اختصاصی؛

بسیاری از شهروندان (بالغ بر ۶۰ تا ۷۰ درصد)، امروز بر اساس آخرین نظرسنجی‌های مراکز معتبر افکارسنجی چون “ایسپا” بنایی بر شرکت در انتخابات پیش رو نداشته و اساسا، رغبتی نیز به مشارکت در ساز و کار آن نشان نمی‌دهند. جامعه‌ای که در اندوه اغمای امیدش به سر برده، نیک دریافته که در پس این دعوت متظاهرانه به مشارکت حداکثری، اراده ای جدی نیست.

 

جامعه ایران در وهله معاصر همواره، جامعه‌ای متکثر و با مشی و تفکرات مختلف و بعضا متضاد به حیات مشغول بوده که البته، این تضارب در بطن اجتماع و با تکیه بر اشتراکات در سایر عرصه‌ها، هیچ‌گاه به رویارویی و مواجه خصمانه سوق نیافته است.

جامعه‌ای که از منظر مصادیق سیاسی، هم آن دسته از خیل شهروندان حامیان میرحسین موسوی در آن ایرانی‌اند و هم آن بخش از افرادی که رای خود را به نام ابراهیم رئیسی یا دیگر رقبا در ادوار پیشین به صندوق روانه کرده اند و شناسنامه ایرانی دارند. جامعه‌‌ای که اهالی‌اش، گاه در آیین تشییع سردار شهید سلیمانی پا به صحنه گذاشته‌اند و گاه در اعتراض به سقوط هواپیمای اوکراینی توسط پدافند سپاه.

آنچه در این اثنی از ملزومات پویایی، توسعه و ارتقا سطح کیفی این جامعه در حوزه‌های سیاست و اجتماع و به تبع آن در سایر عرصه‌ها به نظر می‌رسد، لزوم باور به تکثر اندیشه‌ها و پرهیز از یکجانبه‌گرایی در کشور است. بدیهی اینکه در چنین جامعه‌ متنوعی، چنانچه هر یک از این سلایق و اندیشه‌ها، روزنه‌های تبلور مطالبات خود را در عرصه حکمرانی مسدود ببیند و در میان هیچ یک از مدعیان-تائید صلاحیت شده- اداره مملکت، نماینده‌ای برای تحقق خواست خود مشاهده نکند، لاجرم قدم بر راه بی‌تفاوتی، کم اعتنایی و دلسردی درباره مقدرات خود نهاده و به تبع آن نیز، پایه‌ و مبانی مشروعیت و سرمایه اجتماعی در حاکمیت سست و لنگ خواهد شد.

کما اینکه، مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز(نقل به مضمون) در اواخر عمر خود، این هشدار را به صراحت بیان کرده بود که باید از بی‌تفاوتی سیاسی در جامعه ترسید.

در این بین اما، علی‌الظاهر، اهالی حزب پادگانی و پیش قراولان نظارت ناصواب استصوابی، سرمست از این اهرم یکجانبه و شمشیر بران حذف و قلع و قمع‌شان، چه در رسانه‌های مرتزق از بیت‌المال و چه در ارکان قدرت، بنای اعتنا به این زنگ هشدار جدی در جامعه را نداشته و چه بسا اساسا به واسطه هیاهوی جنگ خود بر سر تصاحب غنائم قدرت، راه شنیدن این زنگ نیز بر گوش مبارک‌شان به انسداد کشیده است.

اما در پس این شرح ماوقع از وضعیت کنش‌گری و سیاست‌ورزی در لایه‌های مختلف جامعه، باید به این واقعیت واقف بود که اجتماع ایرانیان، امروز چه بسا، بیش از هر زمان دیگری به سردی و انجمادی فراگیر گراییده و چه بس باید پس‌لرزه‌های شدید آن از بحران مشروعیت در انتخابات مجلس اقلیت کنونی را در آوردگاه انتخابات خرداد امسال نیز به نظاره نشست. انتخاباتی که بر اساس شواهد و قرائن مشهود و ملموس از رویکرد جاری حاکمیت، عزمی برای گرما بخشیدن به تنورش نیست.

بسیاری از شهروندان (بالغ بر ۶۰ تا ۷۰ درصد)، امروز بر اساس آخرین نظرسنجی‌های مراکز معتبر افکارسنجی چون “ایسپا” بنایی بر شرکت در انتخابات پیش رو نداشته و اساسا، رغبتی نیز به مشارکت در ساز و کار آن نشان نمی‌دهند. جامعه‌ای که در اندوه اغمای امیدش به سر برده، نیک دریافته که در پس این دعوت متظاهرانه به مشارکت حداکثری، اراده ای جدی نیست.

مشارکت حداکثری که تنها، نامی خشک و خالی از هیمنه‌اش به یادگار مانده و از لوازم مربوط به آن چون انتخابات آزاد، توجه و تکریم به تفکرات و سلایق مختلف موجود در جامعه، توجه به قانون اساسی از منظر به رسمیت شناختن حق انتخاب آزاد شهروندان و موارد کثیری از این دست، خبری در دست نیست.

در این بین باید دید که آیا اساسا، این حجم از بی‌رغبتی، بی‌اعتنایی عامدانه و سرد در جامعه نسبت به بزنگاهی بزرگی چون انتخابات در وهله کنونی، می‌تواند چه ریشه‌ها و زمینه‌هایی را در پس خود داشته باشد.

قهر تاکتیکی؟

آیا باید این رویکرد کنونی را فی‌الواقع، یک تاکتیک تلقی کرده و قهر با صندوق رای را “صرفا” اهرم فشاری بر حاکمیت از سوی مردم قلمداد کنیم؟ امری که بر اساس شواهد موجود در کف جامعه و در میان اهالی کوچه و بازار، بعید به نظر می‌رسد. چرا که صرف نظر از پروپاگاندای رسانه‌های برون مرزی در پمپاژ و القای تحریم نهاد انتخابات در ایران، فضای کنونی جامعه، اساسا موید این نیست که مثلا اکثر ایرانیان، عدم شرکت در این برهه را به عنوان امری تاکتیکی در دستور اکت سیاسی خود قرار داده‌اند تا برای نمونه در آوردگاه انتخاباتی ۱۴۰۴ و بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم، شگفتی بیافرینند. امری که با مفهوم “امید” در جامعه، نسبت مستقیم داشته و برون داد این مفهوم در عرصه عمومی جامعه، نمایانگر آن نیست.

اعتراض یا انفعال؟

اتفاقا، موضع انفعالی در جامعه نیز در مواجهه با انتخابات، نسبت مستقیمی با همان مفهوم “امید” دارد. بدین سان که هر زمان، مفهوم امید یا حتی کورسویی از آن در جامعه ایران قوت گرفته، اتفاقا، مردم دست از “انفعال” کشیده و حماسه‌هایی نظیر آنچه در دوم خرداد۷۶ یا حتی نظیر آنچه در ادوار انتخابات های اخیر دیدیم، خلق کرده‌اند. در این سو نیز، هر زمان که امید جامعه رنگ باخته و یا به رنگ خاکستری گراییده، مشی انفعال و انجماد نیز به همان سان تقویت شده است.

سومین مفروض این فضا نیز، پی‌جویی مشی “اعتراض” از ناحیه بی‌اعتنایی به انتخابات و ساز و کار آن است. تعریفی که شاید بتوان آن را با فضای سرد کنونی در جامعه دارای بیشترین قرابت دانست. چرا که، مردمی که هر کورسوی امیدی را از ناحیه تفکری دگم و تک‌محور، مسدود دیده و هیچ راهی برای تحقق مطالبات مشروع و بدیهی خود متصور نیستند، لاجرم و در رویکردی معترضانه، ابزار قهر را در برابر نهاد انتخابات به کار می‌گیرند.

رویکرد اعتراضی که با مواضع لجوجانه برخی ارکان قدرت نیز تشدید شده و در صورت تداوم و ادامه بی‌اعتنایی هسته اصلی قدرت به مطالبات بدیهی مردم و حذف نمایندگان شایسته‌ آنها، خروجی اش را نیز به مانند اسفند ۹۸، در خرداد سال جاری و انتخابات ریاست جمهوری به نظاره خواهیم نشست.