منطق سیاسی حکم میکند احزاب اصلاحطلب در تداوم سیاست ورزی و مسئولیت قانونی به «کارنامه» خود در اداره کشور تکیه کنند و با ارائه «برنامه» مبتنی بر نیازهای زیستی، کرامت انسانی و امنیت جامعه و همینطور معرفی «کاندیدای حداکثری» برای نجات کشور و در نهایت پاسخ به تاریخ، اسب خود را زین کنند تا «اسب عصار» بر سرنوشت کشور تسلط پیدا نکند.
مرتضی صارمی نوشت: در مناطق روستایی اصطلاح «مشت و پشت» در رویدادهایی نظیر دعوا بین دو طایفه و یا شرکت در انتخابات محلی اولین توصیه مردان کهنسال و ذینفوذ است. مشت از نظر آنها داشتن پول و پشت به معنی حمایت نیروی انسانی است. در مقیاس ملی این دو اصطلاح کاربرد دارند اما معنی آن در انتخابات متفاوت است. «مشت »قدرت تأثیرگذاری از طریق دانش، نفوذ کلام و جذابیت فردی است و «پشت» داشتن پایگاه سیاسی، اجتماعی و حمایت نخبگان (جامعه محوری) معنا می شود.
در فرایند جابجایی قدرت ازجمله کودتا، انقلاب و دخالت خارجی، «انتخابات» که مبتنی بر مشارکت اجتماعی است «کمهزینهترین» نوع مشارکت مردم در تعیین سرنوشت تلقی می شود. البته انتخابات مانند هر پدیده سیاسی حامل دستاوردها و چالشهایی است که در مجموع امتیازات مثبت آن بر عوارض منفی آن غلبه دارد. با توجه به انتخابات اخیر امریکا میتوان این انتخابات را آئینه تمامنمای دستاوردها و چالشهای انتخابات بر شمرد.
انتخابات، یک امر سیاسی است که تحقق آن بستگی به رعایت قواعد حاکم بر آن دارد. پر واضح است، بازیگران زمین انتخابات، نیروهای سیاسی هستند که درس سیاست ورزی را در مدرسه احزاب آموزش دیده و تربیت شدهاند. در انتخابات سال ۲۰۱۶ امریکا، قدرت «پول» جای «سیاست ورزی» را گرفت و ترامپ با اتکا به سرمایه اقتصادی خود از دریچه انتخابات به صورت «توده ای» وارد عرصه سیاست شد که دوره ریاست جمهوری وی از چالشهای انتخابات محسوب میشود.
اصولا دولتها در نظام بینالملل هر کدام مطابق با نوع چگونگی رسیدن به قدرت «اعتبار سیاسی political credibility» کسب میکنند. بر اساس تئوری واقعگرایی، یکی از معیارها و ترازوی اعتبار دولتها در ساختارهای سازمان ملل، شورای امنیت است که ترامپ برخلاف برخی اسلاف خویش یا به صورت یک جانبه از معاهدات بین المللی خارج شد یا در سوءاستفاده از ساختارهای سازمان ملل، ناتوان و بازنده اعلام شد. از این رو امریکا در دوره ترامپ بر خلاف تبلیغات سیاسی) (propagandدر حفظ و کسب اعتبار جهانی، یک کشور«مغلوب » قلمداد میشود. البته پدیده ترامپیسم در سپهر سیاسی امریکا از مشت (پول) برخوردار بود ولی همواره از فقدان پشت (احزاب سیاسی) رنج می برد. زیرا شعاع سیاسی ترامپ از خانواده و باندش فراتر نرفت و به دلیل شخصیت سنتی و پاتریمونیال حمایت حزب جمهوریخواه را نداشت و تغییرات پی در پی مقامات کاخ سفید و اطرافیان وی ناشی از این شخصیت غیر قابل پیشبینی و غیرکاریزماست.
با این توصیف، دولتهایی که با زر و زور و تزویر( نگرش ابزاری) به قدرت میرسند بسیار پر هزینه کشور را اداره میکنند و بزرگترین سرمایه تاریخی و سیاسی کشور را که اصطلاحا «اعتبار» نامیده میشود به مخاطره میاندازند و چون با قاعده از نردبان سیاست بالا نرفتهاند و پائین آمدن آنها نیز پرهزینه است. گرچه ترامپ نظام سیاسی و اعتبار جهانی امریکا را بیمار کرد ولی در یک فرایند دموکراتیک پر چالش، از نردبان سیاست پائین کشیده شد و ماهیت دروغین پوپولیسم بر ملا گردید.
بدون تردید این نگرش« ابزاری و محافظه کاری» در اندیشه های سیاسی یک واقعیت است ولی سرنوشت محتوم جوامع بشری نیست. یک روز جان لاک (۱۷۰۴میلادی) در خانواده قرارداد اجتماعی نظریه «حکومت مطلقه فردی» توماس هابز را که مملو از تالی فاسد بود، اصلاح کرد و روزی دیگر امیرکبیر (۱۲۳۰ خورشیدی) به عنوان صدراعظم ناصرالدین شاه با اصلاحات سیاسی، قدرت شاه را محدود نمود و همینطور سید محمد خاتمی (۱۳۷۶) با گفتمان توسعه سیاسی( اصلاحات) زمینه آزادی سیاسی و رفاه اجتماعی و همگرایی منطقهای و اعتبار بینالمللی را در کشور رقم زد و در امریکا(۲۰۲۰) جو بایدن و حزب دموکرات از مسیر انتخابات تفکر «پوپولیسم » را از عرصه سیاسی حذف کرد.
اینک در انتخابات ۱۴۰۰ ایران، اگرچه در ظاهر «رمق» برای «رقم» نمانده ولی هنوز «روزنه انتخابات» با رفتارهای هوشمندانه (مشارکت اجتماعی) وجود دارد. البته این فضای سرد و ابهام انگیز در قبل از انتخابات دوم خرداد ۷۶ و ۹۲ برسر جامعه سایه افکنده بود ولی با مشارکت هوشمندانه مردم سرنوشت به گونهای رقم خورد که علاوه بر توسعه اقتصادی، اعتبار بینالمللی ایران از حاشیه به متن ارتقا پیدا کرد و بدون رفتار نمایشی «میلیشیائی» به یکی از قدرتهای تأثیرگذار در عرضه جهانی تبدیل شد. بدیهی است هرگاه ظرفیت دیپلماسی از «دروازه سیاست» به میدان رفته، ایران با کمترین هزینه بیشترین منافع ملی را کسب کرده است اما هنگامی که این ظرفیت نادیده گرفته شده و صرفا با تکیه بر «تسلیحات نظامی» به میدان رفته، بیشترین هزینه را به کشور تحمیل کرده است.
بنابراین منطق سیاسی حکم میکند احزاب اصلاحطلب در تداوم سیاست ورزی و مسئولیت قانونی به «کارنامه» خود در اداره کشور تکیه کنند و با ارائه «برنامه» مبتنی بر نیازهای زیستی، کرامت انسانی و امنیت جامعه و همینطور معرفی «کاندیدای حداکثری» برای نجات کشور و در نهایت پاسخ به تاریخ، اسب خود را زین کنند تا «اسب عصار» بر سرنوشت کشور تسلط پیدا نکند.