یک جامعه شناس نوشت: ما در ایران هستیم و روشن است بین افرادی مانند جلیلیها، قالیبافها و بقیه تندروها در جبهه اصولگرایان با افرادی مانند ظفرقندیها، ظریفها، جهانگیریها، محمد صدرها، و اینکه چه کسی رییسجمهور شود، فرق است. ما در گذشته بهروشنی دیدیم که وقتی خاتمی رییسجمهور میشود، اداره کشور با اداره کشور از سوی احمدینژاد فرق میکند.
مخالفان شرکت در انتخابات استدلالشان این است که: شرکت در انتخابات چه فایدهای دارد؟ این مخالفان میگویند وقتی نمایندگان شایسته جامعه، امکان تایید صلاحیت ندارند، چرا باید به افراد محدودی که شورای نگهبان گزینش میکند، رای داد؟! آیا گزینش مجلس یازدهم فعلی، دلیل کافی برای بیفایده بودن شرکت در انتخابات نیست؟
این مخالفان حتی عمیقتر بحث میکنند و میگویند: فرض کنید مرحوم محمد مصدق هم از فیلتر شورای نگهبان عبور کرد و او با کسب سی میلیون رای مردم، رییسجمهور ایران شد، باز او در این سیستم موجود چه میتواند بکند و چه فایدهای دارد؟ از اینرو، مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ میگویند که شرکت در انتخابات خطاست و مردم هم از این کار خسته شدهاند.
بهنظر میرسد دلیلی که مخالفان اشاره میکنند (فیلترینگ کاندیداها و امکان دخالت نهادهای دیگر در برابر رییسجمهور منتخب و خسته شدن بخشی از مردم از شرکت در انتخابات بیفایده) دلیل درستی است و حل این مشکلات جزو اهداف اصلاحات در ایران است؛ ولی نتیجهای که این مخالفان میگیرند، خطاست.
یعنی، اینکه بگوییم ساختار سیاسی اشکال دارد و بعد عدم شرکت فعال در صحنه انتخابات ۱۴۰۰ را نتیجه بگیریم، خطا اندر خطاست. اتفاقا بهعکس، عدم شرکت فعال در انتخابات به تثبیت وضعیت تندروها در حاکمیت کمک میکند و وضع ایران را بدتر میکند.
در این نوشته، در مقابل استدلال مخالفان شرکت فعال در انتخابات، به هشت خطای آنها در زیر اشاره میکنم و به عکس از این سخن دفاع میکنم که شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰ به نفع بهبود معیشت و زندگی ایرانیان است (حتی به نفع بهبود دموکراسی است).
۱. در شرایط فعلی، کشور ایران با بحران سیاست خارجی، معیشتی و بیکاری، پاندومی کرونا، تخریب محیط زیست، تراکمی از آسیبهای اجتماعی و… روبهروست، اولین خطا این است که برای مدیریت این بحرانها که به زندگی میلیونها انسان ربط دارد، به اینکه چه کسی رییسجمهور ایران شود، توجه نکنیم و بگوییم هر که آمد، فرقی نمیکند!
ما در ایران هستیم و روشن است بین افرادی مانند جلیلیها، قالیبافها و بقیه تندروها در جبهه اصولگرایان با افرادی مانند ظفرقندیها، ظریفها، جهانگیریها، محمد صدرها، و اینکه چه کسی رییسجمهور شود، فرق است. ما در گذشته بهروشنی دیدیم که وقتی خاتمی رییسجمهور میشود، اداره کشور با اداره کشور از سوی احمدینژاد فرق میکند.
خاتمی شاخصهای زندگی را در ایران ارتقا داد و ایران را بعنوان حامی گفتوگوی تمدنها در سطح جهان ارتقا داد. ولی احمدینژاد در داخل کشور به میراث بوروکراسی یک صدساله ایران ضربه ویرانگر زد و در خارج با حرفهای بیپایه درباره محو یک کشور از روی نقشه جهان، دست ایران را در زیر ساطور قطعنامههای شورای امنیت قرار داد.
روشن است که فرق است بین عملکرد قالیبافی که نمیتواند سفر خود را به روسیه تنظیم کند با عملکرد کاندیداهای عاقل و مدبرتر فرق است. روشن است که در جریان اداره کشور بین یاران پیرامون قالیباف (مثل عیسی شریفی که سالها قائممقام او بوده) و یاران پیرامون اصلاحطلبان (که حتی اگر قصد رانتجویی داشته باشند، دهها ذرهبین دولت موازی آنها را کنترل میکند) فرق است.
همین فرقهاست که کارنامه دو رییسجمهور را در دو دوره متفاوت میکند. بله، در ۱۴۰۰ دست مردم برای انتخاب کاندیدای منتخب خود باز نیست و فیلترینگ شورای نگهبان وجود دارد؛ ولی باز ما با شرکت در انتخابات میتوانیم افرادی را که آسیب کمتری به کشور میزنند، به رییسجمهوری انتخاب کنیم.
متاسفانه مخالفان شرکت فعال در انتخابات ۱۴۰۰، خطایشان این است که به نقش متفاوت رییسجمهورها، تفاوتی که به زندگی میلیونها انسان ربط دارند، توجه ندارند.
۲. ممکن است گفته شود که مخالفان شرکت فعال در انتخابات، مخالف وجود تفاوتها میان کاندیداهای ریاستجمهوری در اداره کشور نیستند، ولی میگویند حتی اگر فرد مناسبتر هم انتخاب شود باز با ساختار سیاسی موجود، مشکل جامعه ایران حل نمیشود؛ بلکه به تداوم حاکمیت تندروها در کشور مشروعیت میدهد و کمک میکند.
لذا بهدرستی میگویند که باید تغییرات ساختاری را دنبال کرد، نه شرکت در انتخابات را. بعد از ایشان سوال میکنیم که این تغییرات ساختاری را چگونه میتوان دنبال کرد؟ پاسخ روشنی نمیدهند…
منبع: امتداد