی اگر آمریکا باشد نشاندهنده این است که اقتصاد آن متزلزل شده است. در مقابل هنگامیکه این شاخص بالا میرود به معنای این است که اقتصاد یک کشور رشد داشته است. این شاخص در مدت ۳۰ سال است که مورد استفاده قرار میگیرد و هرگونه آزمون اقتصادسنجی با آن امکانپذیر است. در این شاخص سه مرحله را در نظر میگیرند. اینکه یک کشور به چه میزان زیرساختهای بنیادین را فراهم کرده است که شامل نهادها و آموزش و… میشود. مرحله دوم کارآمدی است که آیا شرکتها موفق شدهاند کارآمدی داشته باشند و بازارها را در دست بگیرند و رشد کنند؟مرحله سوم نوآوری و پیچیدگی اقتصادی است. واقعیت این است که سالهاست که ایران در مرحله اقدامات بنیادین باقیمانده است. در برخی مقاطع برخی شاخصها به سمت کارآیی حرکت میکند اما درنهایت درجا میزند. بهعنوانمثال زیرساختهای حملونقل و یا زیرساختهای ارتباطات ناقص است. من زمانی روی طرح جامع شهر تهران کار میکردم. ما بررسی کردیم که آیا تهران با این شرایط میتواند میزبان بازیهای آسیایی باشد. آیا ترافیکی که در تهران وجود دارد چنین اجازهای میدهد؟ براساس شاخصهای بینالمللی از فرودگاه بینالمللی تا مرکز شهر نهایت چهل دقیقه زمان نیاز دارد. سؤال اینجاست که آیا در ایران چنین وضعیتی وجود دارد و ترافیک اجازه میدهد از فرودگاه تا مرکز شهر چهلدقیقهای رسید؟ ممکن است بخشهایی از زیرساختها نیز در ایران فراهمشده باشد اما بهصورت تکهتکه است و به هم پیوند نخورده است.
مهمترین دلایلی که ایران همچنان در مرحله اقدامات بنیادین قرار دارد، چیست؟
خروج ایران از مرحله اقدامات بنیادین و ورود به مرحله کارآمدی نیازمند ثبات اقتصاد کلان است که در ایران وجود ندارد. تا زمانی که این وضعیت وجود دارد ایران نمیتواند وارد مرحله کارآمدی شود. به همین دلیل نیز در تله توسعه گرفتارشده است. تله توسعه قدیم نیز با تله توسعه جدید باهم متفاوت است. در تله توسعه قدیم به دلیل اینکه کشورها دارای اقتصاد عقبمانده هستند و درآمد و پسانداز کافی ندارند. به همین دلیل دچار دور باطل میشوند و نمیتوانند توسعه پیدا کنند. تله توسعه جدید زمانی است که زیرساختها فراهمشده و یک کشور از مرحله گذشته عبور کرده است. در این مرحله امکان پسانداز وجود دارد اما نمیدانید چگونه باید سرمایهگذاری کرد. تله توسعه در ایران زمانی رخ داد که برنامه توسعه چهارم کنار گذاشته شد و درآمد عظیمی که از فروش نفت بهدستآمده بود به باد رفت و دولت نمیدانست چگونه باید آن را سرمایهگذاری کند. در این زمینه دولت بدون اینکه از برنامه تبعیت کند اقدام کرد. بهجای اینکه برنامهای وجود داشته باشد که شرکتهای کوچک و متوسط بتوانند در زنجیره ارزش داخلی فعالیت کنند و هم در زنجیره ارزش جهانی اقدامات دیگری انجام شد. حداقل این بود که شرایطی فراهم میشد که این شرکتها بتوانند در زنجیره ارزش داخلی فعالیت کنند که چنین شرایطی نیز مسیر نشد. حداقل این بود که خودرویی در ایران تولید میشد که شایسته مردم جامعه ما باشد و قیمت آن با یک تحریم کوچک تا به این اندازه بالا نرود. به همین دلیل ما در تله توسعه جدید افتادهایم.
چگونه میتوان از این تله خارج شد؟
کشورهایی میتوانند از این تله خارج شوند که بتوانند وارد مرحله نوآوری شوند. در مرحله نخست بتوانند بهرهوری خود را بالا ببرند و از در مرحله بعد بتوانند وارد مرحله نوآوری شوند. این در حالی است که بهرهوری در ایران بهصورت مداوم در حال پایین آمدن است. سرمایهگذاریهایی که در ایران صورت میگیرد قابلیت تبدیلشدن به کالا را ندارد. در سالهای اخیر دو شاخص در ایران توسعه پیداکرده است. نخست شاخص انسانی است. شاخص انسانی توسعه پیدا میکند اما به دلیل اینکه شرایط فعالیت نیروی انسانی شایسته وجود ندارد به خارج از کشور مهاجرت میکنند و کشورهای دیگر بهرهمند میشوند. شاخص دیگر نوآوری است که در این صورت میگیرد اما این نوآوری در زمینههای نظامی است و یا بهصورت جزیرهای در شرکتهایی با نام دانشبنیان مورد استفاده قرار میگیرد. البته نام دانشبنیان برای این شرکتها صحیح نیست، بلکه صحیح آن شرکتهای دانشگاهی است. در چنین شرایطی یک کشور در تله توسعه گرفتار میشود. در این شرایط نیروهای انسانی مهاجرت میکنند و شرکتهای مولد ورشکسته میشوند. از سوی دیگر کارگرانی که دارای مهارت بودند به سمت شغلهایی مانند کار کردن در اسنپ میروند. این اتفاق در تله توسعه جدید رخ میدهد. سؤال اینجاست که چه برنامهای برای خروج از تله توسعه جدید در کشور وجود دارد؟ اگر با کشوری مانند چین قرارداد۲۵ ساله بستید نظام بانکی شما قرار است به چه صورت با این کشور ارتباط داشته باشد؟ گنجینه ارزش ما قرار است در آینده با چین چه رویکردی در پیش بگیرد؟آیا طرح آمایش سرزمین وجود دارد که مناطق آزاد را به مناطق داخل کشور پیوند بدهد؟پساندازی که در کشور وجود دارد صرف راهاندازی پروژههای عمرانی و زیربنایی میشود و یا اینکه صرف پرداخت یارانه به مردم میشود و بر باد میرود؟ برنامه ششم توسعه نیز به احکام تقلیل پیدا کرده و هیچ الگویی برای توسعه ایران ترسیم نشده است. در ایران الگویی برای توسعه وجود ندارد و نمیدانید با مناطق آزاد چه پیوندی باید برقرار کنید. نمیدانید در توسعه چه بخشهایی باید پیشگام شود. یکی از موارد قرارداد ایران و چین این است که چین برای ما آیندهنگری کند. بدون تردید این یک آبروریزی بزرگ به شمار میرود. هنگامیکه نمیدانید باید چهکار کنید تفاوتی ندارد که با شرق ارتباط داشته باشید یا غرب. در هر دو حالت بازنده هستید. هنوز توسعه به گفتمان اصلی در ایران تبدیل نشده است .راست جدید که برای اقتصاد توسعه اهمیتی قائل نیست و در مقابل راست سنتی نیز با توسعه مخالف است. راست جدید در جهان دارای معنا است. بهعنوانمثال اوباما راست جدید است. آیا در ایران میتوان برای راست جدید مصداق پیدا کرد؟ مصداقی در این زمینه وجود ندارد. راست سنتی و جدید نیز از هر دو واژه شرقی و غربی استفاده میکنند در حالیکه این واژهها معنای خود را از دست داده است.